صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: اظهارات سید عبدالرضا حجازی واعظ

تاریخ سند: 27 دی 1344


موضوع: اظهارات سید عبدالرضا حجازی واعظ


متن سند:

شماره: 18983 /20 الف از ساعت 30 /13 روز 26 /10 /44 سید عبدالرضا حجازی واعظ در مسجد ارک به منبر رفت و پس از ذکر مقدمه‌ای اظهار داشت.
دیروز عرض کردم که آقای نخست‌وزیر1 چند روز قبل در مسجد حاج سید عزیزاله حضور یافتند و دانشمند محترم آقای فلسفی با حضور ایشان صحبت‌هایی نمودند و پیشنهاداتی دادند2 و در شب بیست و یکم هم که به مسجد آذربایحانی‌ها تشریف آوردند من دو موضوع را به‌طور مختصر به ایشان که شخص دوم مسئول مملکت هستند یادآور شدم اول این‌که گفتم آقای نخست‌وزیر روحانیون و وعاظ و طلاب خدمت‌گزاران بی‌مزد و مواجب این مملکت هستند و دیناری از صندوق دولت حقوق دریافت نمی‌کنند و ایشان این موضوع را تأیید کردند موضوع دوم که در آن شب به آقای نخست‌وزیر گفته شد این بود که رئیس یک دولت نباید خود را در یک چهار دیواری قرار دهد باید در بین مردم باشد و به درد دل آنها گوش دهد من از ایشان دعوت کردم که روز بیست و یکم به این مسجد تشریف بیاورند تا در حضور ایشان درددلم را بگویم و آن ده ماده خواسته روحانیون را مطرح کنم.
ولی گویا کار داشتند و نتوانستند در این مسجد حاضر شوند.
آقای نخست‌‌وزیر شما که دو بار به مسجد آمدید و این عمل یعنی که با دین قهر نیستید اگر حقیقت را می‌گویید به خاطر خدا و مردم این ده ماده‌ای را که من قرائت می‌کنم عملی سازید به خدا قسم حافظ استقلال میهن و ملت ما است.
ما روحانیون طالب صلح هستیم ما آشوب را حرام می‌دانیم آقای نخست‌وزیر ما از روی خیرخواهی این ده ماده را پیشنهاد می‌کنیم اگر می‌خواهید نامتان در صفحه تاریخ به نیکی یاد شود باید [به] خواسته‌های ما جامه عمل بپوشانید، به خواسته‌های روحانیون جواب مثبت بدهید.
روحانیون با شرافت زندگی می‌کنند مردمان محترمی هستند یک طلبه در قم با ماهی 500 ریال و با نان خشک و خالی شرافت‌مندانه زندگی می‌کند.
آن دکتری که مجسمه بوعلی سینا را در مطب خود می‌گذارد ولی به نام یک روشنفکر به طبقه روحانیون دهن‌کجی می‌کند بداند که بوعلی سینا در اول آقای شیخ حسین بود.
زکریا رازی و بوعلی سینا تمام اینها در ابتدا شیخ بودند.
در هر صورت خیلی مایل بودم با حضور آقای نخست‌وزیر خواسته‌های روحانیون را مطرح کنم ولی چون ایشان تشریف نیاوردند مجبورم به نمایندگی از طرف روحانیون این ده ماده را که به‌طور خلاصه یادداشت کرده‌ام بخوانم البته خواسته‌های ما در حدود 20 ماده است که ما فعلاً به همین ده ماده اکتفا می‌کنیم.
پیشنهادات روحانیت به دولت اگر حاضر [به] آشتی با مذهب است 1ـ اجرای کامل قانون اساسی در زمینه‌های قوای سه‌گانه مملکتی (مجریه، قضاییه، مقننه) 2ـ مبارزه با فساد تا سر حد امکان.
3ـ نفوذ دادن برنامه‌های اسلامی و تعلیمات مذهبی در مطبوعات و جراید.
4ـ منطبق ساختن برنامه‌های تبلیغاتی رادیویی، تلویزیونی، سینمایی با اصول برنامه‌های اخلاقی و مذهبی.
5ـ آزادی کامل برای بیان و قلم و ایجاد تسهیلات جهت نشر حقایق و معارف اسلامی.
6ـ آزادی کلیه زندانیانی که در این سه سال اخیر به پیروی از منویات روحانیت زندانی شده‌اند.
7ـ قطع ید افراد سیاسی که به نام مذهب در شئون مختلف کشور نفوذ دارند.
8ـ حل موضوع یهود و اسرائیل.
9ـ اصلاح برنامه‌های آموزش و پرورش براساس برنامه‌های تعالیم عالیه اسلامی.
10ـ انتقال حضرت آیت‌اله العظمی خمینی از کشور عراق به ایران.
این بود 10 ماده مورد تقاضای روحانیون و برای این‌که سوءتفاهم پیش نیاید و صحبت‌های مرا طور دیگری تفسیر نکنند قبلاً ضبط صوتی در این مسجد فراهم شده و کلیه صحبت‌های من ضبط می‌شود و من این نوار را پیش خود نگهداری خواهم کرد چون احتمال دارد الان که به منزل می‌روم زنگ در صدا کند و فوراً بگویند سید بیا بیرون و من در آن وقت نوار را باز خواهم کرد که صحبت‌های من چنین است.
امکان دارد من مانند گذشته خود را در میان سلول‌ها ببینم.
ولی عرض می‌کنم روحانیت وابسته به زور نیست.
روحانیت وابسته به پول نیست پس از ذکر مصیبت در ساعت 15 به سخنان خود خاتمه داد.
عده حاضر در مسجد در حدود 3 الی 4 هزار نفر بودند.
گیرندگان: ریاست ساواک استان مرکزی بخش امور اجتماعی 2 نسخه جهت اطلاع.
تعداد نسخه: 4 امور اجتماعی 27 /10 /44 اطلاعیه مذکور صبح روز 28 /10 /44 به این بخش وارد شده است.
امور اجتماعی 28 /10 /44

توضیحات سند:

1ـ نخست‌وزیر،در آن زمان امیر عباس هویدا بود.
2ـ متن سخنرانی حجت‌الاسلام فلسفی در مسجد سید عزیز‌الله طبق گزارش منبع ساواک چنین آمده است.
تاریخ: 25 /10 /44 موضوع: اظهارات آقای فلسفی در مسجد سید عزیزاله طبق اطلاع واصله، ساعت 1300 روز 22 /10 /44 در حدود هشت هزار نفر از طبقات مختلف اهالی در مسجد حاج سید عزیزاله واقع در بازار تهران اجتماع نموده و آقای فلسفی واعظ به منبر رفته و درباره تمایلات آزادی شروع به سخنرانی کرده و در این موقع جناب آقای نخست‌وزیر و تیمسار ریاست شهربانی کل کشور به مسجد مزبور وارد و آقای فلسفی بیاناتی به شرح زیر ایراد نموده است.
خوب به موقع و به جا است که آنچه را که در دل داریم به زبان بیاوریم چون دولت و ملت گرد هم جمع شده‌اند و مجلس گرمی را به وجود آورده‌اند اول باید عرض کنم که جناب آقای نخست‌وزیر من خیلی با ادب صحبت می‌کنم ولی چون می‌خواهم کلماتم سریع و کوتاه و مفید باشد از اختصار اسم آن‌جناب استفاده کرده و فقط می‌گویم آقای نخست‌وزیر این جمعیت را که می‌بینید همه با پای خود به این‌جا آمده‌اند و ما آنها را دعوت نکرده‌ایم و میل دارند که برایشان صحبت کنم تا چیزی بفهمند ما هم یک زبان داریم و آن هم گوشتی است برای صحبت کردن و اجرای دستورات مغز که در پشت آن قرار دارد ولی شما دو زبان دارید یکی گوشتی مانند زبان ما و دیگری توپی که در پشت آن باروت است اگر با زبان گوشتی با ما صحبت بفرمایید با شما صحبت می‌کنیم ولی اگر با زبان توپی باشد ما کنار می‌رویم و سکوت می‌کنیم مثلاً: اکنون که من مشغول صحبت با حضار هستم نمی‌دانم که اگر وقتی بیرون بروم به کجا می‌روم ولی باکی و ترسی ندارم زیرا موقعیت مناسب است و می‌گویم امیدوارم که جناب آقای نخست‌وزیر هم توجه فرمایند.
پیغمبران به خصوص علی، جان خود را فدای آزادی کرد چون قاتل خود را می‌شناخت ولی او را آزاد گذاشت چرا برای این‌که قانون اجرا شود وقتی قانون اجراء شد هیچ‌کس ناراضی نیست مثلاً: همه دیده‌ایم وقتی یک راننده تاکسی یک نفر اضافه سوار می‌کند بلافاصله جریمه می‌شود ولی شرکت واحد که مردم را مانند گوشت قصاب به میله‌های داخل اتوبوس آویزان کرده جریمه نمی‌شود این حق‌کشی نیست این قانون‌شکنی نیست این سلب آزادی نیست این‌ها را عوض کنید و شخص کاردان در رأس این سازمان‌ها بگذارید.
ابرهام لینکلن گفت حکومت مردم بر مردم.
سپس اضافه کرد مطلب دیگر بگویم در این بین قطعه کاغذی از جیب خود بیرون آورد که از یکی از مجلات (مجله بانوان) بریده شده و جدا کرده بود و این عبارت را خواند که زن امروز دیگر زن دیروز نیست ـ من میخواهم از نویسنده این مقاله بپرسم که تعداد زنانی که چنین عقیده دارند از صد هزار نفر بیشتر هستند حتماً خواهید گفت خیر مگر زنان دیروز مادر زکریای رازی و فردوسی، حافظ، سعدی و امثالهم نبودند که فیلسوف و دانشمند تحویل جامعه دادند چطور شد که شما آنها را قبول ندارید چه کسی به شما دستور می‌دهد که چنین مقالاتی را در مطبوعات بنویسید چرا به زنان دیروز توهین می‌کنید و اضافه نمود جناب آقای نخست‌وزیر این وظیفه شماها است که به مطبوعات اجازه درج این‌گونه مقالات را ندهید این مطالب باعث ایجاد کدورت بین مردان و زنان می‌شود و نتیجه آن از هم‌گسیختگی خانواده‌ها می‌گردد زنان می‌گویند امروزه دیگر تفاوتی بین ما و مردان نیست ما هم می‌گوییم درست ولی در همه کار در پرداخت مخارج و غیره در غیر این‌صورت وظیفه شما است که از مردان اطاعت کنید و مطیع خواسته‌های شوهر خود باشید سپس راجع به ازدواج و طلاق صحبت نمود و اظهار داشت مگر حق ازدواج با شما نیست پس حق طلاق باید با مرد باشد آن‌ را هم مایل نیستید پس باید یک محکمه مخصوص طلاق به وجود آید و به موضوع طلاق رسیدگی نماید آنگاه اضافه نمود مطلب دیگر راجع به جوانان است اکثر جوانان ما راه‌های انحرافی در پیش گرفته و به می‌خانه‌ها و اماکن فاسد راه یافته و گذشته از این‌که خودشان بدبخت می‌شوند اجتماع را نیز فاسد می‌نمایند برای جلوگیری از شیوع این رویه باید آنها را به مجامع مذهبی و دینی راهنمایی نمود تا به وسیله دانشمندان و اشخاص تحصیل کرده مطالبی بفهمند و آنها را ارشادشان نمایند اکنون من کتابی به نام کتاب جوان چاپ و منتشر کرده‌ام که محصول چهل سال تجربه من است آن را مطالعه فرمایند در صورتی‌که مصلحت بدانید دستور فرمایید در مدارس تدریس شود تا جوانان هوشیار و آگاه شوند و اغفال افراد کثیف اجتماع نشوند تریاکی و هروئینی نگردند به اماکن فاسد پناه نبرند.
و آخرین مطلب او این بود که جناب آقای نخست‌وزیر من و تمام بازاریان یک توقع کوچک از شما داریم و آن اینست که در حدود یک سال و چند ماه است که آقایان حاج توکلی، حاج لاجوردی، حاج شفیعی، صالحی و ...
.
در زندان به سر می‌برند و علت زندانی شدن آنها فقط بیان چند جمله در منابر به طرف‌داری از یک مرجع تقلید بوده است ما از شما خواهش می‌کنیم که دستور فرمایید هر چه زودتر به پرونده آنها رسیدگی نمایند چون خانواده آنها نابود شده مغازه‌های آنها بر باد رفته معلوم نیست که دادرسی ارتش چرا به وضع آنها رسیدگی نمی‌کند من در مجلس ختمی که در مسجد ارک برگزار شد این مطلب را گفتم و اسامی را خواندم ولی هنوز خبری از وضع آنها نداریم جناب آقای نخست‌وزیر کاری کنید که بین دولت و ملت نفاق ایجاد نشود مردم دوست دارند و می‌خواهند مملکتشان ترقی کند و وضعشان خوب شود برای این‌که برای شما روشن شود مطلبی در مورد خودم می‌گویم در زمان قبل از نخست‌وزیری شما من در شهرستان یزد به منبر رفتم پنج روز صحبت کردم روز ششم وقتی از مسجد خارج شدم مرا سوار یک اتومبیل شخصی نمودند و مستقیم به تهران آوردند و آوردند به شهربانی چون مریض بودم از افسر نگهبان خواهش کردم که محلی به من بدهند تا بخوابم او تخت خود را در اختیار من گذاشت خدا عمرش بدهد اگر او چنین کاری نکرده بود من مرده بودم خلاصه صبح مرا آزاد کردند و گفتند برخلاف مصالح مملکت صحبت کرده‌اید و بدین منظور شما را دستگیر کرده‌اند البته یک بار هم مرا گرفتند و مدت 45 روز در زندان بودم حالا منظور من دربارۀ همین اشخاص است که اسامی آنها را خواندم خواهشمندم هر چه زودتر وضع آنها را روشن فرمایید دیگر عرضی ندارم در خاتمه دوازده بار دعای امن یجیب‌المضطر اذا دعاه و یکشف‌السوء را خواند و از مردم خواست که از جای خود بلند نشوند تا جناب آقای نخست‌وزیر مسجد را ترک نمایند سخنرانی ایشان در ساعت 1420 پایان یافت.
(زبان گویای اسلام حجت‌الاسلام و المسلمین محمد تقی فلسفی، صفحه 294 تا 297 مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول سال 1378)

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 135


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.