تاریخ سند: 28 فروردین 1354
موضوع : سیدعلی اکبر ابوترابی
متن سند:
از : 21
به : 312 شماره : 919 /21
سیدعلی اکبر ابوترابی از تاریخ 8 /12 /53 از قم به قصد تهران حرکت و تا تاریخ 13 /12 /53 هیچ اطلاعای از وی در دست نبود به طوری که همسرش خیلی اظهار ناراحتی میکرد و تلفنی با پدرش حاج علی اکبر محمدزاده در تهران تماس گرفت، اطلاعی نداشتند.
با قزوین، سیدعباس ابوترابی پدر سید علی اکبر تماس گرفتند، او نیز اظهار بیاطلاعی کرده و چون مسعود و محمد محمدزاده، برادران همسر سیدعلی اکبر وسیله ساواک در تهران دستگیر شده بودند، خانواده ابوترابی وضع پریشانی داشتند و نگران بودند که مبادا او را هم گرفته باشند تا اینکه نامبرده روز 13 /12 /53 از قزوین سر درآورد.
متعاقب این ماجرا روز 19 /1 /54 در تهران در منزل سید محمد ممتحن داماد سید عباس ابوترابی برای صرف شام دعوت داشتیم، سیدعلی اکبر ابوترابی نیز حضور داشت و پیرامون اعلامیه اخیر خمینی در مورد تحریم حزب رستاخیز ملی1 صحبت میکرد.
من از مشارالیه علت غیبت چند روزهاش را در اسفند ماه گذشته سئوال کردم اظهار داشت از قم به کرمانشاه رفتم و منزل یکی از علمای آنجا که به نام حاج آخوند معروف است بودم و از آنجا به سنندج رفتم چون کاری داشتم و در مراجعت بین کرمانشاه و سنندج در ریزش برف یک شب بین راه ماندم و از آنجا به قزوین رفتم.
نظریه شنبه .
سیدعلی اکبر از گفتن این مطلب که چه کاری در کرمانشاه و سنندج داشته خودداری کرد.
نظریه یکشنبه .
مفاد گزارش صحیح است.
قبلاً در مورد فعالیتهای سیدعلی اکبر ابوترابی که به اتفاق سعید و محمد محمدزاده برادران همسر خود انجام میداده گزارشاتی تقدیم گردیده ولی این ساواک از دستگیری آنان بیاطلاع میباشد.
در صورت صحت با توجه به مفاد گزارش خبر شماره 2677 /21 – 26 /5 /53 به طور قطع نامبرده نیز در فعالیتهای آنان بیمداخله نبوده و مسافرت وی نیز به کیفیتی که هیچ یک از افراد خانوادهاش حتی همسرش نیز از آن بیاطلاع بوده به نظر مشکوک و قابل بررسی است.
به هرحال چنانچه محمدزادهها دستگیر گردیدهاند اصلح است در مورد وی نیز از آنان تحقیقات لازم انجام گیرد.
شراره
نظریه دوشنبه .
امکان دارد سیدعلی اکبر ابوترابی همفکرانی در سنندج و کرمانشاه داشته باشد و مسافرت اخیر وی بی ارتباط با دستگیری سعید و محمد محمدزاده نخواهد بود.
پارسا
نظریه سه شنبه .
اعمال و رفتار سیدعلی اکبر ابوترابی حتی الامکان تحت مراقبت قرار دارد.
آذرخش
دایره عملیات .
آقای مجتبوی 2 /2
در پرونده 74434 بایگانی شود.
3 /2 /54
توضیحات سند:
1.
در بخشی از این پیام پیام که دارای تاریخ 21 اسفند ماه سال 1353ش است و خطاب به ملت مسلمان ایران میباشد، آمده است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است؛ و مخالفت با آن از روشن ترین موارد نهی از منکر است.
و چون این نغمه تازه که به دستور کارشناسان یغماگر برای اغفال ملت از مسائل اساسی، از حلقوم شاه برخاسته تا کشور را بیش از پیش خفقان زده کند و راه را برای مسائلی که در نظر دارند باز نمایند، و قوه مقاومت را به کلی از ملت سلب نموده و نفس را در سینه ها حبس سازند.
لهذا لازم است- حَسَب وظیفه- تذکراتی بدهم؛ باشد که ملت اسلام تا فرصت از دست نرفته با مقاومت بیش از پیش و همه جانبه جلو این نقشه های خطرناک را بگیرند.
قبلاً باید گفت شاه در این پیشنهاد غیر مشروع، به شکست فاحش طرح استعماری- به اصطلاح- «انقلاب ششم بهمن» و برخوردار نبودن آن از پشتیبانی ملت اعتراف نموده است.
کسی که بیش از ده سال است فریاد می زند که ملت ایران موافق با این «انقلاب» است و اسم آن را «انقلاب شاه و ملت» گذاشته، امروز مردم را به صف های مختلف تقسیم کرده و می خواهد با زور سرنیزه برای خود موافق درست کند.
اگر این- به اصطلاح- «انقلاب» از شاه و ملت می باشد، دیگر چه احتیاجی به حزب تحمیلی است؟!
درباره این حزب- به اصطلاح- «رستاخیز ملی ایران» باید گفت این عمل- با این شکل تحمیلی- مخالف قانون اساسی و موازین بین المللی است و در هیچ یک از کشورهای عالم نظیر ندارد.
ایران تنها کشوری است که حزبی به امر «ملوکانه» تأسیس کرده و ملت مجبور است وارد آن شود، و هر کس از این امر تخلف کند سرنوشت او یا حبس و شکنجه و تبعید و یا از حقوق اجتماعی محروم شدن است.
مردم محروم این کشور مجبورند موافقت خود را با نظام شاهنشاهی اعلام کنند؛ نظام پوسیده ای که از نظر اسلام مردود و محکوم به فناست؛ نظامی که هر روز ضربه تازه ای بر پیکر اسلام وارد می آورد، و اگر خدای نخواسته فرصت یابد اساس قرآن را برمی چیند؛ نظامی که هستی ملت را به باد فنا داده و تمام آزادیها را از او سلب کرده است؛ نظامی که طبقات جوان روشنفکر را در زندانها و تبعیدگاهها از هستی ساقط نموده و باز می خواهد با این حزب بازی اجباری، بر قربانیها و زندانیهای خود بیفزاید...
» صحیفه امام، ج 3، ص 72
منبع:
کتاب
آیتالله سید عباس ابوترابی به روایت اسناد ساواک صفحه 84