تاریخ سند: 23 اسفند 1344
موضوع: اظهارات حسن رحمانی عضو جامعه سوسیالیستها
متن سند:
تاریخ: 23 /12 /44
شماره: 31542 /20 الف
موضوع: اظهارات حسن رحمانی عضو جامعه سوسیالیستها
پس از انتشار اظهارات خلیل ملکی در جلسه اول دادگاه و انعکاس آن در روزنامهها که گفته بود (من معتقدم که وجود شاهنشاه آریامهر برای مملکت لازم است) حسن رحمانی عضو جامعه سوسیالیستها ضمن صحبت خصوصی اظهار نموده است که من شنیدهام ادعانامه دادستان راجع به خلیل ملکی بر مبنای اقرار سرشار در بازپرسی تنظیم شده است. هفته گذشته نامبرده به اتفاق خانواده ملکی بدیدن ملکی رفته و به نامبرده میگوید درباره موضوع اخیر که در روزنامهها نوشته شده است چه عقیدهای دارید؟ ملکی میگوید این صحبت مال من نیست و جعلی میباشد و من هم بدادگاه اعتراض کردهام چرا صحبتهای مرا بر خلاف آنچه که هست در روزنامهها منعکس میکنید. رحمانی میپرسد آیا حقیقت دارد که سرشار در بازپرسی صحبتهائی راجع بشما نموده است؟ ملکی میگوید البته حرفهائی زده زیرا او را سخت تحت فشار قرار دادهاند ولی در دادگاه جبران نموده است و تأکید نموده که راجع به این موضوع با کسی در خارج صحبت نکنید و آن را فراموش نمائید. بعد رحمانی درباره مشکوک بودن نجفی از نامبرده سئوال مینماید ملکی میگوید در بازپرسی آنها از موضوع چاپ کردن بعضی چیزها توسط نجفی و نوروز در منزل من اطلاع داشته و چون این موضوع کاملاً مخفی بود و فقط من و نجفی و نوروز آن را میدانستیم لذا من به او مشکوک شدم ضمناً از جلسهای هم که برای اعتراض بوضع جامعه روز جمعه در منزل من تشکیل شده بود خبر داشته و حتی جزئیات آن را هم میدانسته و چون من در آن روز فضلاله نیکآئین را بمنزل خودمان دعوت نکرده بودم و او سرزده وارد شد لذا به او هم مشکوک شدهام ولی هنوز ما چهار نفر (خلیل ملکی- میرحسین سرشار- علیجان شانسی- رضا شایان) با هم بر سر این موضوع توافق پیدا نکردهایم زیرا آنها حرفهائی میزنند که من قبول ندارم و من حرفهائی میزنم که آنها قبول ندارند ولی فعلاً ما به او بصورت یک فرد مشکوک نگاه میکنیم تا در آینده این مسئله حل شود رحمانی در پاسخ این سئوال که آیا میتوان این را باور کرد که ملکی هیچ حرفی درباره شاه نزده باشد و دستگاه برای او جعل خبر کند گفت مسلماً ملکی حرفهائی زده و مسأله به این سادگی هم نمیتواند باشد.
گیرنده- اداره کل سوم (۳۱۲) ۲ نسخه
اصل در ح- 149
به پرونده خلیل ملکی ضمیمه و بایگانی فرمائید... 28 /4 /44
منبع:
کتاب
خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک صفحه 465