تاریخ سند: 27 شهریور 1345
درباره : استاندار خراسان
متن سند:
از : 316
محترما برابر اعلام ساواک خراسان نامه ای همراه با یک برگ قرآن مجید که
نویسنده آن شناخته نشده به وسیله پست شهرری به آن ساواک رسیده که
نویسنده ضمن اداء سوگند یادآور شده که محمدعلی میلانی فرزند آیت الله
میلانی در مورد جریان جلوگیری از منبر رفتن شیخ محمد کرمانی در صحن
استان قدس از طریق استانداری محل اظهار داشته که سرلشگر ارفع سه مرتبه
آیت الله میلانی را ملاقات و از قول استاندار خراسان پس از بدگوئی از تیمسار
بهرامی گفته است که چون تیمسار بهرامی سنّی است نسبت به علماء شیعه کینه
دارد و استاندار استدعای تعویض تیمسار بهرامی را از پیشگاه شاهنشاه آریامهر
نموده و از میلانی هم خواسته است که به وسیله دوستانش در مورد تعویض
تیمسار بهرامی اقدام نماید و میلانی گفته است بهر وسیله ای که شده در این مورد
اقدام خواهد نمود.
ساواک خراسان با ارسال نامه مزبور گزارش نموده که اصالت
نامه و موضوع مورد بحث مورد تردید است و امکان دارد از طرف مخالفین
تیمسار باتمانقلیچ به منظور ایجاد شکاف بین استانداری و ساواک محل نوشته
شده باشد ولی مراجعه تیمسار ارفع سه مرتبه به منزل میلانی و یک مرتبه به منزل
قمی مورد تائید است و اگر هم اقدام تیمسار باتمانقلیچ علیه آن ساواک صحت
داشته باشد روی اصل جریان جلوگیری از منبر رفتن شیخ محمد کرمانی است.
در گزارش ساواک خراسان اضافه شده با وجودی که تیمسار باتمانقلیچ فردی
شاه دوست و مؤمن و
درستکار می باشد متأسفانه به علل نقاط ضعفی که دارد (از قبیل ناواردی.
ترس
و جبن فوق العاده.
خودنمائی و دهن بینی) در حال حاضر وجهه ای در بین مردم
اعم از اداری و بازاری و حتی کارمندان و خدام استان قدس ندارد و از طرفی
چون مشاهده می نماید که ساواک مورد احترام عموم است در خود احساس
حقارت و به انحاء مختلف سعی می نماید برای بزرگ شدن خود دیگران را
کوچک نماید.
رئیس ساواک در خاتمه یادآور شده که از تهدیدات تیمسار
باتمانقلیچ و آیت الله میلانی و قمی وحشتی نداشته و چون در راه هدف مقدسی
گام برمی دارد از تهدید به مرگ هم که بارها چه کتبی و چه تلفنی صورت گرفته
واهمه ای نداشته و ندارد.
مراتب استحضار را معروض می گردد.
تیمسار
بازنشسته ارفع موجب ناراحتی بین تیمسار باتمانقلیج و رئیس ساواک شده
است.
30 /9
در پرونده آیت الله میلانی بایگانی شود.
صابری ه
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 494