خلاصه پرونده جناب آقای دکتر غلامرضا نیک پی
متن سند:
سن 34 سال (متولد 15 /3 /1308)
وضع خانوادگی مجرد
تحصیلات 1ـ لیسانس از دانشکده حقوق تهران در رشته علوم سیاسی با درجه
عالی تاریخ اخذ 20 /6 /1326
2ـ دانشنامه درجه دکترای اقتصاد در رشته روابط بین المللی از دانشگاه لندن از
10 /5 /1950تا27 /7 /1956
صورت مختصری :
از تألیفات : 1ـ تألیف کتاب جنبه های سیاسی منافع نفتی دول بیگانه در ایران.
2ـ کتاب اختلافات بین انگلیس و ایران در مسئله نفت
3ـ ترجمه کتاب بریتانیا و مردم آن به قلم ارنست پارکر به فارسی
4ـ ترجمه کتاب لیرشاه به قلم شکسپیر به فارسی
5ـ ترجمه کتاب افسانه های یونانیان به قلم گوربر به فارسی
6ـ ترجمه کتاب قانون اساسی ایران و متمم آن به انگلیسی
7ـ نقش نفت در اقتصاد ایران
8ـ عرضه و تقاضای نفت در دنیا در سالهای 1960 تا 1975
9ـ نفت خاورمیانه و مسئله قیمت ها
10ـ اقداماتی برای همکاری اقتصادی در منطقه اکافه
نظام وظیفه : معاف به علت عدم اصابت قرعه
پایه پست قبل از لغو شدن 20
خدمت در شرکت نفت :
از 18 /3 /1336 تا 27 /9 /1339 دفتر مدیر امور اداری و سپس امور اقتصادی
ـ متصدی تهیه آمار و رئیس اداره کل امور اقتصادی و آمار
از 28 /9 /1339 به بعد سازمان حقوقی رئیس اداره کل آمار و بررسیهای اقتصاد
از 12 /1 /1343 با حفظ سوابق و استفاده از حقوق و مزایا و یا سمت معاونت
نخست وزیر مأمور انجام وظیفه در نخست وزیری گردیده اند.
جمع سنوات خدمت : 6 سال و 10 ماه تا 18 /1 /1343
نظریات رؤسای مربوطه :
به طور کلی خدمات آقای
دکتر نیک پی همواره
رضایت بخش بوده و ایشان
را کارمندی شایسته ـ لایق ـ
منظم و ساعی معرفی
نموده اند و منجمله کار خیلی
خوب ایشان نقش برتری
است که برای تهیه طرح
قانون دریائی ایران از جهت
تحقیق درباره مقررات
قوانین خارجی و تدوین
قانون مزبور داشته اند.
نکات برجسته :
آقای دکتر نیک پی در دوران
خدمت خود مجموعا در 16
کنفرانس اقتصادی و کمیته صنعت نفت بین المللی به نمایندگی شرکت و دولت
شرکت نموده اند و به نحو شایسته و مطلوبی وظایف محوله را انجام داده اند.
در سال 1340 ریاست هیئت مدیره و مدیریت عامل از زحمات مشارالیه در تهیه
مقدمات مذاکرات با نمایندگان کنسرسیوم متحمل شده اند اظهار قدردانی
نموده اند.
در سال 1340 قائم مقام سرپرست امور اداری در ملاحظات برگ ترفیع چنین
اظهارنظر نموده اند.
با تجربیات و تحصیل آقای دکتر نیک پی و اموری که ایشان
اداره می نمایند و ضمنا از طرف شرکت و دولت در کنفرانس بین المللی شرکت
می نمایند و مسئولیتی که دارند موافقت می شود که ترفیع پایه و اضافه حقوقی به
ایشان اعطاء گردد.
در سال 1341 قائم مقام سرپرست سازمان حقوقی از خدمات شایان ایشان
قدردانی نموده اند.
در سال 1342 ریاست هیئت مدیره و مدیریت عامل از اقداماتی که در تهیه و
تدوین طرح قانون دریائی در ایران به عمل آورده اند اظهار قدردانی و تشکر
نموده اند.
در سال 1341 وزیر
بازرگانی از زحمات آقای
دکتر نیک پی در امر تهیه
طرح قانون دریائی صمیمانه
تشکر فرموده اند.
در سال 4 /11 /1340
قائم مقام ریاست هیئت
مدیره و مدیریت عامل و
سرپرست سازمان حقوقی
طی یادداشتی به آقای
نیک پی چنین نوشته اند.
اطلاعات و آماری که اخیرا
بر طبق تقاضای اینجانب در
مورد سرمایه گذاری
شرکت های عضوکنسرسیوم
همچنین تحولات بازار نفت جهانی و عواید از تولید نفت و غیره تهیه نموده اید از
هر جهت منطبق با انتظارات و احتیاجات بوده و با کمال دقت و توجه به طرز
محققانه که لازمه اجرای وظایف محوله به اداره امور حقوقی شرکت می باشد
تنظیم شده است بنابراین لازم می دانم باین وسیله مراتب قدردانی و تشکر خود را
بنمایم یقین دارم که در آتیه نیز با همین عمق توجه و سلیقه در انجام وظایف خود
عمل خواهید فرمود.
در سال 1342 جناب آقای دکتر اقبال1 موفقیت ایشان در امر به تصویب رسانیدن
قطعنامه ایجاد و مؤسسه منطقه ای نفت را در ایران تبریک فرموده اند.
در سال 1336 پس از انجام یک دوره کارآموزی به اخذ پروانه وکالت پایه یک
دادگستری نائل آمده اند.
توضیحات سند:
1ـ دکتر منوچهر اقبال در هفتم
مهرماه سال 1288 شمسی برابر
با سال 1327 هجری قمری در
خراسان متولد گردید و در 4
آذرماه سال 1356 درگذشت.
او به هنگام مرگ 68 سال داشت
و آخرین سمت او رئیس هیئت
مدیره و مدیر عامل شرکت ملی
نفت ایران بود.
منوچهر اقبال شهرت و پیشرفت
را مدیون «قوه ابتکار» خود و
پدرش است.
در جوانی آن
اندازه خوش سیما بود که در
شمار دوستان نزدیک اشرف
پهلوی درآمد و به قدری مطیع
و وفادار که در زمره محرمان
شاه قرار گرفت.
برخورداری از
عناوین دانشگاهی و ارتباطات
گسترده خارجی، او را به بهترین
نامزد برای اجرای سیاست های
مورد نظر شاه در آورده و به
همین دلیل، دولت منوچهر اقبال
قریب چهار سال دوام آورد ولی
شاه برای مهار بحران سال
1339 او را قربانی می کند.
شاه
موفق می شود در دوران
صدارت او ساواک را
بنیانگذاری نماید.
پدر منوچهر اقبال، حاج
مقبل السلطنه خراسانی، معروف
به «اقبال التولیه» در آذرماه
1304 نماینده مجلس
مؤسسانی شد که انتقال سلطنت
از قاجار به رضاخان را تسجیل
نمود.
هر چند مقبل السلطنه چهره
درجه اولی نبود که به حسب
رعایت ظواهر، حضور او در
مجلس ضروری باشد ولی
انتخاب او شاهدی بر
پیوندهایش با دستگاه رضاخان
بود و بدین ترتیب خانواده اقبال
در ردیف 40 خاندان برجسته
ایران قرار گرفته بود.
فرزندان
حاج مقبل السلطنه شامل
علی (نماینده مجلس)،
عبدالوهاب (سناتور)، خسرو
(سرمایه دار)، محمد (وکیل
دادگستری)، احمد (سفیر) و
منوچهر می شوند.
منوچهر در سال 1305 با هزینه
شخصی عازم اروپا شد و در
سال 1312 به عنوان متخصص
امراض عفونی از دانشکده
پزشکی پاریس فارغ التحصیل
گردید.
و در همین سال با یک
دختر فرانسوی ازدواج کرد.
منوچهر اقبال پس از بازگشت به
ایران در مهرماه 1312 به
خدمت سربازی رفت و در
بیمارستان لشکر 8 شرق
(خراسان) به کار پرداخت.
در
سال 1313، رضاشاه در سفری
به خراسان دچار زنبور گزیدگی
شد و منوچهر اقبال درد او را
التیام بخشید و مورد محبت شاه
قرار گرفت.
پس از پایان
سربازی، در سال 1314 رئیس
بهداری شهرداری مشهد شد و
مدتی بعد به تهران آمد و در
شهریور 1315 ریاست بخش
بیماری های عفونی بیمارستان
رازی را به دست گرفت و در
سال 1318 دانشیار دانشکده
پزشکی دانشگاه تهران و سپس
استاد کرسی بیماری های عفونی
در این دانشکده شد.
ورود اقبال به صحنه سیاست با
شهریور 1320 و سقوط
دیکتاتوری رضاخان مقارن
است.
اقبال در آغاز در زمره اطرافیان
احمد قوام قرار گرفت.
در دولت
اول قوام (مرداد ـ بهمن 1321)
به معاونت وزارت بهداری
رسید و این سرآغاز مشاغل
دور و دراز دولتی او بود.
در
شهریور 1323 در کابینه محمد
ساعد کفیل وزارت بهداری
شد و در دولت قوام (بهمن
1324 ـ آذر 1326) به وزارت
بهداری و وزارت پست و
تلگراف رسید.
در زمان ورود
وزرای «توده ای» به کابینه قوام
(ایرج اسکندری، دکتر فریدون
کشاورز و دکتر مرتضی یزدی)،
به منظور ایجاد توازن در قبال
آنان، اقبال در نقش «جناح
راست» کابینه ظاهر شد و به
همراه سپهبد احمد امیراحمدی
(وزیر جنگ) و ذکاءالدوله
(سهام الدین) غفاری (وزیر
پست و تلگراف) به اتخاذ مواضع
تند علیه حزب توده و دولت خود
مختار پیشه وری در آذربایجان
دست زد.
در این سناریو، قوام
می بایست نقش «میانه رو» ایفاء
می نمود.
منوچهر اقبال در دولت
عبدالحسین هژیر (تیر ـ آبان
1327)، علیرغم رقابت هایی که
با وی برای تصاحب پست
نخست وزیری داشت، وزیر
فرهنگ شد و به عنوان رئیس
«سازمان شاهنشاهی خدمات
اجتماعی» نفوذ خود را گسترده
ساخت.
اقبال در سمت وزیر
فرهنگ دولت هژیر به اقداماتی
دست زد که برای وی شهرت
گسترده ای به عنوان یک «چهره
مرتجع) به ارمغان آورد.
مهم ترین این اقدامات، پیگیری
تز «سیاست را از فرهنگ جدا
کنید»، به منظور سیاست زدائی
مدارس و دانشگاه ها و مصوبه
ضد مطبوعات شهریور 1327
بود.
طبق این مصوبه دولت هژیر
با اعتراض شدید مطبوعات
مواجه شد که به توقیف تعدادی
از آنها انجامید.
منوچهر اقبال در
دولت دوم محمد ساعد (آبان
1327 ـ فروردین 1329) ابتدا
وزیر راه شد و مدت کوتاهی بعد
(21 آذر 1327) وزیر بهداری و
سرپرست وزارت کشور گردید و
در 21 اسفند به وزارت کشور
رسید.
دکتر اقبال در جریان
انتخابات این زمان با وساطت
دکتر هادی طاهری (وزیر
مشاور) مبلغ 500 هزار تومان
رشوه دریافت داشت.
در این
دوران اقبال به عنوان یک چهره
وابسته به استعمار بریتانیا و
دربار شهرت یافت و اوج آن
زمانی بود که وی به بهانه ترور
نافرجام شاه در 15 بهمن 1327،
اجرای یک سلسله اقدامات
سرکوبگرانه، از جمله توقیف و
تبعید آیت الله کاشانی و انحلال
برخی احزاب و توقیف جرائد، را
به مجلس پانزدهم اعلام داشت.
منوچهر اقبال در دولت رجبعلی
منصور (فروردین ـ تیر1329)
نیز به عنوان وزیر راه حضور
داشت.
با صعود رزم آرا به صدارت،
اقبال به علت شهرت سوئی که
اندوخته بود به کابینه راه نیافت و
توسط شاه به عنوان استاندار
آذربایجان راهی این خطه شد.
در مرداد 1329 با اعلام لیست
کارمندان مشمول «بند ج» توسط
دکتر محمد سجادی، رئیس هیئت
تصفیه، نام اقبال در این لیست به
چشم می خورد.
مشمولین این
لیست صلاحیت خدمت در
دستگاه دولتی را نداشته و باید
اخراج می شدند.
اقبال در
آذربایجان ریاست دانشگاه تبریز
را نیز به عهده داشت.
در دوران دولت مصدق، اقبال
متصدی شغلی نبود و تنها در
دانشگاه تدریس می کرد.
او
مدتی بعد، در سال 1331، عازم
اروپا شد.
پس از کودتای 28
مرداد 1332، منوچهر اقبال به
تهران بازگشت و به دستور شاه
سناتور شد و در 18 دیماه 1333
ریاست دانشگاه تهران و ریاست
دانشکده پزشکی را به دست
گرفت و در 12 خرداد 1335
وزیر دربار شد.
اوج موفقیت
اقبال از این زمان آغاز گردید و
از همین زمان است که رقابت
شدید و کینه توزانه ای میان او و
اسداله علم آشکار شد.
اقبال در
این دوران عالیترین روابط را با
محمدرضا و اشرف پهلوی داشت
و می کوشید تا از خود یک چهره
کاملاً خاضع و تابع نشان دهد.
دختر بزرگ اقبال، مریم اقبال،
پس از جدائی از محمودرضا
پهلوی، عروس اشرف (همسر
شهریار شفیق) شد.
در نتیجه این
روابط بود که دکتر منوچهر اقبال
در 15 فروردین 1336 به
نخست وزیری رسید.
دولت اقبال به سرعت به عنوان
یک دولت مطیع شاه و وابسته به
بریتانیا شهرت یافت و بتدریج
نارضائی مقامات آمریکائی از
آن مشاهده شد و این عدم
رضایت در نیمه دوم سال 1336
به اوج خود رسید.
دولت اقبال پس از 3 سال و 4 ماه
مقابله با دشوارترین تنش های
سیاسی در شهریور 1339
سقوط کرد و مدت کوتاهی بعد،
در 6 اسفند 1339، دکتر منوچهر
اقبال ـ رئیس دانشگاه تهران،
رهبر حزب ملیون و نماینده
مجلس بیستم ـ در ساختمان
دانشکده پزشکی دانشگاه تهران
مورد حمله و توهین
«دانشجویان» قرار گرفت و
اتومبیل وی به آتش کشیده شد.
منوچهر اقبال در آبان 1342
توسط شاه به عنوان مدیرعامل
«شرکت ملی نفت ایران» منصوب
شد و در این پست مهار شده تا
آخر عمر باقی ماند.
در واپسین
دوران زندگی اقبال، تحقیر
مدام و توطئه های آشکار و نهان
علم علیه او تداوم یافت و
مقابله ها و ابراز حسادت های
اقبال وی را در موضعی مطرود
و حقیر در نزد شاه قرار داد.
دکتر
منوچهر اقبال در سفر سال
1331 به فرانسه به عضویت
فراماسونری درآمد.
در سالهای
بعد، در رأس لژهای تابع
تشکیلات فراماسونری فرانسه
قرار داشت.
نام اقبال در زمره
مؤسسین لژ «خورشید تابان» در
خرداد ماه 1343 و رئیس هیئت
مدیره این لژ قرار داشته است.
ـ منوچهر اقبال به روایت اسناد
ساواک، تهران، مرکز اسناد
تاریخی
منبع:
کتاب
غلامرضا نیکپی به روایت اسناد ساواک صفحه 1