صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع‌: اقدامات عمرانی تیمسار سپهبد کیا

تاریخ سند: 11 شهریور 1340


موضوع‌: اقدامات عمرانی تیمسار سپهبد کیا


متن سند:

تاریخ‌: 11 /6 /1340
موضوع‌: اقدامات عمرانی تیمسار سپهبد کیا

اطلاعیه واصله حاکی است. به دنبال بردن خبرنگاران جراید به ده متعلق به تیمسار سپهبد کیا و بازدید از کارهای عمرانی ایشان، آقای انوشیروانی1 مدیر روزنامه سحر و آقای رائین2 خبرنگار مجله تهران‌مصور، از طرف پسر تیمسار کیا مأمور شده‌اند که روزنامه‌نگاران را برای انتشار مطالبی درباره اقدامات عمرانی تیمسار کیا آماده نمایند.
گیرندگان. ساواک
به عرض رسید اقدامی ندارد بایگانی شود. 21 /6

توضیحات سند:

1. سلیمان انوشیروانی، فرزند قادرخان در سال 1293 ش در خانواده‌ای ملاک در شهرستان سقز متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در سقز و متوسطه را در تبریز سپری کرد. از دانشگاه تهران لیسانس اقتصاد گرفت و سپس در رشته علوم سیاسی ادامه تحصیل داد و در سال 1324ش دکترا گرفت و در وزارت دادگستری استخدام شد و در مشاغلى از جمله: دادیاری . عضویت در دیوان عالی قضایی . معاونت دادسرای تهران . وکیل پایه یک دادگسترى، تدریس در دانشکده افسری فعالیت نمود.
از سال 1323ش زمانی که دانشجوی دوره دکترا بود، وارد فعالیت مطبوعاتی گردید و در سال 1326ش عضو حزب وحدت ایران شد و امتیاز روزنامه کوه نور را که ارگان آن حزب بود، به دست آورد. در سال 1329ش هفته‌نامه سحر را راه‌اندازی کرد و از طریق آن به شهرت رسید.
در سال 1346ش در وزارت اصلاحات ارضی استخدام شد و یک سال بعد، در سال 1347ش با دستور مستقیم محمدرضا پهلوی برای همکاری با سازمان بازرسی شاهنشاهی دعوت شد.
با تشکیل حزب مردم توسط اسدالله علم، به این حزب پیوست و در سال 1350ش به عنوان نماینده بوکان، به مجلس شورای ملی وارد شد. وی که از مدافعین فعالیت آزاد تشکیلات بهائیت بود، در تشکیلات فراماسونری در لژهای‌: لایت ایران . کرمان و ژاندارک عضویت داشت.
دکتر انوشیروانی که موفق به دریافت مدال اصلاحات ارضی و تاج‌گذاری شده بود، در سال 1356ش به علت بیماری سرطان از دنیا رفت و در روستای کریم‌آباد سقز به خاک سپرده شد. پایگاه اینترنتی مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
2. سپهبد کیا درخصوص عضویت اسماعیل رائین در سازمان کوک‌ می‌گوید‌: «یک اسماعیل رائینی بود که روزنامه‌نویس ... و تاریخ نویس و این‌ها. یک دفعه من هم تویِ بازداشت بودم دیگر. اسماعیل‌ می‌رسد‌ می‌آید پیش ذوالفقاری، به ذوالفقاری می‌گوید که این چیست که‌ می‌گویند دانشگاه شلوغ‌ می‌شود و زد و خورد‌ می‌شود و پلیس‌ می‌ریزد، کتک‌ می‌زند و فلان و اینها. این را‌ می‌گویند که چطور‌ می‌گویند که کیا این کارها را‌ می‌کند؟ بعد‌ می‌گوید ما هم والله در حیرتیم .... بعد همینطور که با هم صحبت‌ می‌کنند،‌ می‌بینند با هم سمپاتی دارند. بعد آن‌ می‌گوید آره من هم جزء دستگاهش هستم. ذوالفقاری می‌گوید من هم جزء دستگاهش هستم... دو تائی همدیگر را‌ می‌شناسند. در صورتی که دستور ما این بود که هیچ وقت نباید همدیگر را بشناسند مگر به اصطلاح منافع سازمان اقتضاء کند.» خاطرات ، ص 112 و 113.

منبع:

کتاب سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب اول صفحه 384

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.