موضوع: اظهارات محمدرضا سعیدی
متن سند:
موضوع: اظهارات محمدرضا سعیدی
سید محمدرضا سعیدی امام جماعت مسجد موسی بن جعفر در تاریخ ۳/۴/۴۶ پس از پایان نماز مغرب، مقابل جمعیت ایستاد و شروع به سخنرانی نمود. مشارالیه ابتدا به مناسبت ایام فاطمیه چند روایت از حضرت فاطمه (س) بیان داشته که آن حضرت چگونه شب تا صبح بیدار و به ذکر و دعا مشغول بود. ناطق افزود: من امروز نمونههایی از فرزندان ایشان را به شما نشان میدهم. در زمان آیتالله بروجردی قحطی شد. این مرد بزرگ وقتی این وضع را دیدم شخصی خود را فروخت و مردم هم کمک کردند و اهالی بروجرد را از قحطی نجات داد. واقعاً که آیتالله بروجردی مردی بزرگ بود هر چند که من مدت چهارده سال شاگرد و دست پرورده حضرت آیتالله العظمی خمینی بودم ولی با این حال به آقای بروجردی و تمام فرزند [ان] زهرا ارادت خاصی دارم. حضرت آیتالله خمینی هم نمونه بزرگی است که نظیری برای او نیست. در نجف اشرف چون هوا گرم است تمام آقایان مراجع در نقاط ییلاقی برای خود منزل خزیده و یا اجاره نمودهاند که ایام تابستان را در آنجا بروند. امسال وقتی من خدمت حضرت آیتالله خمینی مشرف شدم ابتدا فکر کردم ایشان هم در ییلاق منزلی برای خود تهیه دیده است ولی مشاهده کردم که در شهر نجف هستند از چند نفر پرسیدم چرا در این گرما آقا بجای خنکی تشریف نبردهاند آنها گفتند که تمام آقایان مراجع بایشان توصیه نمودهاند ولی آقا قبول نکرده است از حاج آقا مصطفی۱ آقازاده ایشان هم سئوال کردم در جواب گفتند اصرار بی فایده است شما پیش آقا بروید شاید قبول کنند. من پیش حضرت آیتالله خمینی رفته و بایشان گفتم آقاجان در اینجا هوا گرم است و وجود شما در این هوا ناراحت است خواهش میکنم به مکان خنک تری تشریف ببرید آقا فرمودند: آیا فرق من و مردمان دیگر چیست؟ که آنها در شهر باشند و من بجای خنکی بروم من به آقا گفتم: شما برای اسلام زحمت زیاد کشیدهاید اسلام به شما احتیاج دارد عزت و عظمت اسلام را شما تا مرزهای دور دست کشانیدهاید، ما عزت و عظمت اسلام را از شما داریم که در تمام مراحل پیشقدم بودهاید. باز هم آقا قبول نکردند لذا برای بار دوم پیش ایشان مشرف شدم و به آقا گفتم ممکن است در این هوای گرم بوجود شما آسیب برسد مزاج شما پرورده ایران است و به هوای اینجا عادت ندارید تقاضا میکنم برای سلامتی خود از شهر خارج شوید اسلام به شما احتیاج دارد بعد از امام زمان شما هستید اگر ممکن است خواهش ما را بپذیرید، آخر چرا قبول نمیفرمائید در این موقع آیتالله خمینی نگاهی به من کرد و گفت: سعیدی آیا فکر میکنی که من خیال راحتی دارم در حالی که مردم این همه به خاطر من رنج کشیده و مصیبت دیدهاند، با وجودی که عدهای به خاطر من در گوشه زندانها بسر میبرند، چگونه من راضی میشوم که در مکانی خنک استراحت کنم، این است نمونه بزرگی از فرزندان زهرا، آقای خمینی مظهر استقلال ماست - مظهر اسلام و پدر ما است باید به این مرد بزرگ محبت کرد و او را دوست داشت من افتخار میکنم که مداح ایشانم و تا جان در بدن دارم از آیتالله خمینی سخن خواهم گفت.
توضیحات سند:
۱- آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی فرزند ارشد حضرت امام (ره) در سال ۱۳۰۹ در قم متولد شد. وی در سن ۱۵ سالگی به تحصیل علوم دینی پرداخته و در ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد رسید. وی در دوران تحصیل از محضر آیات عظام بروجردی، محقق داماد و والد گرامیش بهرهها برد. در ۱۳ آبان سال ۱۳۴۳ دستگیر و پس از ۵۸ روز اسارت در زندان قزل قلعه، آزاد شده به قم بازگشت و مورد استقبال با شکوه مردم قرار گرفت. ساعت ۱۰ صبح همانروز مجدداً دستگیر و به ترکیه به تبعید فرستاده شد و پس از چندی به همراه امام خمینی به عراق تبعید گردید. در سال ۱۳۴۸ در عراق بازداشت و مستقیماً به کاخ ریاست جمهوری عراق برده شد. احمد حسن البکر رئیس جمهور عراق به وی پیشنهاد همکاری میدهد که وی این پیشنهاد را رد کرده و سرانجام در شب اول آبان سال ۱۳۵۶ در ۴۷ سالگی به طرز مشکوکی فوت نمود و مرگ وی سرآغاز شروع انقلاب اسلامیگردید. و علیرغم تلاش رژیم شاه در اکثر نقاط ایران مجالس با شکوهی در تجلیل از وی و پدر گرامیش برگزار شد.
منبع:
کتاب
شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک صفحه 126