تاریخ سند: 14 شهریور 1357
موضوع: ابوالحسن آمیغ (معروف به فرامرز) فرزند علی
متن سند:
از: 23 ﻫ تاریخ: 14 /6 /2537[1357] 13570614
به: 25 ﻫ شماره: 1646 /23 ﻫ
موضوع: ابوالحسن آمیغ (معروف به فرامرز) فرزند علی
نامبرده از طرفداران سرسخت خمینی و مخالف آزادی زنان میباشد در یک جلسه خصوصی بیان نموده که آتشسوزی سینما رکس آبادان1 به دستور شاهنشاه انجام گرفته زیرا شاهنشاه در مصاحبهای با خبرنگاران ارتباط خمینی به عمل آورده مردم را به یک وحشت بزرگ هشدار داده این اتفاق اخیر آبادان همان وحشت بزرگی است که خود شاه به وجود آورده است ضمناً یادآور شدند خبرنگاران خارجی نیز طی مصاحبهای خصوصی که در خارج از کشور با شاهنشاه به عمل آوردند مبنی بر اینکه چنانچه ملت ایران بر ضد شاه قیام کنند چه تصمیمی دارید در جواب فرمودند از ارتش کمک میگیرم و اگر ارتش هم نباشد هر چه در ایران تأسیس کردهام همه را با خاک یکسان خواهم کرد مشارالیه یادآور شد که یک روز به جشن مشروطیت مانده اکثر مردم آذربایجان در تبریز جمع خواهند شد که شاه را از سلطنت خلع نمایند مطالب فوق را از طریق رادیو لندن و دوستان دستاندر کار خود به دست آوردهام
نظریه شنبه: اجداد نامبرده فوقالذکر جزو مهاجرین کشور روسیه بوده که به ایران مهاجرت نمودهاند و فردی است خواهان برقراری حکومت جمهوری در کشور
نظریه یکشنبه: احتمال صحت خبر از نظر بیان مطالب مذکور و سلسله یاد شده فوق وجود دارد و شنبه جهت مراقبت از یاد شده توجیه گردید عربی 12 /6 /37
نظریه سهشنبه: نظریه یکشنبه تأیید میشود
نظریه 23: نظریه سهشنبه تأیید میشود
صادر شد 12 /6 /37
توضیحات سند:
1. این فاجعه در سالگرد کودتای امریکایی- انگلیسی 28 مرداد 1332 حادثهای در شهر آبادان رخ داد که به نقطه عطفی در رویارویی دو طرف بدل شد. در آن روز که بیست و پنجمین سالگرد بازگشت شاه به تخت سلطنت بود، در یکی از سینماهای شهر آبادان آتشسوزی بزرگی روی داد. مردمی که برای گریز از آتش به سوی دربهای خروجی میدویدند، متوجه شدند که دربهای خروجی به صورت مرموزی از پشت قفل شده است.» ستاره فرمانفرماییاندر ادامه کتاب خود به نام «دختری از ایران» درباره این فاجعه چنین ادامه میدهد: «چهارصد نفر زن و مرد و کودک در این فاجعه انسانی در آتش سوختند. موجی از خشم و نفرت در سراسر کشور به حرکت درآمد. دولت میکوشید این اقدام را به متعصبان مذهبی نسبت دهد که به طور معمول در آن روزها سینماها را میسوزاندند، اما سینماهایی که در تظاهرات عمومی به آتش کشیده میشد قبلاً از تماشاگر خالی میشد. روشن بود که کسی حرف دولت را نمیپذیرفت و اعتقاد عمومی بر این بود که ساواک برای بدنام کردن روحانیت دست به چنین جنایت هولناکی زده است.» (دختری از ایران، ص 364)
این فاجعه زمانی رخ داد که فیلم «گوزنها» در حال نمایش بود. سینما رکس در آن زمان بیست سال از زمان ساخته شدنش میگذشت. ظرفیت این سینما حدود هفتصد صندلی بود و در خیابان امیری آبادان، روی یک پاساژ قرار داشت. فردای حادثه روزنامهها خبر این فاجعه را به شکلی شتابزده تنظیم کردند و آن را منتسب به «خرابکاران» کردند. «خرابکار» صفتی بود که رژیم شاه به مبارزان و افرادی که علیه سلطنت او اقدام میکردند، داده بود. روزنامه اطلاعات خبر خود را چنین شروع کرد: «گروهی خرابکار و غیر معتقد به اصول انسانی با همکاری سرایدار سینما با مواد آتشزا سالن سینما را به آتش کشیدند.» (ش 15691، ص 4) و بعد در ادامه نوشت: «ماموران آتشنشانی، شهرداری و شرکت نفت آبادان چند لحظه پس از آگاهی از آتشسوزی سینما رکس آبادان به محل حادثه شتافتند(!») (همان) بی آن که درباره عوامل وقوع این فاجعه پیشداوری کنیم روند گزارشهای ساواک که در نهایت منعکس کننده قضاوت عمومی اهالی آبادان، مردم ایران و حتی جهانیان است، بیانگر این داوری خواهد بود. روایت دیگری از این فاجعه چنین است: «آتش با چنان سرعتی آغاز شد که در زمان کوتاهی تمام فضای سینما را... دربرگرفت. به طوری که عدهای از تماشاگران جز تسلیم در برابر شعلههای سرکش آتش چارهای دیگر نداشتند و عدهای دیگر در حالی که وحشت سراپایشان را فرا گرفته بود از لابهلای صندلیها به قصد فرار خود را به درهای خروجی سینما رساندند، اما جز تعداد کمی، کسی نتوانست از آن حصار شوم بگریزد و آن هم پس از خروج از در و پنجرههای سوخته سینما مامورین شهربانی آنها را زیر لگد و مشت خود گرفتند. در این زمان شعلههای آتش تمام سالن را دربرگرفته بود... مردم برای نجات آسیبدیدگان به طرف درهای سینما میرفتند تا بلکه بتوانند به هر وسیلهای شده تماشاگران را از آنجا خارج سازند، اما سرتیپ رزمی در حالی که فریاد میزد خرابکارها توی سینما هستند اجازه نزدیک شدن به کسی را نمیداد و دستور داده بود در سینما را که از درون با زنجیر بسته شده بود از بیرون نیز برای محکم کاری با دستبندهای آهنی شهربانی قفل کنند. مردم که نظارهگر سوختن فرزندان خود بودند برای ورود به داخل سینما تلاش میکردند اما مامورین شهربانی به زور اسلحه و باتون و با ضرب و جرح به مقابله با آنان میایستادند و از ورودشان به درون سینما ممانعت میکردند... پس از گذشت نیم ساعت از آتشسوزی... مامورین آتشنشانی فاصله 5 دقیقهای را مدت 30 دقیقه طی کرده و به محل آتش سوزی رسیدند...» (خوزستان همگام با انقلاب، صص 113 ـ 109)
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان قزوین، کتاب 3 صفحه 358