تاریخ سند: 15 تیر 1349
موضوع: شیخ علیاصغر زنگانه
متن سند:
از: 2/ ﻫ تاریخ:15 /4 /1349
به: 316 شماره: 2011/ ﻫ
موضوع: شیخ علیاصغر زنگانه
پیرو: 4771/گ10 ـ 6 /4 /49ـ1876/ ﻫ ـ 8 /4 /49
آقایان فضلاله محلاتی مهدیزاده1 و شجونی2 رشتی فومنی و شیخ محمود صالحی3 که از روحانیون افراطی و مخالف تهران میباشند روز یکشنبه 7 /4 /49 از راه کناره به بابل وارد و شب را در بابل گذرانیده و ساعت 17:00 روز 8 /4 /49 به علیآباد کتول وارد شدند و در محله جنگلده منزل شیخ علیاصغر زنگانه اقامت اختیارنمودند. نامبردگان بهمحض ورود بهدنبال شیخ عبدالنبی احمدی فرستادند و از او تقاضانمودند برای ملاقات آنان به منزل شیخ علیاصغر زنگانه برود. آقای شیخ عبدالنبی بنابر دعوت آنان به منزل شیخ علیاصغر زنگانه رفت در این مجلس ضمن بحث و گفتگو پیرامون مسائل مختلف آقای فضلاله محلاتی مهدیزاده در حضور آقایان بهرام زنگانه. علیاصغر زنگانه. شیخ عبدالنبی احمدی. شجونی رشتی فومنی. اسداله زنگانه محمود صالحی و دو نفر از فرزندان خود اظهار داشت: آقای سعیدی خراسانی را که کشتند و آقایان مهندس بازرگان4 و طالقانی و شیبانی5 خزعلی و چند نفر دیگر را هم دستگیر نمودند سپس آقای شیخ علیاصغر زنگانه اظهار داشت نظر دولت این است که آقای شریعتمداری مرجع باشد اما مردم قلباً سیدخمینی را میخواهند و اعلامیههائی که بهصورت شعر و بیانیه در قم منتشر گردید حکایت از این احساسات میکند آقای شجونی رشتی پاسخ داد هرکس که با دستگاه نزدیک گردد آبرو و حیثیت ندارد شریعتمداری دیگر لیاقت مرجعیت ندارد چون دستگاه به او احترام کرد اولاً آقای هیراد را فرستادند به ملاقات او ثانیاً اولین تلگراف مرگ حکیم را به او زدند ثالثاً شخص اول مملکت قصد دارد به ملاقات او برود. اقای شیخ علیاصغر زنگانه گفت: دستگاه سازمان امنیت با زور و فشار سینمائی در قم درست کرد که با بودجه سازمان امنیت میچرخد هرچه علمای قم خواستند با دومیلیون تومان پول مانع تأسیس آن بشوند موفق نشدند و رئیس سازمان امنیت قم گفت با صدمیلیون تومان هم این کار صورت نخواهد گرفت سپس ادامه داد من از قم برای بعضی از دوستان خود مانند سیدابوالقاسم شجاعی6 ساکن تهران و فاضل کنی و برادران در شاه عبدالعظیم تعدادی نشریه بردم و تحویل دادم جلسه ساعت 23:00 روز 8 /4 /49 پایان یافت و نامبردگان روز سهشنبه 9 /4 /49 علیآباد را به قصد مشهد. ..
توضیحات سند:
1. شهید حجتالاسلام فضلالله مهدیزاده محلاتى، فرزند غلامحسین در سال 1309 ﻫ ش در خانوادهاى متدین و مذهبى در شهرستان محلات متولد شد. در سال 1324 تحصیلات حوزوى خود را در حوزه علمیه قم آغاز و در طول مدت تحصیل از محضر اساتید بزرگوارى چون آیات عظام حاج سید محمدتقى خوانسارى، بروجردى، حضرت امام خمینى (ره)، علامه طباطبایى(ره) و مشکینى کسب فیض نمود. از سال 1326 به دنبال آشنایى با فدائیان اسلام و مرحوم آیتالله کاشانى، مبارزه خود را علیه رژیم آغاز کرد. در رمضان سال 1332 به واسطه سخنرانى علیه کنسرسیوم نفت و کودتاى 28 مرداد، در بجنورد دستگیر و به مشهد تبعید شد. در جریان قیام 15 خرداد رابط بین علماى قم بود و با تنظیم اعلامیه و طومار، توانست امضاى 120 تن از علماى تهران را بگیرد که در آن زمان چنین اقدامى بىسابقه بود. شهید محلاتی در طول دوران مبارزه بارها دستگیر، زندانی و شکنجه شد. در آستانه ورود حضرت امام، یکى از فعالترین اعضاى کمیته استقبال از معظمله بود. در حمله به مرکز رادیو شرکت جست و صداى انقلاب اسلامى به وسیله او از رادیو پخش شد.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى، فعالیتش را به عنوان معاون کمیته مرکزى انقلاب اسلامى شروع کرد. او نخستین دبیر جامعه روحانیت مبارز بود و در سال 1359 به نمایندگى در مجلس شوراى اسلامى انتخاب شد و در همان اوایل به عنوان نماینده حضرت امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى منصوب گردید. وی به امر «دفاع مقدس» توجه خاصّى داشت. رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتالله خامنهاى درباره او فرمودهاند: «همه کارهایى که احتیاج به یک پیگیرى مداوم و خستگىناپذیر داشت، از دست شهید محلاتى بر مىآمد. اعتماد و ارادت ایشان به امام به نظر من یکى از عوامل خستگىناپذیرى ایشان بود. این را من احساس مىکردم که حضرت امام (قدس سره) یک اعتمادى به او داشتند و نظراتش را گوش مىکردند.» سرانجام شهید محلاتى در اول اسفند ماه سال 1364، هنگامى که به همراه جمعى از نمایندگان مجلس شهدای اسلامی مسئولان قضایى کشور با یک فروند هواپیما عازم جبهههاى نبرد بودند، به وسیله هواپیماهاى جنگى رژیم بعثى ـ صهیونیستى عراق، در حوالى اهواز مورد هدف قرار گرفتند و به همراه 40 تن دیگر از همراهان به فیض شهادت نائل آمدند و در جوار حضرت فاطمه معصومه(س) آرمید.
ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجتالاسلام فضلالله مهدیزاده محلاتی، 2 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382
2. حجتالاسلام جعفر جوادى شجونى در سال 1311 ﻫ ش در فومن متولد شد. پس از طى مدارج خارج فقه و اصول به تهران آمد. وی که سابقهی مبارزاتىاش به فدائیان اسلام میرسد، بین سالهای 1334 تا 1356 بارها توسط مامورین ساواک و شهربانی دستگیر گردید. وی در خاطراتش میگوید: «در سال 1352 چند وقتی بود که از طرف رژیم شاه به خاطر سخنرانیها و مطالبی که در منبرهایم طرح میکردم ممنوعالمنبر شده بودم. روزی آقایی از من برای سخنرانی در مسجد حجت واقع در خیابان اتابک خیابان خاوران، روبه روی پارک فدائیان اسلام (مسگرآباد سابق) دعوت کرد… حدود نیم ساعت صحبت کرده بودم که ناگهان سر و کله مامورین شهربانی پیدا شد، فهمیدم که برای دستگیری من آمدهاند و به ناچار سخنرانی را نیمه تمام گذاشته و از منبر پائین آمدم. مرا دستگیر کرده و به پاسگاه هاشم آباد بردند و تا پاسی از شب در آنجا بودم. سپس یک عینک لاستیکی به چشمم زدند و دیگر جایی را نمیدیدم و مرا به کمیته مشترک ضد خرابکاری رژیم شاه واقع در میدان توپخانه بردند»
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از کرج به نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. حجتالاسلام شجونی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز و حزب موتلفه اسلامی بود. وی در 16 آبان 1395 در تهران درگذشت.
3. حجتالاسلام محمود بهرام معروف به صالحی، فرزند سلیمان در 1299 ﻫ ش در تهران دیده به جهان گشود. در بیوگرافی تنظیم شده از سوی ساواک میزان تحصیلات وی در حد خارج فقه و اصول درج شده است. وی که از جمله وعاظ و سخنرانان شهر تهران بود به جهت سخنرانیهای انتقادی خود چندین بار توسط شهربانی و ساواک بازداشت و ممنوعالمنبر شد. ساواک در یکی از گزارشهای خود در مورخه 31 /4 /48 در مورد وی مینویسد: «... مشارالیه یکی از روحانیون مخالف و طرفدار سرسخت خمینی بوده و در اثر فعالیتهای مضره و ایراد مطالب خلاف واقع و خلاف مصالح مملکت دستگیر و مدتی زندانی بوده و هر بار که از زندان آزاد گردیده ضمن این که متنبه نشده رویه خود را شدیدتر دنبال کرده و هیچگونه تذکری در وی اثر نداشته است. ..» (اسناد ساواک – پرونده انفرادی)
4. مهندس مهدى بازرگان در سال 1278 ﻫ ش در تبریز به دنیا آمد. وى جزو اولین کسانى است که پس از اتمام دوران متوسطه در تبریز و تهران براى ادامه تحصیلات عالى به فرانسه عزیمت و در رشته مهندسى ترمودینامیک تحصیلات خود را به پایان برد. مهندس بازرگان پس از بازگشت به ایران به عضویت کادر علمى دانشگاه تهران نایل گردید. وى فعالیت سیاسى خود را از جبهه ملى آغاز نمود. در دوران نخست وزیرى دکتر محمد مصدق ریاست شرکت ملى نفت ایران و بعد سازمان آب تهران را عهدهدار گردید. پس از تعطیلى و توقف کار جبهه ملى اول با سقوط دکتر مصدق بر اثر کودتاى 28 مرداد 1332 از جمله کسانى بود که جبهه ملى دوم را تاسیس نمود. وى به همراه مرحوم آیتالله طالقانى، دکتر یدالله سحابى، رحیم عطایى، منصور عطایى، عباس سمیعى و حسن نزیه از جبهه ملى دوم کناره گرفته و نهضت آزادى ایران را تأسیس نمودند. در سال 1342 سران نهضت آزادى دستگیر و مهندس بازرگان و آیتالله طالقانى به 10 سال زندان محکوم شدند. لیکن پس از سپرى شدن 6 سال مهندس بازرگان آزاد گردید. مهندس بازرگان در سال 1356 به اتفاق جمعى از سیاسیون و حقوقدانان نظیر کریم سنجابى، ناصر میناچى، حسن نزیه و ... جمعیت دفاع از آزادى و حقوق بشر را تأسیس کردند. لذا از طرف گروه انتقام که ساخته و پرداخته رژیم شاه بود بمبی در مقابل درب منزل وى منفجر شد. قبل از پیروزى انقلاب اسلامی از طرف امام در راس هیئتى به آبادان رفت تا جریان اعتصاب کارگران نفت را بر علیه رژیم که کمر آن را در بعد اقتصادى شکسته بود سامان بهتر و بیشترى دهد و به مسائل آنان رسیدگى کند. وى همچنین در سفرى به پاریس تلاش کرد تا حضرت امام(ره) را از طرح شعار «شاه باید برود» منصرف کند، چه به اعتقاد او طرح شعار رفتن شاه با برخوردارى از ارتش و ساواک پشتیبانى آمریکا را شعارى مناسب و راه کارى عملى نمىدانست. آقاى بازرگان پس از پیروزى انقلاب اسلامى از سوى امام(ره) به عضویت شوراى انقلاب درآمد و با پیشنهاد اعضاى شورا به امام(ره) از طرف ایشان مسئولیت تشکیل دولت موقت که اولین دولت اسلامى پس از پیروزى انقلاب بود را بر عهده گرفت. دولت موقت مهندس بازرگان به دلیل اتخاذ روشهاى غیر انقلابى به خصوص اتخاذ مواضع مخالف با تسخیر لانه جاسوسى آمریکا و نیز اصرار بر انحلال مجلس خبرگان و قانون اساسی این پیشنهاد از سوى امام از کار استعفا داد که بلافاصله مورد پذیرش امام واقع گردید. او در نخستین دوره مجلس شوراى اسلامى از سوى مردم تهران به مجلس راه یافت. مهندس بازرگان در تاریخ 30 /10 /1373 در تهران درگذشت.
5. عباس شیبانى در سال 1310 ﻫ ش در تهران و در خانوادهاى مذهبى متولد شد. در 16 مهرماه 1332 به همراه تعدادى از اعضاى کمیته دانشگاه نهضت ملّى، در اعتراض به محاکمه دکتر مصدّق، دانشگاه را تعطیل کردند. وى از موسّسان گروههاى مذهبى ـ دانشجویى در سال 1330 بود و در اولین گردهمائى دانشجویان در سال 1339 در مقام سخنگوى آنها سخنرانى کرد. دکتر شیبانى در سال 1335، پس از به راه انداختن تظاهرات عظیمى در پشتیبانى از مصر و علیه اسرائیل، انگلستان و فرانسه، توسط دکتر اقبال، ریاست دانشگاه تهران، از دانشگاه اخراج و به دست فرماندارى نظامى تهران دستگیر شد. وى به علّت فشار افکار عمومى از زندان آزاد و به دانشگاه مشهد تبعید شد. او در مشهد با مرحوم استاد محمّدتقى شریعتى آشنا و به فعّالیتهاى خود قوّت بخشید و به همین علّت مجدداً دستگیر و به زندان قزلقلعه تهران فرستاده شد. دکتر شیبانى علاوه بر اینکه پس از 28 مرداد 1332 از موسّسان نهضت آزادى مقاومت ملّى بود، عضو موسسان جبهه ملّى دوم نیز به شمار مىرفت. وى در سال 1341 به نمایندگى دانشگاه در کنگره جبهه ملّى معرّفى شد، ولى با اعتراض به نپذیرفتن نهضت آزادى ایران در احزاب جبهه ملّى به دلیل گرایشهاى مذهبى، کنگره را ترک و به نهضت آزادى پیوست. در 6 بهمن سال 1341 ـ که رژیم شاه، سران نهضت را دستگیر و به زندان انداخت ـ همراه دکتر سحابى، مهندس بازرگان و آیتالله طالقانى محاکمه و به 6 سال زندان محکوم شد و در سال 1347 از زندان آزاد شد.
دکتر شیبانى، پس از شهادت آیتاللّه سعیدى در سال 1349 در مراسمى که براى بزرگداشت ایشان گرفته شده بود، سخنرانى نمود و به همین دلیل به دست ساواک دستگیر و به 6 ماه زندان محکوم شد. ایشان در سال 1347 از دانشگاه تهران در رشته پزشکى فارغالتحصیل شد و همزمان با فعّالیت و مبارزه سیاسى در جنوب تهران، در درمانگاه خیریّه ولى عصر به طبابت مشغول شد. دکتر شیبانى پس از پیروزى انقلاب اسلامى، مسئولیتهاى متعددى از جمله نمایندگى مردم تهران در مجلس خبرگان قانون اساسى، عضویت شوراى انقلاب، وزارت کشاورزى دولت موقّت، عضویت هیئت امناى بنیاد مسکن انقلاب اسلامى، عضویت شوراى مرکزى حزب جمهورى اسلامى، سرپرستى دانشگاه تهران و نمایندگى مردم تهران در پنج دوره مجلس شوراى اسلامى را برعهده داشته است. ایشان همچنین، انتخابات ریاست جمهورى نامزد شده بود.
6. سیدابوالقاسم سیدشجاع، معروف به شجاعی فرزند سید حسن در سال 1312 ﻫ ش در تهران متولد شد. تحصیلات خود را تا متوسطه تکمیل کرد و بخشى از دروس حوزوى را در مدرسه حاج ابوالفتح تهران نزد مرحوم آیتالله حاج سید مرتضى لنگرودى و شیخ جعفر خندق آبادى خواند. حجتالاسلام شجاعى از وعاظ نامى و گویندگان مشهور معاصر است که به سبب نطقهاى روشنگرانه و کوبنده بارها توسط ساواک احضار و به وى تذکر داده شد. وى در سال 1343 توسط ساواک دستگیر و به شش ماه زندان محکوم شد. منابر ایشان در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی پیوسته برپا بوده و طبقات مختلف جامعه از سخنان ایشان بهرهمند مىشدند.حجت الاسلام شجاعی در مهر 1397 درگذشت و پیکرش در کربلای معلا به خاک سپرده شد . (اسناد ساواک - پرونده انفرادى)
ر.ک: گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازى، انتشارات اسلامیه، سال 1353، ج 2، ص 378
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان گلستان- کتاب1 صفحه 133
