تاریخ سند: 14 آبان 1343
موضوع: رحمتالله عاقلی طلبه مدرسه محمدیه
متن سند:
شماره: 17751 /20 الف
طبق اطلاع حاصله، رحمتالله عاقلی طلبه مدرسه محمدیه واقع در بازار حلبیسازها، اعلامیه اخیر خمینی را در مسجد جامع و سایر محافل بازار توزیع مینموده است.
1ضمناً مشارالیه در دبستان ملی تابش واقع در خیابان فلاح دلگشا تدریس مینماید.
تعداد نسخه 6
گیرندگان: اداره کل سوم بخش 321
توضیحات سند:
1.
در تهران، مسجد جمعه [جامع] بازار، مرکز تبلیغات انقلاب اسلامی و پخش و نشر افکار و اهداف قائد بزرگ قرار گرفته بود.
هر روز گویندهای به منبر رفته از امام خمینی، تبعید غیرقانونی ایشان، احیای کاپیتولاسیون، وضع آشفتۀ اقتصاد کشور، ورشکستگی بازار، نفوذ اسرائیل و عمال آن در تمام شئون اقتصادی و سیاسی و ...
داد سخن میداد و به محض پائین آمدن از منبر و خارج شدن از مسجد از طرف پلیس و مأموران «ساواک» که اطراف مسجد را تا شعاع بسیار وسیعی در محاصره داشتند دستگیر و روانۀ زندان میشد ولی فردا روحانی دیگری پا به عرصۀ منبر میگذاشت و به روشنگری، افشاگری و انتقاد از اوضاع نابسامان کشور ادامه میداد.
رژیم شاه که میدید با گرفتن و زندان نمیتواند جلو تبلیغات ضدرژیم روحانیون مبارز را در مسجد جمعه بگیرد و آنان را از انقلاب فکری و آگاهانیدن تودهها باز دارد دست به وحشیگری تازهای زد و دیوانهوار هر روحانی را که میخواست وارد مسجد جمعه گردد ـ خواه برای منبر رفتن و یا برای استفاده و به عنوان مستمع آزاد میبود ـ بازداشت مینمود و بدون هیچگونه دلیلی برای بازداشت کردن زندانی میساخت تا بدینوسیله جلو مبارزۀ تبلیغاتی روحانیان مبارز و رهروان راستین راه خمینی را در مسجد جمعه سد نماید! لیکن از آنجا که دستگاه پوشالی شاه هیچگاه نیرو و توانائی مقابله با نیروی ملت را ـ جز از راه کشتن و بستن، آنهم برای مدتی موقت ـ ندارد، این عمل فاشیستی پلیس شاه نیز نمیتوانست گویندگان اسلامی مبارز را از منبر رفتن در مسجد مزبور باز دارد و صدای حقطلبانۀ آنان را در سینه خفه نماید.
زیرا هر روز گوینده و واعظی که میخواست در مسجد جمعه به منبر برود با لباس مبدل وارد مسجد میشد و آنگاه در پای منبر لباس روحانی خود را که در دستمال پیچیده و قبلاً به مسجد فرستاده بود بر تن میکرد و بر عرصۀ منبر رفته با کمال شهامت به تبلیغات اسلامی علیه رژیم ادامه میداد.
پلیس شاه و مزدوران ساواک که مثل مور و ملخ در اطراف مسجد جمعه ریخته به هر سو پرسه میزدند تا هر عمامه به سری را که میخواهد به سوی مسجد برود دستگیر سازند یکبار با طنین صدای گویندۀ مذهبی از پشت بلندگو که بر عرصۀ منبر نشسته بود هاج و واج و حیرتزده میشدند و در مقابل عمل انجام شده قرار میگرفتند.
رژیم شاه که از این تاکتیک مردمی و ابتکارات انقلاب مبارزین در برابر تدارکات پلیسی و به اصطلاح امنیتی! به شدت عصبانی شده و به ستوه آمده بود کنترل اعصاب خود را از دست داد و با حمله به مسجد و تجاوز به حریم مقدس اسلام ماهیت ضداسلامی خویش را بهتر بروز داد!
چکمهپوشان دژخیم و خونآشام شاه با مسلسهای سبک و اسلحههای ساخت آمریکا و اسرائیل هنگام سخنرانی گویندۀ مذهبی در بالای منبر بیپروا وارد مسجد جمعه شده تودههائی را که در پای منبر گردآمده بودند محاصره کرده تهدید نمودند که هرکس از جای خود بجنبد به سوی او رگبار مسلسل خواهند گشود! و آنگاه با یک دنیا وقاحت و گستاخی گوینده را از منبر پائین کشیدند و روانۀ بازداشتگاه ساختند!
این هتک و اهانت بیشرمانۀ رژیم به جایگاه مقدس مسلمانان، خشم عموم مردم را برانگیخت و منجر به تظاهرات وسیع و دامنهدار تودهها در مسجد جمعه و بازار اطراف آن گردید.
تظاهرکنندگان خشمگین با شعار «شکسته شد الوداع، حرمت محراب ما، خمینی بتشکن، برس به فریاد ما» از مسجد خارج شده با سنگ و چوب به پلیس دژخیم شاه که در اطراف مسجد موضع گرفته بود حمله کردند.
دژخیمان خونآشام شاه با خشونت هرچه تمامتر به سرکوبی تظاهرکنندگان پرداختند و با شلیک تیرهوائی و انداختن گاز اشکآور و با باتون و سرنیزه بالاخره مردم را متفرق ساخته درب مسجد جمعه را بستند و بیش از سینفر از کسبۀ بازار را نیز دستگیر کرده و به زندان شهربانی گسیل داشتند.
(این حادثه در روز چهارشنبه 17 رمضان 1384 ق ـ 1 بهمن 43 ش روی داد)
رژیم شاه از روحانیان مبارزی که در مسجد جمعه سخنرانی کرده با روشنگریها و افشاگریهای خود تودهها را علیه هیئت حاکمه شوارنده بودند تا آنجا ناراحت و خشمگین بود که عدهای از آنان را به محاکمه کشید و هریک را بین یک سال تا 18 ماه زندان محکوم ساخت.
این روحانیان به اسامی:
شیخ محمد جواد حجتی کرمانی، شیخ علیاصغر مروارید، شیخ فضلالله محلاتی، شیخ غلامحسین جعفری، شیخ جعفر شجونی، شیخ مهدی ربانی املشی، سید قاسم شجاعی، واعظی، مقدسیان، کافی، موحدی و ...
.
.
فقط یک روز از حادثۀ مسجد جمعه میگذشت که سرهنگ طاهری رئیس پلیس تهران به زندان شهربانی رفت و به منظور مرعوب ساختن کسبۀ غیور بازار که در حادثۀ روز گذشته در مسجد جمعه و حومۀ آن دستگیر شده بودند رجزخوانی راه انداخت که:
«شما خیال میکنید با این بچهبازیها میتوانید در مقابل نیروی مقتدر پلیس مقاومت کنید؟!.
مسخرهبازی درمیآورید؟!.
این آخوندهای مفتخور را با لباس مبدل به مسجد میآرید و پای منبر عمامه سرشان میگذارید و به منبر میفرستید؟! شما خیال کردید ما نمیتوانیم به این مسخره بازیهای شما پایان دهیم؟.
حالا دستور میدهم یکایک شما را به گاری ببندند اموالتان را مصادره میکنم، زندگیتان را به آتش میکشم، بلائی به سرتان بیاورم که تا زندهاید از یاد نبرید و دیگر هوس مخالفت را نکنید ...
.
»
(بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، جلد اول صفحه 795 تا 798)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 142