تاریخ سند: 23 تیر 1348
موضوع: فعالیتهای سیدمحمود قمی در تهران و ملاقات وی با آقای دکتر اقبال و وضع آیتالله قمی در کرج و نامه خمینی وسیله مصطفی خمینی به قمی و محمود قمی علیه ایران
متن سند:
از: 9/ ﻫ تاریخ:23 /4 /1348
به: 316 شماره: 4273 /9ﻫ
موضوع: فعالیتهای سیدمحمود قمی در تهران و ملاقات وی با آقای دکتر اقبال و وضع آیتالله قمی در کرج و نامه خمینی وسیله مصطفی خمینی به قمی و محمود قمی علیه ایران
پیرو 4176 /9ﻫ ـ 19 /4 /148
1. اخیراً در دو مرحله سیدمحمود قمی در کاخ شرکت ملی نفت با آقای دکتر اقبال ملاقات و گفتگو مینماید و اظهار مینماید: «هدف از ملاقات با آقای اقبال در خصوص وضع پدرم و استخلاص نامبرده از تبعیدی بوده است و قرار بر این میشود که آقای دکتر اقبال به حضور شاهنشاه آریامهر شرفیاب و به عرض معظمله برساند که تمام گزارشات سازمان امنیت برخلاف واقع است (منظورش ساواک مشهد بوده) و در هر دو دفعهای که با آقای دکتر اقبال در این مورد مذاکره گردیده است، قول همهگونه مساعدت را داده است. پس از ملاقات محمود قمی با آقای دکتر اقبال یکدفعه آقای تهامی و منوچهری (بنا به اظهار محمود قمی کارمندان ساواک مرکز هستند) در منزل شخصی به نام موسوی واعظ و بار دیگر در منزل حاج باقر قمی برادر آیتالله قمی با سیدمحمود قمی ملاقات و مذاکره مینمایند. ملاقات اولی در زمینه کسب اطلاع آقایان (آقای منوچهری و تهامی) از نظرات آقای قمی درباره انتقالش به مشهد بوده و ملاقات دوم برای اخذ تلگراف از قمی علیه دولت و مأمورین عراق. سیدمحمود اظهار مینماید: «در این ملاقات که با کارمندان ساواک نمودم تعداد سه عدد تلگراف از طرف پدرم به ایشان ارائه شد که یک تلگراف آن مفصل و خطاب به آیتالله خوئی مبنی بر ابراز انزجار از رفتار و کردار عمال دولت عراق نسبت به ایرانیان بوده است و تلگرافات دوم و سوم خطاب به شیرازی و شخصی دیگری (که اسمش را نمیدانم) و این تلگرافات به آقایان منوچهری و تهامی ارائه و نامبردگان موافقت مینمایند که مخابره شود و میخواستند که متن تلگرافات در روزنامه درج شود. سیدمحمود قمی اظهار مینماید درصورتیکه تمایل به درج آنها باشد باید عنوان تلگراف اول در صفحه اول روزنامه کیهان و بقیه در صفحه دوم درج شود و این قول و قرار گذارده میشود و قرار میشود اگر تلگرافات از ناحیه سازمان امنیت تغییر داده شود و تحریفی در آنها بهعمل آید سیدمحمود و طرفداران پدرش قمی تکذیب نمایند.
چند روز بعد خلاصهای از تلگرافات به شیرازی با تحریف مختصری در صفحه ماقبل آخر کیهان و اطلاعات درج میشود. سیدمحمود فوقالعاده عصبانی، فوراً از مغازه سدهی با پدرش تماس گرفته و جریان را میگوید و پدرش دستور میدهد بروند در مجالس و محافل جریان را تبلیغ و متن تلگرافات را تکذیب نمایند.
سیدمحمود به منزل موسوی واعظ رفته و بهاتفاق وی به مسجد خیابان امیریه که همان وقت روضهخوانی بوده، میروند و تلگرافات را تکذیب مینمایند و اضافه نموده سازمان امنیت تلگرافات را از قول پدرم جعل کرده است و به همین طریق روز بعد از آن هم در مجالس تبلیغ نموده و تکذیب مینمایند تا اینکه روز دیگر که سیدمحمود بهاتفاق پسر عمویش2 رضا قمی بهمنظور ملاقات با قمی به کرج میروند (با اینکه قبلاً از آقای تهامی جهت ملاقات رضا قمی با قمی کسب اجازه شده بود) جلو درب منزل قمی افسر پلیس از نامبردگان جلوگیری و اظهار مینماید دستور ساواک است که احدی با قمی ملاقات ننماید. درنتیجه محمود و رضا قمی به تهران مراجعت و سیدمحمود قمی با آقای تهامی تماس گرفته معلوم گردید این ممانعت به واسطه تکذیب تلگرافات است که از ناحیه محمود و ایادی قمی بهعمل آمده. محمود قمی اظهار نموده چون در تلگرافات پدرم جعل کردهاید ما هم تکذیب کردهایم، هر کار که میخواهید بکنید.
پس از گذشت چند روز آقای تهامی به منزل حاج باقر قمی میرود و سپس آقای منوچهری هم به آنجا آمده و ضمن گلهگذاری که از عمل سیدمحمود قمی میشود، بالاخره روز 11 /4 /48 مجدداً اجازه ملاقات منسوبین درجه 1 قمی صادر میگردد.
2. در اوایل برج خردادماه 48 عیال اشراقی که دختر آیتالله خمینی است از عراق به تهران میآید. بهوسیله کلفت خود نامهای از آیتالله خمینی برای قمی میآورد و در این نامه خمینی از حالات و وضع قمی احوالپرسی نموده و در جواب نامه وی یک کاغذ سیدمصطفی خمینی فرزند آیتالله خمینی برای سیدمحمود قمی فرستاده که در آن نامه مینویسد: «باید از موقعیت استفاده کرد. در این موقع که رادیو عراق و کشورهای عربی علیه ایران قیام کردهاند به طریقی اخبار بازداشت و شکنجه آیتالله قمی و سایر روحانیون را به هر نحوی شده ولو در صندوق شکایات سفارت عراق بیندازند که سفارت به عراق بفرستد.» سیدمحمود قمی و رضا قمی و داماد آیتالله خمینی در منزل حاج مصطفی طباطبایی قمی اجتماع داشته. داماد خمینی ضمن مذاکره درباره ورود همسرش به ایران، در زمینه پیغام سیدمصطفی خمینی اظهاراتی نموده و اضافه مینماید سیدمصطفی در زمینه ارسال اخبار ایران برای عراق به چند نفر از دوستان پیغام داده و آنها هم عمل کردهاند و نظریه مصطفی تأمین شده.
3. سیدمحمود قمی در تهران کراراً (بهطور بسیار خصوصی و محرمانه) اظهار مینماید: «آقای تهامی خیلی مرد خوبی است و خداوند برای ما درست کرده و او را فرستاده است. تهامی مکرراً اظهار ناراحتی و نارضایتی کرده و خودش جزو مخالفین رژیم و دولت است و مطالب خصوصی و سری در زمینه ناراحتی و نارضایتیاش بیان داشته، ما هم با وی همعقیده و هممرام هستیم. با همه این احوال بایستی با وی بازی کرد. آنچه مسلم است وی جزو مخالفین است، حال به چه نحوی در ساواک استخدام شده و رخنه کرده نظر خدا است.»
توضیحات منبع خبر: 1. سیدمحمود قمی در تهران با شخصی به نام موسوی واعظ مرتباً در تماس است. موسوی واعظ (بنا به اظهار خودش) با مقامات عالیرتبه سازمان امنیت و شهربانی کل کشور مربوط بوده و در تماس است. آقایان منوچهری و تهامی کارمندان سازمان مرکزی دو نوبت که با سیدمحمود قمی تماس گرفتهاند، یکمرتبه در منزل موسوی واعظ بوده و دفعه دیگر که در منزل حاج باقر قمی تماس حاصل شده، مذاکرات در حضور موسوی واعظ انجام گردیده است.
2. درباره ملاقات اشخاص با قمی، بدین نحو است که حدود ملاقات خیلی محدود بوده و افراد کمتر میتوانند با قمی ملاقات نمایند. معذالک آن عدهای که سیدمحمود قمی تعیین کند و نظرش این باشد که با قمی ملاقات نمایند و برای دادن پول میخواهند قمی را ببینند، به هر طریق شده آنها را به منزل پدرش میبرد یا مأمور جلو درب را اغفال میکند یا سرش را به اینطرف آنطرف مشغول کرده تا فردی [که] میخواهد ملاقات کند موفق شود و یا اینکه مأمور را تطمیع مینماید. بالاخره تا سرحد امکان کاری میکند که ملاقاتکننده موفق شود. احیاناً اگر کسی نتوانست با قمی ملاقات کند (که بهندرت پیش میآید) وی را وادار مینماید با قمی وسیله تلفن مذاکره و ترتیب اخذ پولش داده میشود و برایشان از قمی رسید وجه میگیرد.
3. سیدمصطفی خمینی3 نامههایی هم به همین مضمون (اقدام علیه ایران و دادن اخبار علیه ایران) به عراق برای چند نفر دیگر (اسم آنها را نمیدانم) مینویسد و اضافه مینماید این اشخاص از خمینی مطالبی بنویسند و بدهند و آنها را راهنمایی مینماید که اگر ازاینجهت ترسی دارند به وسیله سفارت ترکیه برای سفارت عراق در ترکیه بفرستند، سفارت عراق در ترکیه به عراق میفرستد.
نظریه منبع خبر: مطلب خیانت نمودن آقای تهامی و انحراف فکر وی و دشمن بودن او با رژیم سلطنتی فقط از ناحیه سیدمحمود قمی ابراز شده است. امکان دارد دروغ بگوید. درمورد صحتوسقم آن نمیتوان قضاوت نمود. آنهم با مقامات ذیصلاح است. الله أعلم بحقائق الأمور.
نظریه رهبر عملیات: مقرر فرمایند به گزارش عملیاتی خبر مراجعه فرمایند.
توضیحات سند:
1. در گزارش پیروی مذکور، ساواک خراسان خبر از ورود سیدمحمود قمی به مشهد میدهد. آن ساواک به مرکز مینویسد: «ساعت 10 صبح روز 19 /4 /48 سیدمحمود قمی وسیله قطار به مشهد وارد، اعمال و رفتار وی تحت کنترل، هدف از مسافرت مشارالیه به مشهد و جزئیات پستی تقدیم خواهد شد.»
2. در اصل: برادرش
3. آیتالله سید مصطفى خمینى، فرزند گرانقدر امام خمینى (ره) در آذرماه 1309 ﻫ ش (12 رجب 1349 هجرى قمرى) در شهر قم دیده به جهان گشود. او در محیطى آکنده از معنویت رشد کرد و در سن 15 سالگى در حوزه علمیه قم به تحصیل علوم دینى پرداخت. دوره سطح را در محضر اساتیدى چون حائرى، صدوقى، سلطانى و محمدجواد اصفهانى گذراند. در سن 21 سالگى مشغول فراگیرى دروس خارج شد و از محضر حضرات آیات بروجردى، امام خمینى(ره) و محقق داماد استفادههاى علمى بسیارى نمود. فلسفه و کلام را نزد فیلسوفان نامدارى چون علامه طباطبایى و آیتالله سید ابوالحسن قزوینى آموخت و در علم رجال و تاریخ نیز اطلاعات فراوانى کسب کرد. وى در حدود 27 سالگى به درجه اجتهاد رسید. از آغاز مبارزه حضرت امام خمینی(ره) تا زمان تبعید ایشان به ترکیه(1343ش)، پشت سر امام گام بر مىداشت. همزمان با دستگیرى و تبعید امام خمینى(ره) به ترکیه در 13 آبان 1343، منزل حاج آقا مصطفى نیز مورد تعرض مأموران رژیم قرار گرفت و ایشان توسط مأموران شهربانى قم دستگیر و روانه زندان قزلقلعه شد. عوامل رژیم قصد داشتند او را با میل خود از ایران برانند تا یاد و خاطره امام(ره) به دست فراموشى سپرده شود. بنابراین وى را پس از 57 روز از زندان آزاد کردند و موافقتش را جهت خروج از ایران جلب نمودند. اما او پس از مشورت با استادان و فضلاى حوزه علمیه از مسافرت به ترکیه منصرف شد. به همین دلیل سرهنگ بدیعى، رئیس ساواک قم مجدداً او را دستگیر و به تهران اعزام کرد و از آنجا به ترکیه تبعید گردید. در سال 1344 به همراه امام(ره) عازم نجفاشرف شدند. او مدت 13 سال در حوزه علمیه نجف به تدریس و تألیف و تربیت طلاب اشتغال یافت و آثار متعددی چون القواعد الحکمه، القواعد الاصولیه، اصول مختصر و مفصل، شرح زندگانى معصومین (علیهم السلام) و تفسیر قرآن به سبک جدید تألیف کرد؛ البته برخى از آنها ناتمام مانده است. وى دست راست امام محسوب مىشد و یک چهره انقلابى بود که با روحانیون، روشنفکران و دانشجویان مسلمان داخل و خارج کشور ارتباط داشت و در اول آبان 1356 به شکل مرموزی دار فانی را وداع گفت. بسیاری بر این اعتقادند که وی را به شهادت رساندهاند. پیکر پاک او را به کربلا بردند و پس از غسل در آب فرات و طواف در حرمهاى مطهر حضرت امام حسین و حضرت ابوالفضل (علیهماالسلام)، به نجف بازگردانده و در ایوان طلاى حضرت امیر (علیهالسلام) به خاک سپردند. پس از درگذشت ایشان، جمعى از طلاب با چشمانى اشکبار جهت عرض تسلیت خدمت حضرت امام رسیدند و ایشان به رغم مصیبت زدگى، در کمال صبر و آرامش فرمودند: «امانتى بود که خدا به ما داد و از ما گرفت، گریه ندارد! ذلک فضلالله یؤتیه من یشاء».
ر.ک: شهید آیتالله حاج سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک؛ تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 06 صفحه 169



