تاریخ سند: 2 بهمن 1343
محمد بخارایی1 ضارب جناب آقای نخست وزیر
متن سند:
محل : تهران
شماره : 23499 /2 الف
محمد بخارایی عضو نهضت آزادی2 و یکی از
نزدیکان سید محمود طالقانی می باشد و قبل
از دستگیری طالقانی بطور دائم با وی در تماس
بوده و عده ای از افراد جبهه ملی تصور
میکردند که بخارایی فرزند سید محمود
طالقانی است نامبرده در مجالس مهندسین
اسلامی که قبلاً در خیابان ژاله تشکیل
میگردید عهده دار پذیرائی از افراد بوده و اغلب
مقادیر زیادی از تألیفات جامعه مهندسین و
شرکت نشر کتاب که اکثرا مربوط به طالقانی و
مهندس مهدی بازرگان بود را در این محل و همچنین در مسجد هدایت واقع در خیابان
اسلامبول میفروخت.
پس از تعطیل جلسه مهندسین اسلامی بخارائی در جلسات مکتب توحید (قبل از آنکه از تشکیل آن
جلوگیری گردد) شرکت می نمود.
کتابهائی نیز با خود بجلسه می آورد و به حاضرین می فروخت.
نامبرده با گویندگان مکتب توحید از قبیل مرتضی مطهری (واعظ) غفوری3 و دکتر آیتی مرحوم
آشنا و صحبت می نمود و از زمان دستگیری طالقانی و بازرگان تا قبل از محاکمه جریان ملاقات و
تماس خود را با آنها در زندان برای افراد مکتب توحید بیان می نمود و در زمان محاکمه جریان دادگاه
را تشریح می کرد و چنانچه جزوه ای در اختیار داشت بافراد میداد.
در آن موقع عده ای می گفتند
طالقانی چند مرید پابرجا دارد که یکی از آنها همین فرد بود وی ظاهری آرام ولی باطنی پر حرارت
داشت که از سیمای او هویدا بود کسانی که ویرا میشناسند و ارتباط نزدیک باو دارند عبارتند از: 1ـ
متصدی کفش کن مسجد هدایت واقع در خیابان اسلامبول که جوانی است در حدود 18 سال رنگ
چهره سفید که در میان دکه ای در جلو در مسجد هدایت ( از طرف کوچه سینما پارک) مینشست و
عهده دار نگهداری کفشهای مردم بود و مبلغی از این بابت دریافت مینمود.
2ـ رضا سلیمی روزنامه فروش و کتابفروش واقع
در خیابان سعدی شمالی نزدیک بیمه حدود
ایستگاه اتوبوسهای اتوبوسهای شمیران و این
شخص یکی از نزدیکان سید محمود طالقانی
است و با خانواده طالقانی آشنا می باشد.
و به
ملاقات طالقانی میرود و کارهای محوله او را
انجام می دهد.
رضا سلیمی جوانی است
لاغراندام که در امور توزیع روزنامه با دوچرخه
بکار می پردازد و برادری دارد که اغلب در پای
بساط فروش روزنامه واقع در خیابان سعدی
می ایستد.
3ـ شخصی بنام حسینی که جوانی است کوتاه
قد و یکی از طرفداران سید محمود طالقانی
می باشد محل کار این شخص در حال حاضر
خیابان اسلامبول پاساژ مرکزی روبروی کافه
مصطفی پایان و به اتفاق دو برادر خود مغازه بزرگ تره بار دارند ضمنا عده ای از افرادیکه در
مکتب توحید شرکت می نمودند و او را می شناند عبارتند از: علی اصغر4 جان [حاج ]بابا و
برادرانش ـ اصولی ـ حاج محمد شانه چی ـ ابراهیم کریمی ـ و عباس قهرمانی ـ حاج محمود لباف
ـ مطهری (واعظ) سکاکی.
ضارب با افراد مشروحه ذیل نیز آشنا و در تماس بوده است:
مهدی بشرا ـ احمد رضائی5 ـ غلامحسین خرازی ـ مهدی خمس (خمسه ای) ـ حسن افتخاری و
مصطفوی.
نظریه منبع : محمد بخارائی را از دو سال قبل میشناسم او جزو کسانی بود که در اجتماعات و
تظاهرات و مجالس سوگواری شرکت میکرد ولی در این مدت امکانی پیش نیامد که بتوانم نام او
را بفهمم بدینجهت نام او تا به امروز همچنان برایم ناشناخته بود تا اینکه در ساعت 00:18 روز
پنجشنبه 1 /11 /43 پس از مشاهده عکس ضارب در روزنامه برایم مشخص و معلوم شد که
ضارب عضو نهضت آزادی است و این اطلاعات را شخصا درباره او داشتم.
توضیحات سند:
1ـ محمد بخارایی، فرزند علی اکبر بخارایی متولد 1322ش.
پدرش علی اکبر بخارایی شغلش واسطه معاملات آهن و
آهنگری بود که محمد بخارایی مدتی در مغازه پدری خود در کنار او اشتغال به کار داشت.
محمد بخارایی عضو گروه مؤتلفه اسلامی بود که به توصیه امام خمینی در سالهای 41ـ40 تشکیل و در سال 42 ظاهر
گردید.
با تبعید امام به خارج از کشور در آبان 43 گروه مؤتلفه تصمیم گرفت تا با تشکیل یک «شاخه نظامی» رهبران
شاخص رژیم سلطنتی را اعدام انقلابی کند و در این رابطه تصمیم گرفته شد تا ابتدا حسنعلی منصور، نخست وزیر و
عاقد قرار داد کاپیتولاسیون نابود گردد.
به همین جهت در روز اول بهمن 43 با گلوله های آتشین محمد بخارایی در
میدان بهارستان اعدام انقلابی شد.
اما بلافاصله در جلوی درب ورودی مجلس شورای ملی او را دستگیر کردند و
سرانجام در روز 26 خرداد 1344 به همراه سه تن دیگر به نامهای صادق امانی، رضا صفار هرندی و مرتضی نیک نژاد به
جوخه اعدام سپرده شد.
(کیهان ش 6447 س 1343 ـ اطلاعات هفتگی، ش 2341، س 20 /3 /66)
2ـ محمد بخارایی هیچ گاه عضو نهضت آزادی نبود.
3ـ حجه الاسلام دکتر علی غفوری در سال 1304 متولد شد.
علوم دینی را در حوزه های علمیه قم و نجف فراگرفت و
همچنین در رشته حقوق قضایی و جزائی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و در دانشگاه سوربن پاریس از دانشکده
حقوق درجه دکترا گرفت.
از جمله فعالیتهای فرهنگی و علمی دکتر غفوری در موسسات فرهنگی می توان از همکاری او در تنظیم کتب تعلیمات
دینی مدارس کشور نام برد.
دکتر غفوری علاوه بر فعالیتهای فرهنگی به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی هم می پرداخت و
در دهه 40 بود که همواره مشوق جوانان مبارز این میهن بود و به همین جهت بارها بدست رژیم پهلوی بازداشت و مدتی
در زندان قزل قلعه زندانی بود.
حجه الاسلام غفوری بعد از جریان ترور حسنعلی منصور در بهمن 43 در رابطه با جمعیت مؤتلفه اسلامی دوباره به
زندان افتاد و یک بار بعد از ایراد سخنرانی در کانون توحید و بار دیگر در اسفند 1353 نیز دستگیر و زندانی شد.
از
تألیفات ایشان می توان از: اسلام و اعلامیه حقوق بشر ـ نظامات اجتماعی در اسلام ـ خطوط اصلی اقتصاد در نظام
سیاسی ـ تاریخ تحول فقه و مقاطع حساس در تحول فقه و اجتهاد در اسلام و شیعه ـ و...
نام برد.
(کیهان ش 10779 س 20
مرداد 58 ـ بامداد ش 239 س 21/ اسفند 58)
4ـ علی اصغر حاج بابا فرزند علی اعظم در سال 1310ش در تهران متولد گردید وی که دارای تحصیلات ابتدایی بود و به
شغل بازرگانی آهن آلات اشتغال داشت از دوران جوانی در جریان مبارزه قرار گرفت.
و جزائی از دانشگاه تهران یک بار
در سال 1340 به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی دستگیر شد و در فروردین ماه 1341 آزاد گردید مشارالیه به اتهام
اعدام انقلابی منصور همزمان با ترور دستگیر گردید، [که علت آن، اشتغال شهید محمد بخارایی به عنوان تحصیلدار در
مغازه وی بوده است].
گزارش تیرماه 42، ایشان را از فعالین مکتب توحید معرفی و عنوان داشته: برای این مکتب آقای
مطهری [شهید مطهری ]اساسنامه نوشته که به ظاهر ادعا نموده این مکتب دخالت در امور سیاسی ندارد و اغلب از
اعضای فعال این مکتب حق دخالت در امور سیاسی ندارد و اغلب از اعضای فعال این مکتب حتی به قرآن قسم یاد
می کنند که وابستگی به نهضت آزادی ندارند.
جلسات مکتب توحید در منزل مشارالیه [علی اصغر حاج بابا] تشکیل و
شهید محمد بخارایی نیز در این جلسات شرکت داشته است.
(یاران امام به روایت اسناد ساواک 8ـ سید علی اندرزگو)
5ـ احمد رضایی فرزند خلیل اللّه در سال 1324ش در تهران متولد شد.
در 23 مرداد 42 در حالیکه دانش آموز دبیرستان
بود به همراه مصطفی مفیدی دستگیر شد.
وی در جلسات مسجد هدایت و مسجد جلیلی که در آن دوران کانون
سخنرانی های ضد رژیم بود، شرکت می کرد.
با تشکیل سازمان مجاهدین خلق به فعالیتهای مخفی پرداخت و از سال
1350 مورد تعقیب ساواک قرار گرفت تا اینکه در روز 11 بهمن 1351 در درگیری خیابانی با مأمورین، کشته شد.
(یاران
امام به روایت اسناد ساواک 8 ـ سید علی اندرزگو)
منبع:
کتاب
استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک صفحه 64