تاریخ سند: 24 بهمن 1341
موضوع: ارتش
متن سند:
شماره: 4533/ 312 تاریخ: 24 /11 /1341
موضوع: ارتش
به طوری که سرهنگ یمنی1 مدیر روزنامه آرام میگفت، از طرف دار و دسته سپهبد کیا و تیمسار علوی مقدم و تیمسار ضرغامی2، فعالیت زیادی در بین جراید تهران انجام میشود تا با نوشتن مقالاتی به نفع ارتشبد هدایت و ذکر خدمات گذشته او، قضات دادگاه را تحت تأثیر قرار داده مانع محکومیت وی شوند. سرهنگ یمنی میگفت از لحاظ مالی هم به روزنامههایی که به نفع هدایت مطالبی بنویسند، از طرف امراء مذکور کمک میشود. ارتشبد هدایت قرار است در جریان دادرسی سکوت کند و حرفی نزند تا مقامات قضایی نتوانند از بیانات او استفاده کرده تبلیغاتی علیه نامبرده شروعکنند. اکنون اکثریت افسران عالیرتبه بازنشسته مشغول فعالیت میباشند که موجبات تبرئه هدایت را به هر صورت امکان دارد فراهم سازند.
گیرندگان. سه نسخه در بخش 312. اداره سوم. اداره دوم
به استحضار ریاست بخش انتظامی اداره یکم میرسد. 332 ثابتی
توضیحات سند:
_______
1. سرهنگ سیدحسین یمنی، مدیر روزنامه آرام، همان فردی است که تیمور بختیار با همسر وی به نام «قدرت» ارتباط برقرار نمود و او را وادار به جدایی و ازدواج با خود نمود. حسین فردوست در خاطرات خود، ضمن اشاره به این ماجرا، سرهنگ یمنی را که برای تظلمخواهی به نزد او رفته، چنین معرفی مینماید: « من به او توپیدم و گفتم: تو خودت هم دست کمی از بختیار نداری و در روزنامهات کلاهبرداری میکنی و با تهدید از مردم پولهای هنگفت میگیری.» ظهور و سقوط سلطنت پهلوی . ج 1 . ص 914
2. عزیزالله ضرغامی، فرزند حسین پاشا در سال 1263 ش به دنیا آمد. کفیل ستاد ارتش و جزء افسرانی بود که به همراه حسینعلی رزمآرا و کلنل محمد تقی خان پسیان در دوره ششم آموزشگاه مدرسۀ نظام آموزش دید و به درجه افسری رسید. ابتدا در رژیمان سرباز وزارت جنگ به خدمت مشغول شد و مدتی نیز فرماندهی قسمت سربازان ساخلو رشت را بر عهده گرفت، سپس به خدمت ژاندارمری دعوت و به رژیمان پنجم قزوین مأمور شد و سمت مترجمی ماژور «چلیسترم» فرمانده رژیمان را دارا شد. بعداً به ریاست گروهان زنجان منصوب شد و چون در این زمان در حوزۀ بویین زهرا واقعهای رخ داد که حاجت به عملیات جنگی بود، لذا ضرغامی از زنجان احضار و با انتصاب به فرماندهی باطالیان دوم برای ختم غائله به بویینزهرا اعزام شد و مأموریت خود را با موفقیت انجام داد و به درجه ماژوری نایل شد و تا شروع جنگ جهانی اول فرماندهی باطالیان دوم بویینزهرا را به عهده داشت. قبل از کودتای 1299 فرماندهی رژیمان اول یوسفآباد را به عهده داشت. در تاریخ 15 آذر 1300 یکسال بعد از کودتا، رضاخان، گروپ سوئدی را از فرماندهی ژاندارمری خلع و سرهنگ عزیزالله ضرغامی را به فرماندهی ژاندارمری منصوب کرد. در 14 دی ماه 1300 طبق فرمان سردار سپه به عضویت شورای قشونی (ارکان حرب کل قشون) در آمد و به مدت 3 ماه مسئول تشکیل مدارس نظام (دانشکده افسری) بود و در مورخه 1 فروردین 1307 به مناسبت سال جدید عدهای از صاحبمنصبان قشون ترفیع درجه گرفتند که از آن جمله سرهنگ عزیزالله ضرغامی که در آن موقع فرماندهی تیپ مکران را عهدهدار بود، به درجه سرتیپی ارتقاء یافت. در مورخه 26 فروردین 1309 ضرغامی به ریاست تشکیلات امنیه منصوب شد و در تاریخ 1 فروردین 1312 از سرتیپی به امیر لشگری ارتقاء یافت. در 18 مرداد 1313 امیر لشگر ضرغامی به کفالت ارکان حزب قشون منصوب و تا 9 مهر 1320 در این سمت باقی بود. در مورخه 1 شهریور 1314 دانشگاه جنگ تاسیس شد و کار خود را آغاز کرد. برای تاسیس دانشگاه جنگ یک هیأت فرانسوی تحت ریاست سپهبد «ژاندار» وارد ایران شدند، که ضرغامی به ریاست آنها برگزیده شد. در مورخه 9 مهر 1320 سرلشگر مرتضی یزدانپناه به ریاست ستاد ارتش برگزیده شد و ضرغامی رئیس سابق ستاد فرمانده دانشکده افسری شد. در 6 آبان 1320 در ارتش تصفیه دامنهداری صورت گرفت و غالب امرای دوره رضا شاه بازنشسته شدند که از آن جمله سرلشگر ضرغامی بود. وی بعداً به سناتوری مجلس سنا برگزیده شد و در زمان انقلاب اسلامی پس از خروج محمدرضا پهلوی از ایران درگذشت. رضاخان چون خودش جزء قزاق بود از ژاندارمها خوشش نمیآمد، ولی با این حال ضرغامی را که جزء افسران ژاندارمری بود دوست داشت و او مدت طولانی رئیس ستاد ارتش بود (کفیل و سپس رئیس ستاد ارتش بود) و هر گونه دسیسه و بدگویی علیه او در نزد رضا شاه بیثمر بود. او خود را فردی متشرع و اهل عبادت و زهد نشان میداد و تنها افسری بود که در ارتش اجازه داشت ریش بگذارد. در عین حال سختگیر و سنگدل بود! در اوایل سلطنت رضا شاه با اختیار تام از او مأمور تصفیه ژاندارمری کل کشور شد او به همه مراکز، حتی به پاسگاههایی که منشأ شکایتها شده بودند سرکشی میکرد. حکایت کردهاند که در بسیاری از نقاط به تشخیص خود دستور میداد خطاکاران را مدام شلاق بزنند تا دوباره دستور دهد که دست نگهدارند و در این مدت مشغول نماز میشد. درجات بعضی افسران را میگرفت یا افراد را خلع درجه میکرد که به اغراق میگفتند پس از چند ماه سرکشی و شلاقزنی و درجهگیری، یک گونی ستاره سردوشی با خود همراه آورده بود. این شخص متشرع و متدین! یکی از عوامل مهم ثبات حکومت دیکتاتوری و ضددین و شرع رضاخان بود و نقش برجستهای در وقایع کشف حجاب و فشار بر مردم ایران داشت. وی در سن 65 سالگی در سال 1357 در تهران درگذشت.
(ر. ک: پنجاه سال تاریخ نیروی زمینی شاهنشاهی ایران، محمد کاظمی صفحات 117 و 118 و گلگون کفنان، گوشهای از تاریخ نظامی معاصر، سرتیپ میرحسین یکرنگیان، صفحات 237 و 252 و تاریخ ژاندارمری ایران، پرویز افسر، صفحه 116 و روزشمار تاریخ ایران، دکتر عاقلی، جلد اول، صفحات 163، 229، 251، 271، 281، 289، 337، 339 و خاطرات سرهنگ جلیل بزرگمهر، صفحات 309 تا 311 و ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، حسین فردوست، جلد اول صفحه 78)
منبع:
کتاب
سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب دوم صفحه 47