صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

برگ بازجویی و صورتجلسه مهدی شاه آبادی

تاریخ سند: 10 تیر 1352


برگ بازجویی و صورتجلسه مهدی شاه آبادی


متن سند:

س ـ با احراز هویت شما لازم است در مورد مدارک بدست آمده از منزل خود صادقانه توضیح داده و به سؤالات زیر دقیقا پاسخ و حقیقت را بیان فرمائید.
ج ـ حاضرم هرگونه سؤالی که از من می شود صادقانه پاسخ داده و حقیقت را بگویم مهدی شاه آبادی س ـ در مورد مخدوش نمودن تمثال اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر که روی روزنامه الاخاء است توضیح داده و علت این کار را بیان نمائید.
ج ـ برادر بزرگ خانم من به نام آقای ابوالفضل آیت اللهزاده شیرازی چندی قبل مایل بود که در اداره رادیو درباره زبان عربی شرکت کند و چند بار امتحان نیز داد و ظاهرا چون مسلط نبود او را نپذیرفتند و در همان ایام یا بعدها که به منزل من آمدند گاهی روزنامه الاخاء1 می آوردند مطالعه می کردند و شاید مخصوصا برای من گذاشته باشند البته من هیچ یاد ندارم که روی روزنامه قلمی شده بوده یا خیر گر چه هم ایشان بچه کوچک دارند و هم من ولی شخصا از مخدوش بودن تمثال مبارک اعلیحضرت اطلاعی ندارم س ـ در بازرسی از منزل شما نامه سرگشاده ای که عده ای از روحانیون جهت آیات خوانساری و نجفی مرعشی و شریعتمداری و گلپایگانی2 در مورد استخلاص زندان سیاسی نوشته و زیر آن را نیز امضاء نموده اند بدست آمده در این زمینه توضیح داده و بنویسید آنها را از کجا بدست آورده و چه اقدامی در این زمینه انجام داده[اید] ج ـ چنانچه به عرض رسید ظاهرا در داخل همان پوشه ای بود که در مسجد کنار من گذاشته شده بود و هیچگونه اقدامی درباره آن نداشتم و شاید متن آن را نخوانده باشم.
مهدی شاه آبادی س ـ در مورد آزادی خواهرزاده خود محمود احمدی که از زندانیان سیاسی می باشد چه اقداماتی انجام و برای این منظور به کدامیک از آیات و یا روحانیون مراجعه و چه مذاکراتی انجام داده اید ج ـ ظاهرا اولین بار پس از چند ماه از گرفتار و زندانی شدن خواهرزاده ام به محضر مقدس حضرت آیت الله العظمی آقای خوانساری تلفن کردم و چون آقازاده محترمشان تشریف نداشتند به شخصی که گوشی را برداشت عرض کردم که من مهدی شاه آبادی هستم و می خواستم تقاضا کنم که یک وقت مناسب برای آمدن همشیره خدمت حضرت آیت الله قرار دهید و نمی دانم با کسب اجازه آقا وقتی را معین کردند که همشیره شرفیاب شد و از آیت اللهزاده گلپایگانی آقای حاج آقا مهدی3 که منزل حضرت آیت الله تشریف داشتند شخصا تقاضا کردم که خواهر من از خانواده روحانیت است انتظار دارم که چون قم مشرف می شود خدمت خود حضرت آیت الله والد محترم شرفیاب شود و چون چندین سال است که رنج کشیده است خواهشمند است تسلی خاطری برای او باشید و دیگر هیچگونه اقدامی حتی منزل حضرت آیت الله نجفی مرعشی و یا حضرت آیت اللهالعظمی آقای شریعتمداری مراجعه نکردم و شاید خواهرم به اخوی بزرگم متوسل شده و ایشان پیغامی خدمت حضرت آیت الله العظمی شریعتمداری جهت توجه به کار ایشان فرستاده باشند و من حتی با غیر مراجع بزرگ به هیچ یک مراجعه نکردم و حتی موجب تأثر خواهرم بودم مهدی شاه آبادی س ـ در مورد دفاعیات محکومین و معدومین گروه به اصطلاح مجاهدین خلق ایران که نسخ خطی آن از منزل شما بدست آمده چه توضیحی می دهید و آنها را از چه کسی دریافت و جهت مطالعه در اختیار چه افرادی قرار داده و چند نسخه از روی آنها تکثیر کرده اید.
ج ـ قبلاً به عرض رسید که در داخل یک پوشه قرار داشت4 و یک روز که در مسجدی که در خیابان شکوفه قرار داشت و من نماز خواندم شخصی نزدیک من آمد و چند استخاره کرده و پس از اینکه رفت و من برای نمازی دیگری برخاستم چشمم به پوشه خورد و با عجله دنبال او رفتم و چون او را پیدا نکردم نظر به داخل آن کردم و متأسفانه با آنکه متوجه شدم چیزی است که نباید با من باشد روی اشتباه دینی آن را به منزل بردم و شاید دو سه روز هم همان وقت عصر به آن مسجد رفتم و سپس یقین کردم که چنین کسی را نخواهم دید و با اینکه تصمیم به از بین بردن آن داشتم ولی همواره اهمال می شد و هر وقت که چشمم به آن افتاده که شاید یکی دو بار بوده باشد موقع این کار را نمی دانستم و لذا در صندوقچه من که همواره بالای کتابخانه من بود و خیلی کم با آن کار داشتم به صورت فراموشی درمی آمد و البته من به هیچ وجه محتویات آن را نخوانده ام ولی چند نکته ای که از آن فهمیده بودم مرا وادار به از بین بردن آن می کرد و با یک دنیا شرمساری درباره آن اهمال شد و به هیچ وجه از آن استفاده نکرده و به هیچ کس ندادم تا آن را مطالعه کند مهدی شاه آبادی س ـ هنگامی که به منزل خواهر خود مراجعه می نمودید پیرامون خواهرزاده خود محمود احمدی و سایر زندانیان سیاسی چه مطالب و مذاکراتی پیش می آمد و چه گفتگوهایی در مورد اقدامات آنان صورت می گرفت ج ـ در اوایل دستگیری و زندانی شدن خواهرزاده خود جز اشک و گریه خبری نبود و آنقدر خواهر من به این فرزند خود علاقه داشت که از بغض همواره گلوهای او ورم کرده و هر یک از ما نزد او می رفتیم چنان سوزناک ناله می کرد که قدرت ما را می گرفت و با او نمی شد سخنی بگوئیم و البته این امر چندین ماه ادامه داشت و آرام آرام که او را راهنمایی کردند و به فرزند خود در زندان سر زد و او را به سلامت یافت و قدری تسلی خاطرش شد همواره یاد از خوبیهای او و یاد از خدمتهای او که نسبت به پدر مریضش5 که چند سال است مبتلا به ضعف اعصاب شدید است و بیش از دویست بار آقای دکتر جعفر رحمانی ایشان را برق گذارده و روزبروز بدتر شده است می شوند و باز هم متأثر و گاهی گریه می کنند و اکثرا به هیچ وجه سخنی نیست مگر گاهی من را که می دید از این که آقایان مراجع برای آزادی و دریافت پول فرزندش اقدامی نکرده و یا مؤثر نبوده سخن می گفت و شاید قدری ناراحت بود و من را ناراحت می کرد که باید آقایان پول مرا از دولت بگیرند و در همین موضوع من میل نداشتم که از آقایان مراجع نامی خدای نکرده به سبکی برده شود و شاید مدت چهل روز و یا در همین حدود هست که من منزل همشیره نرفتم و ایشان نیز که مبتلا به درد شدید دندانها و پیوره بوده و اکثرا خانه بوده از من گله کرده که احوال مرا هم نمی پرسی و یک و یا دو بار که از دندانسازی برگشته مادرم را در خانه دیدن کرده است زیرا ایشان بسیار مسن و در حدود نود سال دارند مهدی شاه آبادی س ـ وضع زندگی و خانوادگی و درآمد خود را بطور مشروح بنویسید.
ج ـ تقریبا تمام درآمد من و هزینه زندگیم به وسیله اجاره خانه منزل والده ام که حدود یک هزار و صد و سی تومان است اداره می شود البته چون همواره والده نزد من بوده و من چون در حدود چهارده سال قبل مبتلا به کسالت طولانی شدم همیشه هزینه زندگی مرا ایشان تکفل می نمودند و چون نمی توانم درآمد اجتماعی از مسیر روحانیت و منبر و غیره داشته باشم با داشتن خانواده و شش فرزند به سختی زندگی می کنم و اکثر هزینه های تجملی از خانه من حذف شده و فقط گاهی دائی فرزندانم برای آنها لباس خریده و گاهی منسوبین اظهار لطفی نموده اند و تقریبا هیچ گونه درآمد ندارم و فرزندانم را در حدود رایگان به مدارس پذیرفته اند مهدی شاه آبادی س ـ اظهارات خود را چگونه گواهی می نمائید.
ج ـ اظهارات خود را به وسیله امضاء گواهی می کنم مهدی شاه آبادی

توضیحات سند:

1ـ الاخاء : مجله هفتگی، ماهانه سیاسی، اجتماعی به زبان عربی.
از انتشارات مؤسسه اطلاعات، عباس مسعودی، فرهاد مسعودی، سردبیرها به ترتیب : دکتر محمدجواد مشکور، نذیر فنصه و دکتر ویکتور الیک، مدتی سرپرستی کل آن در مؤسسه مزبور با احمد شهیدی بود.
مجله مزبور به خرج ساواک برای ایجاد زمینه در کشورهای اسلامی منتشر می شد.
ر.ک : شناسنامه مطبوعات ایران، مسعود برزین، ص 53 2ـ آیت الله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی در سال 1277 ه .
ش در روستای گوگد در شش کیلومتری گلپایگان دیده به جهان گشود.
ایشان تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود و اراک گذراندند و سپس به دعوت آیت الله العظمی حائری یزدی به قم رفتند و مدارج عالی علوم حوزوی را در این شهر کسب کردند.
تبحر آیت الله گلپایگانی در علم فقه موجب شد که ایشان هفتاد سال مدرس این علم در حوزه علمیه قم باشند.
گذشته از خدمات علمی و آموزشی، از ایشان مدارس، بیمارستانها و مراکز عام المنفعه بسیاری به جای مانده است.
واکنشهای سیاسی حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی نسبت به مسائل روز ایران و جهان اسلام، رژیم پهلوی را همواره وادار می کرد که از موضع گیریهای ایشان بیمناک باشد.
اعلامیه ها و بیانیه هایی که علیه رژیم شاه و دربار در مناسبتهای مختلف به ویژه در سالهای 56 و 57 از سوی ایشان صادر شد، به مبارزات مردم ابعاد وسیعتری می بخشید.
آیت الله گلپایگانی آذر 1372 دارفانی را وداع گفت.
ر.ک : شرح حال آیت الله گلپایگانی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1378 3ـ حجت الاسلام حاج سید مهدی گلپایگانی، فرزند [آیت الله] حاج سید محمدرضا گلپایگانی از قم، در اثر تصادف اتومبیل در تاریخ 22 سپتامبر [31 /6 /57] در راه عزیمت به محل زلزله زدگان طبس درگذشت.
اتومبیل وی با یک تانکر نفتکش تصادف نمود و او و پنج نفر دیگر کشته شدند.
نکته حایز اهمیت این است که نخست وزیر، شریف امامی پیام تسلیتی برای آیت الله گلپایگانی فرستاد و چندین هزار نفر در یزد در تاریخ 23 سپتامبر در تشییع جنازه متوفی به آرامی شرکت نمودند.
(سولیوان، روزشمار انقلاب اسلامی ـ اسناد لانه جاسوسی آمریکا ج 9 ص 267) آیت الله گلپایگانی در پاسخ شریف امامی به تاریخ 4 /7 /1357 تلگرامی ارسال نمود که در بخشی از آن چنین آمده است: «تسلای خاطر اینجانب وقتی فراهم می شود که مصائب وارده بر اسلام و قرآن مجید که قلب مبارک حضرت ولی عصر ارواح العالمین را جریحه دار ساخته جبران و نظام کامل اسلامی در مملکت برقرار گردد».
ایشان با اشاره به حرکت ضد اسلامی رژیم یادآور می شود که از این وضعیت بیشتر از مرگ فرزندشان متأسف می باشند.
(ر.ک: اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 417) 4ـ شهید شاه آبادی در کلیه بازجویی های سال 52 در رابطه با اطلاعیه ها و اوراق مکشوفه از منزلشان که مشتمل بر مطالب انقلابی و ضدرژیم بود، برای این که مجبور نشوند کسی را در رابطه با آنها لو بدهند، «یک پوشه فرضی» را که از طریق یک جوان ناشناس و پس از درخواست استخاره، در کنار ایشان جا گذاشته بود، مطرح می کنند و تمام بازجویی ها هم بر همین اظهارات خود پافشاری می کنند و حتی در زیر سخت ترین شکنجه های مأمورین رژیم هم از حرف خود برنمی گردند.
ایشان در تمام بازجویی های خود، آنقدر در صحنه سازی این فرضیه ی خودساخته، ظرافت به خرج داده و جزئیات آن را طبیعی و عادی بازسازی می کنند که بالاخره مأمورین ساواک با همه پیچیدگی های اطلاعاتی و امنیتی خود، پس از چند جلسه بازجویی توأم با شکنجه های سنگین (شلاق، کابل برق و .
.)، مطالب ایشان را می پذیرند و از پیگیری بیشتر موضوع، صرف نظر می کنند.
5ـ مرحوم آیت الله سیدحسن احمدی اصفهانی (علون آبادی) که داماد بزرگ مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمدعلی شاه آبادی است، در سال 1326 قمری در روستای علون آباد که در 90 کیلومتری اصفهان قرار دارد به دنیا آمد.
ادبیات عرب را نزد آقاشیخ علی مسگر یزدی آموخت و فقه و اصول را از آقامیرزا احمد مدرس و آقا سیدمهدی درچه ای فرا گرفت.
سپس در سال 1344 قمری برای ادامه تحصیل به قم آمد و پس از آمدن آیت الله العظمی شاه آبادی به قم در سال 1347 قمری، به محضر درس ایشان حاضر شد و علوم عقلی را از ایشان فرا گرفت.
وی همچنین از محضر درس حضرات آیات آقامیرزا محمد همدانی و آقاسیدمحمد حجت شیرازی استفاده کرد.
آن مرحوم که از دوستان صمیمی امام خمینی (ره) بود، پس از رحلت آیت الله العظمی شاه آبادی مدتی در مسجد جامع تهران به جای ایشان اقامه جماعت نمود.
لازم به ذکر است که اکثر فرزندان آن مرحوم در زمان پهلوی به زندان افتادند و یکی از آنان ـ شهید سیداحمد احمدی ـ نیز در سال 1354 در زیر شکنجه دژخیمان ساواک به شهادت رسید.
آیت الله سیدحسن احمدی، سالهای مدیدی از آخر عمر خود را با یک بیماری سنگین سپری کرد و نهایتا در اثر همین بیماری که موجب سالیان متمادی خانه نشینی ایشان شده بود، در بهمن 1357 ـ درست در زمانی که چند روز بیشتر به سقوط رژیم پهلوی و آزادی فرزندانش از زندان باقی نمانده بود ـ از دنیا رحلت کرد.

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام و المسلمین مهدی شاه آبادی به روایت اسناد ساواک صفحه 36





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.