تاریخ سند: 13 آبان 1347
موضوع : اظهارات احمد جلالی
متن سند:
از : 21
به : 316 شماره : 3274 /21
ساعت 20 روز 11 /8 /47 احمد جلالی در بقعه
اتابکی واقع در داخل صحن ضمن گفتگو با
حسین محتشمی اظهار داشت ساعت 19
امروز با سیدمهدی فرزند آیت الله گلپایگانی
تلفنی مذاکره کردم وی متذکر گردید که ما کار
آن (مؤمن) را تمام کردیم و تا چند روز دیگر از
قم خواهد رفت جلالی همچنین ساعت 21
همان روز در منزل حسین محتشمی گفت
چون منظور سیدمهدی از اشاره به موضوع
(مؤمن) را درک نکرده بودم لذا مجددا تلفنی
موضوع را از نامبرده استفسار و اظهار داشت
منظورم آقای منطقی رئیس آموزش و پرورش قم است که 4 روز دیگر خواهد رفت و از من
خواست که موضوع مذاکره محرمانه باشد جلالی افزود من به سیدمهدی متذکر شدم ابتدا تصور
می کردم منظورتان از (مؤمن) رئیس سازمان امنیت قم است سیدمهدی جواب داد برای وی نیز
اقداماتی کرده ایم و پرونده اش در مرکز خراب شده و افزود این موضوع خیلی محرمانه باشد و
نباید کسی از چگونگی آن مطلع گردد زیرا چنانچه می دانند از ناحیه ما اقدام شده و مرکز به
موضوع پی ببرد موضوع خنثی خواهد شد و در دنباله اظهارات خود گفت من امروز برای عیادت
آیت الله نجفی که جهت عمل جراحی بواسیر خود در بیمارستان نکوئی بستری است به
بیمارستان مزبور رفتم رئیس سازمان امنیت و دکتر کردستی نیز در آنجا حضور داشتند لکن
برای اینکه با رئیس سازمان امنیت صحبت نکنم حتی با دکتر کردستی هم تواضع نکردم و به
همین منظور به اطاق دکتر امیر رفیعی رئیس بیمارستان نیز نرفتم.
جلالی گفت من از
سیدمهدی سؤال کردم مگر رئیس سازمان امنیت با آیت الله نجفی ارتباط دارد وی پاسخ داد
بلی با هم نزدیکند لکن ما مدت یک سال است
که با او قهر هستیم همچنین گفتم اصلح است
شما هم با رئیس سازمان روابط حسنه داشته
باشید و در دوستی با وی منظور خودتان را
عملی سازید سیدمهدی گفت ابدا زیرا ما قبلاً با
هم خوب بوده ایم.
نظریه منبع ــ به نظر می رسد سیدمهدی قصد
دارد با استفاده از موقعیت پدرش دستگاه های
انتظامی و امنیتی را تحت نفوذ و سیطره خود
درآورد.
نظریه رهبر عملیات ــ مفاد گزارش فوق صحت
دارد و اصلح است در صورت امکان به نحو
مقتضی اقدامات آیت الله گلپایگانی و
سیدمهدی را خنثی نمود.
نظریه امنیت داخلی ــ
مفاد گزارش منبع را تأیید می کنم و آیت الله گلپایگانی از رئیس آموزش و پرورش به علت
(شرکت دختران دانش آموز در رژه چهارم آبان) بسیار ناراحت و با تشبث به مرکز سعی دارد
وسائل تعویض وی را از قم فراهم نماید و سیدمهدی فرزند گلپایگانی هم به دوستان نزدیکش از
جمله احمد جلالی موضوع را اظهار و اضافه کرده که تا چهار روز دیگر منطقی رئیس آموزش و
پرورش منتقل می شود و بعد هم در مورد رئیس سازمان اظهارنظر کرده که اقداماتی شده اگر
واقعا به خواسته های سیدمهدی از مرکز ترتیب اثر داده شود اسباب نهایت تأسف است و باعث
تجری آنان خواهد شد و جز این اقدامات مثمری که در زمان انقلاب در جریان و محصول
فعالیت های دستگاه های انتظامی و آموزشی است بی نتیجه خواهد ماند.
رونوشت برابر با اصل است.
اصل در پرونده سیدمهدی گلپایگانی است.
در پرونده شهاب الدین مرعشی نجفی بایگانی شود ـ اوانی
توضیحات سند:
1ـ در چهارم آبان سال 1346.
مراسم تاجگذاری محمدرضا پهلوی، فرح پهلوی و رضا پهلوی در کاخ گلستان
انجام پذیرفت.
در این مراسم به ترتیب دکتر سید حسن امامی، هویدا نخست وزیر، رئیس مجلس سنا و رئیس
مجلس شورا سخن گفتند و دکتر صورتگر قصیده ای قرائت نمود.
هزینه سنگین و کمرشکن این مراسم از
بودجه عمومی کشور پرداخت شد.
ر .
ک : باقر عاقلی، روزشمار تاریخ ایران.
جلد دوم، صفحه: 210.
روزنامه کیهان در آن ایام نوشت :
«در آستانه جشن تاجگذاری جواهرساز معروف فرانسوی، تاجی از طلای سفید ساخت که در مرکز آن صد و
پنجاه هزار قیراط زمرد و از دو زمرد صد قیراطی برای تزیین جلو و عقب تاج استفاده شده است.
همچنین برای
تزیین سایر قسمتهای تاج شاه از چهارصد و نود و نه برلیان.
سی و شش قطعه زمرد و صد و پنجاه دانه مروارید
استفاده شده است.
وزن تاج پهلوی که در جشن تاجگذاری بناست بر سر شاه گذاشته شود، روی هم رفته دو
کیلو و هشتاد گرم و تاج فرح حدود دو کیلو وزن دارد.
این تاجها میلیون ها دلار ارزش داشته و قیمت دقیق آنها
را نمی شود تعیین کرد».
ر .
ک : چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، دبیران کل حزب دموکرات کردستان،
صفحه: 265.
لازم به توضیح است : به مناسبت جشن تاجگذاری شاه و فرح، رژیم پهلوی هفت روز جشن و سرور اعلام کرد و
میلیونها دلار از دسترنج مردم را صرف هزینه این مراسم کرد و این در حالی بود که غالب مردم در سختی و
عسرت زندگی کرده و از تأمین مایحتاج اولیه زندگی خود ناتوان بودند.
به همین مناسبت گروهی از روحانیون
مبارز حوزه علمیه قم از جمله حضرات آقایان : ربانی شیرازی، هاشمی رفسنجانی، غیوری، کروبی و در
موضعگیری هماهنگ علیه رژیم با بازگو کردن قانون شکنی ها و خودکامگی های شاه و برشمردن دردها، رنجها
و گرفتاریهای مردم ستمدیده ایران، مخارج سنگین و کمرشکنی را که رژیم شاه برای مراسم تاجگذاری صرف
می کرد محکوم کردند در اعتراض به ستمگریها و جنایات رژیم اعلامیه زیر از سوی جامعه روحانیت تهران با
عنوان «عزایی به نام جشن» صادر گردید.
عزائی به نام جشن :
هموطنان محترم همه شما شاهد اوضاعی هستید که این روزها بر این کشور فلک زده می گذرد و می بینید که
دستگاه حاکمه چگونه به جان مردم غارت زده و اسیر ایران افتاده و چه به سر آنان می آورد؟! اگر کسی خون
بهای پدرش را هم از دیگری طلبکار باشد با این پرروئی و بی پروائی و گستاخی و سرسختی مطالبه نمی نماید.
ای کاش اینها از مردم فقط مزد خدمت نکرده را می خواستند یک عمر حکومت مستبدانه و دیکتاتوری ـ نیم
قرن فشار و خفقان و زور و سلب آزادی ـ ده ها سال ظلم و ستم و زندان و شکنجه ـ یک نسل غارت و چپاول و
دزدی و رشوه و فساد ـ یک دوران طولانی وطن فروشی و خدمت به بیگانه و جنایت به ملت این است برگی از
پرونده خدمات دستگاه حاکمه ایران که این روزها از ملت ایران مطالبه اجر و مزد آنها را دارد!! در نهایت پرروئی
از ملتی که در زیر بار سنگین تحمیلات ظالمانه آنها کمر خم کرده است توقع دارند که در مقابل مشکلات طاقت
فرسا خم به ابرو نیاورد، و با کمال خوشروئی و مخلصانه در جشن و عزای آنها که درست در جهت مخالف عزا و
جشن ملت است فعّالانه شرکت کند!!
گستاخی را به حدی رسانده اند که مراجع تقلید و علمای اعلام و ائمه جماعت و به طورکلی همه قشرهای
مذهبی را (که اکثریت نزدیک به تمام ملت را تشکیل می دهند) برای همکاری در جشن و سرور واهی خود
تحت فشار گذاشته اند و بدون این که ذره ای از آن همه جنایات و خیاناتی که در این دو سه ساله اخیر نسبت به
دین و دینداران کرده اند شرمی به خود راه دهند از این طبقه شریف طلبکارانه مطالبه دارند که همه خلافها و
مظالم آنها را که هنوز هم ادامه دارد ندیده بگیرند و خود را شریک در شادی و سرور آنها اعلام نمایند!!
اینها حاضر نیستند که حتی برای یک بار منصفانه از خود بپرسند ملت مسلمانی که مرجع عالی شأن تقلید
خود حضرت آیت الله العظمی جناب آقای خمینی مدّ ظلّه العالی را در تبعید می بیند و چند سال است از زیارت
و وجود شریفش محروم است و آیت الله بزرگوار قمی را در تبعیدگاه جانکاه زابلستان و آیت الله جناب آقای
منتظری را در حال تبعید به مسجد سلیمان و آیت الله روحانی را در زندان سیاه شهر زاهدان مشاهده می کند
چگونه می تواند در صفّ دشمنان این آیات عظام و بزرگوار به جشن بپردازند؟!!
اینها نمی خواهند قبول کنند مسلمانانی که می دانند زندان های هیئت حاکمه مملو از شریفترین و ارجدارترین
فرزندان مبارز اسلام است به خاطر زندانبانان بی رحم، پایکوبی و دست افشانی نخواهند کرد.
از مسلمانانی که هنوز امکان عزاداری برای شهدای مدرسه فیضیه و پانزده خرداد و پرونده سازی های بعد از آن
به آنها داده نشده و داغ مرگ صدها شریف را بر دلهای خود دارند نباید توقع داشت که در جشن جلادانی که
خون همان شهدا از چنگال و دندانشان می ریزد حتی ریاکارانه! شرکت نمایند.
جشنی که درست در آستانه برگذاری آن جلادان هیئت حاکمه یورش جدیدی به مراکز علمی و دینی برده و
آشیانه طلاب بی پناه قم را مکررا در نیمه های شب مورد هجوم قرار داده و چندین نفر از جوانان فاضل و
دانشمند حوزه قم منجمله آقایان صاحب الزمانی ـ فهیم ـ کروبی ـ مؤیّدی ـ یزدانی ـ عمادی ـ ابطحی نجف آبادی
ـ موسوی اصفهانی ـ افتخاری و موسوی همدانی را از پشت میز مطالعه به زندان هولناک قزل قلعه منتقل کرده و
به پشت میز بازجوئی های قرون وسطائی که متهم را با شلاق و زجر به صحبت و اعتراف وادار می کند کشانده اند
و عده بیشماری را برخلاف قانون به اداره نظام وظیفه جلب نموده اند چنین جشنی قطعا مورد استقبال
علاقه مندان به دیانت و روحانیت نیست و مطمئنا میمنت و مبارکی در آن وجود ندارد.
اصولاً جشنی که مخارج گزاف و رقمهای نجومی و سرسام آور مخارج آن هر یک شاهیش قطره خونی از جگر
فرد بینوائی از ملت است چه لطف و صفائی برای برگزار کنندگان آن که خود بهتر از همه از فقر و نکبت خلق
مطلعند دارد؟
ممکن است ادعا شود خود صاحب جشن از این اسراف ها و اجحافات بی خبر است لذا ما این خبر اسفبار را ابلاغ
نموده به اطلاع می رسانیم! که مأموران شیاد و بی رحم این دستگاه برای تأمین مخارج این هنگامه از سر هیچ
دوره گرد و کارگر و دست فروش حتی بیوه زن نگذشته و از دهات دوردست که وسائل جشن و چراغانی در آنها
امکان پذیر نبوده توسط فرمانداری ها و بخشداری ها مبالغ گزافی از انجمن ده که به اسم آبادانی و عمران شاهی
شاهی پول دهقانان فقیر و زحمتکش را که هر شاهیش قطره اشکی به دنبال داشته جمع کرده اند اخاذی شده
و به طور خلاصه این میلیاردها ریال به علاوه صرف نیروها و وقت ها که به خرج این جشن رفته سرانجام به طور
مستقیم یا غیر مستقیم از جیب خالی و دزد زده مردمی بیرون می رود که آه در بساط ندارند!!
آیا چنین جشنی فرخنده است؟ آیا چنین مردمی واقعا در جشن و شادی شریکند؟ آیا اگر لبخندی احیانا بر
لب یک ایرانی نقش می بندد لبخند تمسخر نیست؟ جواب این سؤالات با کسانی است که از درد دل مردم فلک
زده ایران باخبرند مضحک این است که کارگردانان این تراژدی غم انگیز اخیرا به مساجد و معابد فشار آورده اند
که برای آنها چراغانی و سروصدا راه بیندازند! و برای ارعاب و تهدید یکی از ائمه جماعت شریف تهران
حجت الاسلام آقای غیوری را دستگیر کرده اند و خیال کرده اند که روحانیون محترم و واقعی به آسانی برخلاف
رضای امام زمان (ع) دست به دست جلادان خواهند داد.
بی شرمی را به حدی رسانیده اند که به حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی که حاضر نشده اند به تقاضای
تبریک گفتن جواب مثبت بدهند دستور خروج از ایران را داده اند و حتی پاسپورت ایشان را صادر کرده اند و به
طوری که شایع است آیات عظام قم را هم به چنان وضعی تهدید نموده اند.
اینها خیال می کنند که با تظاهر به
دینداری و مذهب و ادای تشریفات توسط یک روحانی نمای خریده شده (امام جمعه) و گفتن اذان بی وقت!
(که خود خلافی بزرگ است) از مأذنه های مساجد می توانند قیافه ضد دین خود را بپوشند و برای چندمین بار
مسلمانان را گول زنند.
ولی بدون شک این حیله و نیرنگ بی اثر خواهد ماند زیرا روحانیت و قشر عظیم
مسلمانان ایران پس از آن همه ضربه ها که دیدند دیگر بیدار شده اند.
هم اکنون مسلمانان ایران شاهد مهاجرت
بسیاری از روحانیون شهرستانها هستند که محل کار خود را ترک کرده اند و به سایر شهرها و دهات پناه برده اند.
اگر هیئت حاکمه ایران نمی داند بداند که اینها برای فرار از شر مأموران جلاد صفت دولت که مبادا اجبارا آنان را
به مجالس جشن بکشند و در نتیجه خود و دینشان را آلوده کنند فرار کرده اند.
گرچه ما انتظار داشتیم که علما و وعاظ مردانه در محل کار خود بمانند و با صراحت مخالفت خویش را با این
هنگامه و هنگامه سازان اعلان دارند ولی از همین مبارزه منفی آنان هم ستایش می کنیم و مطمئنیم هیچ
روحانی شریف و مسلمانی حاضر نخواهد شد که با شرکت در این صحنه ها روح پیغمبر (ص) و امام زمان (ع) و
شهدای راه اسلام را بیازارد و صریحا اعلام می داریم که کسانی که خود را فروخته و به نحوی از انحاء با دشمنان
دین همکاری نمایند مطرود جامعه روحانیتند.
در خاتمه تذکر می دهیم که بنا به نوشته تقویم منجم شهیر
آقای حاج اسمعیل مصباح در همین سال ـ روز چهارم آبان روز «جلوس یزید بن معاویه» است همان یزیدی که
جشن تاجگذاری خود را موقعی برگزار کرد که سرهای شهدای کربلا در مجلس او حضور داشتند و خاندان
پیغمبر (ص) در اسارت او بودند و اکنون فرزندان پیغمبر در زندانهای ایران به سر می برند.
طهران ـ جامعه روحانیّت
مؤلف کتاب نهضت امام خمینی می نویسد:انتشار اعلامیه «عزایی به نام جشن» در آن شرائط که از سازمانها،
احزاب و جمعیت های ملی، سیاسی هیچگونه حرکت و واکنشی به چشم نمی خورد، می توان گفت تنها صدایی
بود که علیه جشن تاجگذاری برخاست.
و اثر شگرفی در میان مردم داشت و ضربه خردکننده ای بر روحیه رژیم
حاکم وارد آورد.
شاه و هیئت حاکمه ایران تمام نیروی خود را به کار گرفته بودند.
تا، از واکنش های مردمی در
برابر جشن تاجگذاری جلوگیری کنند و وانمود سازند که همه طبقات و اقشار ملت شاه را در انجام این مراسم
حمایت می کنند و دیگر صدای مخالفی به گوش نمی رسد.
به دنبال انتشار و توزیع این اعلامیه، حوزه علمیه قم
بار دیگر دچار یورش سرکوبگرانه رژیم شاه شد و دهها نفر از مجاهدان روحانی و اساتید و طلاب دستگیر و به
تبعیدگاهها یا سیاهچالهای زندان گسیل شدند و تحت وحشیانه ترین شکنجه های غیرانسانی قرار گرفتند.
ر.ک: نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، چاپ اول، خرداد 1364، جلد 2، ص 283.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 315