تاریخ سند: 9 اسفند 1354
اعلامیه مضره
متن سند:
تاریخ: 9 /12 /1354
اعلامیه مضره
ساعت 21 روز 9 /12 /54 تعدادی اعلامیه مضره در مورد خمینی (هر یک مشتمل بر سه صفحه) در خیابان مصلی و کوی فرهنگیان شاهرود پخش گردیده که تعداد 15 نسخه از آنها وسیله عوامل انتظامی محل جمعآوری شده که فتوکپی آن به پیوست1 ایفاد میگردد.2
نسبت به شناسائی و دستگیری عامل یا عاملین اقدام لازم به عمل آمده است.
ارزیابی . کشف اعلامیه صحت دارد.
گیرندگان: دفتر ویژه اطلاعات، کمیته مشترک ضد خرابکاری3
اداره یکم . این اولین نامهای است که در شاهرود تهیه و پخش میشود. 17 /12 /54
محترماً در این مورد به ساواک سمنان توجهات لازم داده شده است. 20 /12 /54
آقای خوانساری . توزیع اعلامیه و نوشتن شعارهای ضدملی و میهنی مدتی است در شاهرود و سمنان زیاد شده و این دلیل وجود فعالیت براندازی در این مناطق است. به ساواک هشدار داده شود و نسبت به شناسایی عاملین اقدام گردد 17 /12
توضیحات سند:
1. در این اعلامیه 3 برگی که دستنویس میباشد و با آیه شریفهی «وَ مَن یُقاتلُ فی سَبیل الله فَیُقتَل اوَ یَغلب فَسَوفَ نُوتیه اَجراً عَظیماً » آغاز گردیده و با عبارت «پیروز باد جامعه مترقی روحانیت و خلقهای مبارز راه اسلام» پایان یافته، آمده است: «با تشدید مبارزه روحانیون آزادیخواه که در کنار دیگر نیروهای خلق علیه رژیم ضد ملی و خود کامه شاه به پیکار برخاستهاند. فشار دستگاههای پلیسی به روحانیون آزادیخواه روز به روز بیشتر میشود. رژیم ایران به خیال خود میخواست با تبعید آیتالله خمینی ریشه نهضت مترقی روحانیت را که علیه جور و ستم شاه به پا خاسته است، قطع کند؛ غافل از اینکه اساس و ریشه این نهضت متکی به یک فرد و یا چند فرد مشخص نیست. بعد از تبعید آیتالله خمینی، رژیم جلاد و خونخوار شاه، به کوردلی خود ادامه داد و هر جا روحانی مبارزی دید، در سایه همین سیاست و به منظور قطع رابطه او با خلق مسلمان ایران، به دستگیری، تبعید، شکنجه و حتی قتل او دست زد و یا حداقل وی را از شرکت در نماز جماعت، سخنرانی و نگارش ممنوع کرد. ولی خوشبختانه ده سال تجربه در این باره، جز شکست و انزوا برای رژیم و نفوذ و موفقیت برای جامعه مترقی اسلامی چیزی در بر نداشته است و هم اکنون علی رغم تعطیلی مراکز مترقی دینی و کنترل منازل عدهای از بزرگان روحانیت و محروم و ممنوع کردن جمع زیادی از وعاظ و نویسندگان و ائمه جماعت و کوشش برای قطع رابطه آنان با خلق، درست در نقطه مقابل تمایل رژیم، رابطه ناگسستنی خلق مسلمان ایران و روحانیت مبارز هرچه عمیقتر و صمیمیتر گشته و نفوذ و تائید آنها بر توده هرچه گسترده تر شده است. پس از تبعید آیتاله خمینی و پس از قتل رذیلانه روحانیون عالیقدری چون آیتالله سعیدی خراسانی و حجت اسلام سبحانی دزفولی که این هر دو زیر شکنجه به قتل رسیدند؛ بعد از دستگیری و آزار و شکنجه صدها تن از روحانیون اصیل و بارز در تهران، قم، مشهد، کرمان و اصفهان؛ بعد از بارها یورش فاشیستی به مساجد و مدارس علمی در قم، تهران و اصفهان و مشهد و بازداشت و شکنجه و قتل بسیاری از روحانیون با نام و بینام دو سال پیش جلادان رژیم شاه پس از کشف گروه ابوذر، به این بهانه در قم سی نفر از روحانیون سرشناس از جمله آیتالله منتظری را دستگیر و به نقاط مختلف کشور تبعید کردند. ولی روحانیون تبعید شده که تنها بخش کوچکی از سرمایههای انقلابی روحانیت بودند، در محل تبعید نیز به مبارزه علیه رژیم خائن شاه ادامه دادند و با نفوذ کلام خود که از حقیقت سرچشمه میگرفت، به آگاهی مردم از فساد و خیانتهای دودمان پهلوی پرداختند. حمایت مردم از روحانیون تبعیدی و به ویژه آمد و رفت طلاب جوان نزد آنها، رژیم را واداشت محل اقامت آنها را چند بار تغییر دهد. اکنون مدت پنج ماه است که روحانی عالیقدر آیتالله منتظری را شبانه از منزل دزدیده و به زندان قصر منتقل کردند. مدتی آدمکشان ساواک، خانواده آیتالله منتظری را از سرنوشت او بیاطلاع گذاشته تا اینکه بر اثر فشار جامعه روحانیت، مجبور شدند محل اقامت جدید او را نشان دهند. در این مدت شکنجه گران شاه، این روحانی عالیقدر را مانند هزاران زندانی سیاسی دیگر به سختی شکنجه دادند، به طوری که سلامت جسمی او به طور جدی به خطر افتاده است. بعد قتل وحشیانه آیتالله سعیدی خراسانی، بعد از قتل رذیلانه حجتالاسلام سبحانی دزفولی؛ بعد از قتل روحانی عالیقدر قریشی و آیتالله شیخ حسین غفاری؛ اینک رژیم کمر به قتل آیتالله منتظری بسته است. بعد از حادثه خونین پانزدهم و شانزدهم و هفدهم خرداد امسال قم، که کماندوهای شاه صحن دارالشفا و مدرسه علمیه را به خون روحانیون وطن پرست رنگین کردند. مأمورین سازمان امنیت بیش از پانصد نفر از طلاب جوان و مدرسین سرشناس را به شکنجهگاه فرستادند.
در سالهای اخیر با هجومهای متعدد به مراکز مذهبی و منازل روحانیون، رژیم شاه صفحات ننگینی بر تاریخ جنایت خود افزوده است. رژیم محمدرضا شاه در همان حال که میکوشد چهره پلید خود را در زیر نقاب طرفداری از اسلام بپوشاند، با قتل و آزار روحانیون مترقی، با هجوم به مراکز مذهبی و جلوگیری از فعالیت انقلابی آن گروه بزرگ از روحانیون کشور که به تبعیت از سنن انقلابی اسلام در راه دفاع از مردم و علیه رژیم جنایتگر شاه برافراشتند، میخواهد جنبش مقاومت روحانیون درهم شکند؛ ولی جنبش مترقی روحانیت در ایران، علی رغم پلید[ی]های رژیم، روز به روز گسترش مییابد و مقاومت روحانیت مترقی و مردم دوست در برابر رژیم ضد خلقی شاه و بارگاه ستم او هر لحظه بیشتر میشود و تا زمانی که پیوند روحانیت مترقی با مردم باقی باشد و آنان قاطعانه علیه سلطه امپریالیسم و رژیم استبدادی شاه برزمند، حقه بازیهای شاه و عمال جنایتکارش بیثمر بوده و پیروزی از آن خلقهای مبارز مسلمان ایران خواهد بود. به امید آن روز که زیاد دور نیست.» بخش ضمائم
2. ساواک سمنان این خبر را طی شماره 3030/ﻫ - 12 /12 /54 برای اداره کل سوم ارسال نموده، که پرویز ثابتی در ذیل آن نوشته است: «معلوم میشود عواملی در منطقه مذکور فعالیت مضره دارند شناسائی و دستگیر شوند.» بخش ضمائم
3. کمیته مشترک. عدم هماهنگی نیروهای مختلف نظامی و امنیتی، خصوصاً ساواک و شهربانی، که هر کدام دارای کمیتههای جداگانهای برای مبارزه با گروههای مبارز در دههی چهل بودند و برای خوش خدمتی به دستگاه حاکمه، از همدیگر پیشی میگرفتند، موجب به وجود آمدن مشکلات عدیدهای شده بود. وجود اکیپهای گشت متعدد ساواک و شهربانی که هر کدام به طور مستقل عمل میکردند، باعث به وجود آمدن درگیری و برخورد آنها با یکدیگر در سطح شهر میشد و چه بسا مأمورین شهربانی دنبال فردی بودند که به وسیله ساواک دستگیر شده بود، یا بالعکس، ساواک در صدد دستگیری کسی برمیآمد که قبلاً توسط شهربانی بازداشت شده بود. این مسئله موجب شد تا سران رژیم، متمرکز نمودن این فعالیتها را تحت یک فرماندهی واحد، در دستور کار قرار دهند و براین اساس، با الگو برداری از سیستم اطلاعاتی انگلیس که تجربه مبارزه با ارتش آزادیبخش ایرلند را در جنگهای شهری و چریکی داشت، دو کمیته مستقر در اوین را که متعلق به ساواک بود، با کمیته شهربانی در یکدیگر ادغام و طرح تأسیس کمیته مشترکی تحت عنوان « کمیته مشترک ضد خرابکاری » تهیه و ارائه و با دستور محمدرضا پهلوی، در تاریخ چهارم بهمن ماه 1350 تأسیس گردید. در این کمیته مشترک که در آن، شهربانی نقش «اداره ویژه» اسکاتلندیارد و ساواک نقش «ام. آی. 5» را داشت، در محل اداره اطلاعات شهربانی تشکیل شد و بعدها در شهرستانها نیز شعبههایی که تحت نظر مرکز فعالیت مینمودند، راهاندازی گردید. اولین رئیس کمیته مشترک، سپهبد جعفرقلی صدری، رئیس شهربانی وقت و رئیس ستاد آن، پرویز ثابتی، مقام امنیتی ساواک، بود و نمایندگانی از ارتش و ژاندارمری نیز به منظور هماهنگی در ترکیب آن قرار داشتند.
ساواک که ریاست شهربانی را بر این کمیته برنمیتابید، چندماه بعد، دوباره کمیته اوین را فعال کرد و به صورت مستقل به پیگیریهای خود مشغول شد. این مسئله موجبات تضعیف کمیته مشترک و تغییر ساختار و مقدمات ریاست ساواک بر آن را فراهم آورد. در این مرحله که در سال 1352 صورت گرفت، انتخاب ریاست کمیته مشترک از بین امرای ساواک صورت و بودجهی آن نیز در اختیار او قرار گرفت. بدین ترتیب بود که سرتیپ رضا زندیپور، به عنوان زیرمجموعهی اداره کل سوم ساواک و با سمت معاونت آن اداره کل، به ریاست این کمیته منصوب شد و در واقع، پرویز ثابتی حاکم مطلق آن شد.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان سمنان - کتاب 2 صفحه 6