خبر مسافرت
متن سند:
به: ریاست محترم شرکت۱ تاریخ: ۲۱/۱/۴۶
از: نارنج۲ شماره: ۱۳۷۰
خبر مسافرت
پس از انتشار خبر مسافرت رسمی اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر به آلمان جنب و جوشی در داخل منحرفین افتاده و در صدد هستند با استفاده از تمام امکانات و نیروهای خود در اروپا در طول مسافرت دست بتظاهراتی بزنند در این مورد مقدار زیادی جنگ سرد است و بآن وسیله میخواهند عوامل وطن پرست را مرعوب نمایند البته این جریانات اهمیتی ندارد و آنهائی که به شاه و وطن خود علاقمندند از این جنگ سرد میدان را خالی نخواهند کرد.
ولی گذشته از این جنگ اعصاب و شایعه ترتیب تظاهرات اخبار دیگری میرسد که تا حدی جنبه جدی و عملی دارد و آنهائی که در انجام آن دست دارند از محیط دانشجوئی خارج اند ولی میخواهند از آن استفاده نمایند و حتی دست به خرابکاری بزنند ذیلاً چند خبری که در ظرف این هفته رسیده و اقداماتی که شده به عرض میرسد تا با مطالعه این اطلاعات و با توجه به نظریات نمایندگی از تصمیمات و دستوراتی که صادر میشود نمایندگی را مستحضر فرمایند.
الف - اخبار واصله از اطریش
۸۳۹ از وین شماره تلفن ۷۶۷۴۰۴ را داد که تحقیق کنیم این شماره در نیس فرانسه به کی تعلق دارد زیرا افرادی که از وین با این شماره تلفن تماس گرفته و مشغول طرح عملیاتی هستند بلافاصله در مورد صاحب این شماره تحقیق و معلوم گردید اولا شماره واقعی تلفن ۸۶۷۴۰۴ و متعلق به سپهبد بازنشسته بختیار است پس از تماس مجدد با ۸۳۹ معلوم شد مأمور ۶۳۲ اطلاع میدهد آقای زندنیا که کارمند شرکت نفت و عضو اوپک میباشد اغلب با این شماره تلفن صحبت میکند آنها قصد دارند مقداری مواد تخریبی تهیه نموده و به آلمان بفرستند قصد آنها ایجاد خرابکاری و سوء قصد در مدت مسافرت رسمی اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر میباشد.
مأمور ۶۳۲ شخصاً مأمور تهیه این مواد بوده و چون دانشجوی رشته معدن شناسی و با صاحبان معادن ارتباط دارد توانسته است ۵ عدد مواد تخریبی محترقه خریداری و در اختیار مشارالیه بگذارد بها این ۵ عدد فقط هزار شیلینگ بوده است که از طرف زندنیا پرداخت شده است این ۵ عدد را به آلمان فرستادهاند ولی برای چه کسی اطلاع ندارد.
در یکی از مکالمات تلفنی که مأمور ۶۳۲ حضور داشته زندنیا تلفنی به سپهبد بختیار اطلاع میدهد که کارها همه مرتب است آن شخص میآید و شما را ملاقات میکند ۶۳۲ حدس میزند منظور سفیر مصر در یکی از کشورهای اطریش - فرانسه و یا سویس باشد ولی این فقط حدسی است که میزند ولی دلیلی برای آن ندارد.
پس از تهیه قسمت اول مواد تخریبی مجدداً زندنیا از او تقاضای تهیه مقدار بیشتری کرده و اظهار کرده است آنها را به آلمان فرستادیم اکنون مقداری برای اطریش لازم داریم و او را مأمور کرده مجدداً مقداری تهیه نماید.
در مورد پرداخت قیمت این مواد به طوری که مأموراظهار میدارد با تلفن مزبور صحبت کرد موافقت گرفته بعد پرداخت کرده است.
علاوه بر آن مواد در صدد تهیه یک فرمول شیمیائی مواد اسیدی هستند که به داروخانهها مراجعه کردهاند ولی از فروش آن خودداری شده است به طوری که زندنیا گفته یک دوست اطریشی دارد که خواهد توانست آن را تهیه نماید قرار است خود او مستقیماً به دوستش مذاکره نماید.
چند نفر دیگر هم در اطریش با زندنیا همکاری دارند که آنها را نمیشناسد در آینده هر کدام را بشناسد گزارش خواهد داد.
در مونیخ نیز همکارانی دارند که دو نفر آنها را مأمور به شرح زیر معرفی کرده است.
۱- ضیاء رضوی ساکن مونیخ
۴۵۶۶۰۱ - تلفن خصوصی
۲۱۸۳۴۱۵ تلفن محل کار
۲- مسعود مهدوی که ظاهراً با اعراب خیلی تماس دارد و به طوری که میگویند چندی قبل به کمک عربها تعدادی اسلحه و مواد محترقه خریداری و به ایران فرستاده است. ضمناً زندنیا اظهار کرد در مسافرت اعلیحضرت همایون شاهنشاه به خوزستان یک سرهنگ بمناسبت تهیه سوء قصد بازداشت شده است.
مأمور اظهار میدارد برای آنکه کاملاً اطمینان داشته باشید حاضرم در یک جلسه با حضور شما با او تلفنی صحبت کنم و شخصاً شاهد مذاکرات ما باشید..
ب - شخصی بنام نجوند که ساکن فرانکفورت و در یکی از مؤسسات برق شهر کار میکند به آقای سفیر با حالت تاثر تلفن کرده و میگوید.
از یک خانم در حال مستی شنیدم که عدهای از جوانان ایرانی در آلمان درصدد سوء قصد نسبت به اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر هستند و با اینکه من اصولا اهل سیاست نیستم و فعلاً هم در آلمان هستم خیلی ناراحت شدهام زیرا اگر خدای نکرده حادثهای پیش آمد کند حتی من و یک فرزندم هم معلوم نیست چه وضعی داشته باشیم من قصد داشتم این مطلب را به سازمان امنیت ایران بنویسم بعد فکر کردم اول به جنابعالی اطلاع دهم. بعد افراد زیرا را معرفی میکند.
۱- پوریا
۲- محمد زاده
۳- برادر پوریا
آدرس آقای نجوند
ج - ۴۱۱ اطلاع میدهد در مذاکراتیکه آقای باور در فلورانس میکرد اظهار نمود اگر سوء قصد کاخ مرمر به نتیجه نرسید ما تصمیم داریم در آلمان یا اطریش کار را یک سره کنیم.
د - خسرو قشقائی در هفته آخر مارس در نیس بوده در همانوقت هم سپهبد بختیار در نیس بوده است ناصر قشقائی هم حضور داشته است خسرو روز ۳۱ مارس به مونیخ مراجعت نموده بختیار نیز روز ۶ آوریل به سوئیس برگشته است خسرو در مراجعه به ۵۵۰ گفته بود چند روز در نیس بودم بختیار را ملاقات کردم خیلی عصبانی بود و به من میگفت چرا کاری نمیکند من گفتم چه کار میتوانیم بکنیم به وسیله چه کسی و چطور اظهار کرد من همه گونه عواملی دارم باید تصمیم بگیریم در آنها یک سرهنگ بود که در حدود ده روز قبل از ایران آمده بود در آن جلسه خانم هوشنگ هم حضور داشته اظهار کرد این هر وقت پولش تمام میشود بفکر میافتد حالا چندی است برای او نفرستادهاند باز هم بفکر انقلاب افتاده است.
مجموعه این اخبار و بعضی اخبار دیگر که تا بحال جنبه شایعه داشت نشان میدهد که این عوامل درصدد فعل و انفعالاتی هستند.
ه - اقداماتی که از طرف نمایندگی انجام شده است.
۱- این اطلاعات در اختیار ۲۴۲ گذارده شده که از هم اکنون:
اولاً خسرو را از جمیع جهات تحت مراقبت قرار دهند.
ثانیاً ضیا رضوی و مسعود مهدوی را نیز به همین صورت تحت مراقبت قرار دهند.
ثالثاً در مورد برادران پوریا و محمدزاده ابتدا آدرس آنها را به وسیله پلیس به دست آورده و آنها را نیز تحت مراقبت قرار دهند.
۲- از شرکت سویس به وسیله ۲۴۲ تقاضا شد بختیار را از هم اکنون تحت مراقبت کامل قرار دهند.
۳- در اطریش موضوع را با آقای۳ جانشین آقای پطرلونگه مطرح شده که آقای زندنیا و کسانی که با او رابطه دارند تحت مراقبت دقیق قرار دهند در این مورد با ۲۴۲ مشورت شد تایید کردند که مذاکره با ایشان لازم است. و نظریه نمایندگی گرچه هنوز به طور قاطع نمیتوان اظهار نظر نمود که این اطلاعات تا چه حد از نظر عمل صحت دارد ولی چون مأمورین وین شخصاً در این جریان شرکت دارد میتوان احساس کرد که جریانی وجود دارد بنابراین باید موضوع را بفرض آنکه خیلی جدی نباشد مورد توجه قرار داد.
معذالک مرکز بهتر میتواند بررسی نموده اوامر لازم صادر فرمایند تا در اجرای اوامر صادره اقدام شود.
تبصره ۱- زندنیا کسی است که در زمان فعالیت داود منشی زاده عضویت حزب سومکا را داشت.
تبصره ۲- برادران پوریا سابقه فعالیت کمونیستی زیادی دارند و در ایران جزء رهبران سازمان جوانان حزب توده ایران بودند. یک برادر آنها نیز افسر نیروی هوائی و در سازمان نظامی حزب توده عضویت داشت. یکی از برادران پوریا مسئول تشکیلات در انجمن دانشجویان فرانکفورت میباشد.
تبصره ۳- ضیاء رضوی پرونده دارد و سوابق او در مرکز منعکس است.
پی نوشت تیمسار ریاست ساواک:
اداره کل سوم
١- زندنیا۴، به وسیله شرکت ملی نفت احضار شود
۲- به وسیله دستگاههای امنیتی وین و مونیخ از مذاکرات آنها نوار ضبط شود.
۳- کنترل دقیق کلیه تماسهای ایرانیان ناراحت از دستگاه امنیتی داخلی آلمان غربی خواسته شود.
۴- به وسیله دستگاه امنیتی به عناصر ناراحت اعلام شود که چنانچه کوچکترین فعالیت یا رفتار خلافی از آنها سرزند گذرنامه آنها اخذ و از کشور اخراج خواهند شد.
۵- عناصر ناراحت را در مدت مسافرت باید مراقبت کامل بنمایند و در روز دو مرتبه صبح و عصر در ساعات معین خود را به پلیس یا دستگاه امنیتی معرفی نمایند. و طرحها و کارهائی نظیر این مواد برای جلوگیری از هرگونه مزاحمت و ناراحتی
۶- از دستگاه امنیتی بخواهید مواد منفجره ارسالی از وین را در آلمان غربی پیدا و عوامل آنها را دستگیر نمایند.
در پرونده داودمنشی زاده ۵ ضمیمه شود اصل در پرونده توطئه در بخش ۳۱۵ است.
توضیحات سند:
١- منظور از شرکت ساواک میباشد.
٢- نارنج نام مستعار کشور آلمان است.
۳- جا افتادگی از اصل سند است.
۴- در خصوص رابطه زندنیا با بختیار در جلد دوم کتاب و ماجرای لبنان بتفصیل صحبت خواهیم کرد
۵- داود منشی زاده: داود منشی زاده موسس حزب سومکا (سوسیالیسم ملی کارگران ایران بود. وی علاقه شدیدی به هیتلر داشت و خود را مانند او درست میکرد و شباهت فوق العاده زیادی هم داشت. انضباط یاد شده، فرم لباس، فرم سلام دادن، نحوه سخنرانی همه و همه شبیه نازیها بود. حتی علامت حزب هم شبیه نازیها بود. اعضاء حزب وی اکثر جوان و زیر ۲۰ سال بودند و با اونیفورم به شکل واحد نظامی در خیابانها دیده میشدند. تقلید از هیتلر هم علاقه شخصی منشی زاده بود و هم برای رعب و وحشت بود. این شباهت جنبه ظاهری داشت و باطن کوچکترین ارتباط سیاسی با نازیهای آلمان نبود. این حزب به تدریج رو به تحلیل رفت و شاید همان تقلید از نازیسم، که در آلمان بکلی نابود شده بود، عامل این امر بود. داود منشی زاده در اوایل دهه ۱۳۴۰ به علت وابستگی به تیمور بختیار از ایران اخراج شد. او به آلمان رفت و به فعالیت در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی پرداخت و در مونیخ نشریه سوگند را منتشر نمود و سپس در یکی از دانشگاههای سوئد به تدریس پرداخت. ر.ک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۱، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
منبع:
کتاب
سپهبد تیمور بختیار به روایت اسناد ساواک، جلد اول، اولین رئیس ساواک صفحه 190