متن سند:
س ـ آقای آصف رزم دیده ممکن است توضیح دهید در چه سالی به اتهام
عضویت در سازمان جوانان حزب منحله توده بازداشت بوده اید و چند روز و در
چه محلهایی زندانی بوده اید.
ج ـ به اتهام عضویت در سازمان جوانان حزب توده بازداشت نبوده ام و کاملاً موضوع اتهام برایم
روشن نشد فقط عده ای اسامی از من پرسیده شد که هیچ یک از آنها را نمی شناختم و فکر می کنم
سال 1340 بود که مدتی در ضد اطلاعات بودم و بعد از مدتی به زندان قزل قلعه منتقل شدم و
پس از 15 الی 16 روز آزاد گردیدم و کلاً به نظر مدت 35 روزه بازداشت بودم.
س ـ نحو آشنایی و روابط
خود را با خلیلی که نام اصلی
وی صابر محمدزاده
مشروحا با ذکر فعالیتهایی
که نموده اید مرقوم نمایید.
ج ـ موضوع آشنایی من با آقای
(خلیلی) صابر محمدزاده کاملاً
نظرم نیست فکر می کنم آشنایی من
با او در یکی از سینماها و یک
گردشگاه عمومی و در یک
قهوه خانه که بیشتر من به قهوه خانه
که در ساختمان پلاسکو هست
می رفتم اتفاق افتاده باشد و از آن
به بعد چون چندین دفعه در آن
قهوه خانه ایشان را دیدم معمولاً
چون من تنها بودم با ایشان که تنها
در آنجا نشسته بودم برخورد می کردم و درباره همه موضوعات با ایشان صحبت می کردم و این
برخوردها به قرار ملاقات در جاهای خلوت منتهی شد که بعد از آن [ناخوانا] درباره احزاب و
فعالیت آنها صحبت کردیم و چون هم من و هم آقای صابر محمدزاده نسبت به حزب توده تمایل
داشتیم کتابهایی که ایشان داشتند و یا کتابهایی که من داشتم به اتفاق مطالعه می کردیم تا اینکه
ایشان موضوع چاپخانه را به بنده پیشنهاد کردند و بنده هم قبول کردم و البته برایم روشن است در
موقع آشنایی با هم ایشان تماس با حزب نداشته اند و اگر هم تماس با حزب برقرار کردند و بعد از
آشنایی من با ایشان این تماس برقرار گردید چون همیشه جداگانه ایشان و من به گفتار رادیو پیک
ایران گوش می کردیم و درباره موضوعات و مطالب شنیده شده از رادیو با یکدیگر بحث
می کردیم و تاریخ و آشنایی من با آقای صابر محمدزاده فکر می کنم در حدود یک سال و نیم الی
دو سال پیش از دستگیریم می باشد که معمولاً هفته ای یا ماهی و گاهی هر دو سه ماه یک بار
همدیگر را در خیابانهای تهران بیشتر در اطراف پارکهای تهران مثل پارک خیام و بلوار کرج
ملاقات می کردیم و درباره گفتارهای رادیو پیک ایران و یا کتابهایی که خوانده بودیم صحبت
میکردیم و در تاریخ (بنظرم) دهم اسفند 1345 بود که از طرف ایشان پیشنهاد شد منزلی اجاره کنم
جهت چاپخانه ـ توضیح این که تقریبا در سه روز پیش از کرایه منزل این موضوع از طرف ایشان
پیشنهاد شد در مدت سه روز
ایشان منزل را اجاره کردند و
وسایل چاپخانه را به آن منزل برده
و وقتی که من به اتفاق مادرم و
خواهرم به منزل مذکور نقل مکان
کردیم ایشان همه وسایل چاپخانه
را مرتب کرده بودند.
س ـ نحوه اجاره منزل را
تشریح و بیان کنید این اجاره
در دفترخانه اسناد رسمی به
ثبت رسیده یا بطور عادی
مورد اجاره در اختیار آقای
صابر محمدزاده قرار گرفته
است و نام موجر چه بوده و
آیا او هم تمایلات حزبی
داشته و یا عضو تشکیلات
بوده است.
ج ـ آقای صابر قبلاً منزل مذکور را بوسیله جستجو پیدا کرده بود و این خانه به توسط یک نفر
بنگاه دار با ایشان نشان داده شد و بنگاه در خیابان گرگان ایستگاه عظیم پور می باشد و اسم
بنگاهدار محمودی و یا خسروانی می باشد چون یکی دوبار بیشتر ایشان را ندیده ام و موقعی
ایشان یعنی آقا خلیلی منزل را مورد پسند شد بیعانه به بنگاه دار می دهند تا روز دیگر بنده به اتفاق
ایشان برای دیدن منزل برویم.
روز بعد من و آقای صابر به دیدن منزل رفتیم و من هم خانه را دیدم
و تقریبا سه روز بعد از آن مبلغ کرایه که ماهیانه سیصد و پنجاه تومان بود از طرف آقای صابر
محمدزاده به من داده شد که به بنگاهدار داده و به آن منزل نقل مکان کنیم و تا آن روز من
صاحبخانه را ندیده بودم و دیگر این که چون صاحب بنگاه گفتند صاحبخانه در اصفهان است
احتیاج به دفتر اسناد رسمی نداریم یک اجاره نامه ایشان نوشتند و بنده نیز امضاء کردم و در مقابل
آن نیز یک سفته از من گرفتند که اگر اجاره را پرداخت نکنم مبلغ سفته را از من بگیرند و آقای
بنگاهدار را بیش از یکی دوبار ندیده ام و هیچ اطلاعی از وضع ایشان ندارم توضیح این که
صاحبخانه کسی است به نام اردشیر یا اردشیر شیخ الاسلامی جوانی است در حدود بیست و یا
بیست و دو سال و موقع معرفی ایشان خود را دانشجو معرفی کردند و بیش از دو سه بار ایشان را
ملاقات نکرده ام آن هم مواقعی که
برای دریافت اجاره آمده بودند و
بنده قبلاً هیچ آشنایی با آقای
شیخ الاسلامی و یا بنگاهدار
نداشتم و فقط آشنایی من بعد از
کرایه منزل از ایشان بود و از سوابق
آنها هیچ اطلاعی ندارم.
س ـ در چه تاریخ شما
عضویت حزب منحله توده
را قبول نمودید و معرف یا
معرفین شما به حزب چه
کسی یا کسانی بوده اند.
ج ـ به طورکلی من معرفی نداشته ام
چون فقط بعد از این که آقای صابر
به من اطلاع دادند که برای تماس با
حزب در جستجو باشیم چون من
وسیله ای نداشتم و کسی را نمی شناختم فقط به وسیله گوش دادن به رادیو پیک ایران و مطالعه
بعضی کتاب بود که مرا به طرف حزب کشاند.
تا اینکه بعد از مدتی از آشنایی با آقای صابر ایشان
گفتند که با حزب تماس دارند و نحوه تماس ایشان برای من روشن نیست به نظرم در حدود یک
سال و نیم پیش از دستگیری با حزب به وسیله روزنامه تماس حاصل شد یعنی یک برگ روزنامه
مردم از آقای صابر دریافت کردم و فکر نمی کنم این دلیل بر معرف بودن آقای صابر باشد نسبت به
من یعنی فکر نمی کنم آقای صابر معرف من به حزب توده باشد چون با وجود اینکه ایشان
خودشان را دانشجو معرفی می کنند به آن اندازه سواد کافی ندارند که بتوانند مرا تحت تأثیر قرار
بدهند.
س ـ در صورتی که با حزب منحله توده همکاری داشتید چه مبلغ حق عضویت یا اعانه به حزب مذکور
کمک مادی نموده اید.
ج ـ تاکنون کسی از بنده حق عضویت مطالبه نکرده است یعنی می بایستی آقای صابر از بنده حق عضویت مطالبه می نمودند در
صورتی که تاکنون ایشان از بنده حق عضویت مطالبه ننموده اند و من نیز تاکنون حق عضویت نپرداخته ام.
س ـ نظر سرکار نسبت به حزب منحله توده چیست در مورد فعالیت های آن چه نظری دارید و اصولاً
انگیزه شما از همکاری با حزب مذکور چه بوده است.
ج ـ حزب توده رسالت تاریخی دارد و تنها حزبی است که به پایین ترین طبقه اجتماع تعلق دارد و تنها هدفش تامین خواسته های
مشروع طبقه زحمت کش و طبقه سازنده است و این طبقه به نظر من و با نظر قاطیت [قاطعیت] من فقط و فقط تحت شرایط
خواستهای مشروع که در مراحل مختلف و در شرایط مناسب امکان پذیر است به خواسته های خود خواهند رسید.
فقط حزب
توده برای طبقه زحمت کش جز زبان گویا چیزی نیست و من به حزب و] ناخوانا [ایمان دارم ]ناخوانا [طبقه زحمتکشی و
]ناخوانا [ایران است و قبلاً فعالیت حزب فکر می کنیم] ناخوانا [و همان روزنامه های شعله جنوب ارگان حزب توده شعبه
خوزستان و ماهنامه ضمیمه مردم و ]ناخوانا] دیگری باشد] ناخوانا [
س ـ سئوال شد انگیزه شما ورود در حزب توده چه بوده و چاپ و توزیع ]ناخوانا [
ج ـ از نظر سود یا منافع مادی اگر منظور نظر است که کوچکترین منافع مادی از این موضوع نداشتم.
و دیگر این که فقط و فقط من
در چاپ روزنامه کمک می کردم.
به طور کلی انگیزه من درباره حزب توده جز این که حزب توده برای بهبود طبقه کارگر و طبقه
زحمتکش ایران با در نظر گرفتن تئوریهای مترقی گام دیگری برنمی دارد و وظایف من جزء وظایف طبقاتی و چیز دیگری نیست،
خواست حزب جز خواست من چیز دیگری نمی تواند باشد و خواست حزب خواست جامعه ای است که من در آن زندگی
می کنم.
س ـ در صورتیکه] ناخوانا].
ج ـ به طوری که فعالیت من در حدود یک سال پیش به صورت دو نفری با آقای صابر بوده و غیر از ایشان با هیچ کس تاکنون
برخورد نداشتم و تا به حال کسی را تبلیغ نکرده ام و یا تاکنون هیچ [ناخوانا ]کس مرا تبلیغ نکرده است فقط مطالعات من یک
مقدار کتابهای مارکسیستی بوده که چندتای آن به وسیله آقای صابر برایم آورد شده بقیه کتابهای معمولی بوده و دیگر مشوق من
فقط رادیو پیک ایران بود که مرتب برنامه های آن را گوش می کردم فقط از آقای صابر یک اسم مستعار می شناختم به نام خلیلی که
با هم در موضوعات روزمره و یا گفتار رادیو پیک ایران صحبت می کردیم و فقط تضاد زندگی اجتماعی مرا به طرف حزب توده
سوق داد.
س ـ در چاپ روزنامه ها و نشریات حزبی نیز از صابر محمدزاده (که نام مستعار وی خلیلی بوده) چه کسی
یا کسانی همکاری و مداخلاتی داشته اند.
ج ـ فقط بوسیله آقای خلیلی یک نفر به نام آقای بابک به من معرفی شد که در چاپ روزنامه به ما کمک می کرد و ایشان خود را
ویزیتور داروئی معرفی کردند بیش از این از ایشان اطلاعی ندارم.
س ـ محل کار و سکونت و قیافه ظاهری و نام اصلی آقای بابک را ذیلا تعیین نمایید.
ج ـ فقط از آقای بابک همین اسم را می دانم و از محل کار و سکونت ایشان هیچ اطلاعی ندارم قیافه ایشان نسبتا بلند قد و صورتی
تقریبا گندمی و موهای بلند می باشند.
س ـ اظهارات خود را گواهی نمائید؟
ج ـ اظهارات خود را گواهی می نمایم.
منبع:
کتاب
چپ در ایران - کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 407