تاریخ سند: 27 بهمن 1356
موضوع: نشریه
متن سند:
از: 2ﻫ ب تاریخ: 27 /11 /2536[1356]
به: 2ﻫ1 و312 شماره: 2613 /2ﻫ ب
موضوع: نشریه
13561127
گاهگاه کتب و اعلامیههایی (کتابهای حکومت اسلامی و جهاد اسلامی)1 و تنفر نامهای درباره حزب رستاخیز از طرف روحانی خمینی که حاوی تئوریهایی مربوط به اساس حکومت اسلامی2 و فراخواندن اقشار مردم و طبقات روشنفکر جامعه به سوی انقلاب علیه رژیم و اعتراض علیه سیاستهای دولت منجمله روابط دیپلماتیک و اقتصادی با دول امپریالیست و فاشیست و با سخنانی گلایه آمیز و تنفر نسبت به خواب آلودگی و بیحسی روحانیت3 است به قطع جیبی به اندازه تقویم بغلی در پاکستان به طبع میرسد، که به وسیله رابطی از این کشور به دست روحانی قاسم بزاز4 در بابل و شاید هم تهران و شهرستانهای دیگر پخش میشود. روحانی مذکور [به] وسیلۀ روحانی دیگری به نام محمدرضا نوراللهیان5 تغذیه فکری میشود.
نظریه شنبه: پیشنهاد میکنم باتوجه به کم مایگی علمی و کله پرشور قاسم بزاز و روابط دوستانه او با روحانی پرمایه و دقیق و آگاه محمدرضا نوراللهیان هر دو تحت نظر گرفته شوند شاید که نائل به کشف مسائل دیگری گردید.
آدرس قاسم بزاز: قم شاه ابراهیم کوی ولیعهد و آدرس سکونت نورالهیان را دقیق نمیدانم.
نظریه یکشنبه: سابقهای از روحانی قاسم بزاز در این سازمان موجود نیست تحت نظر گرفتن اعمال و رفتار قاسم بزاز از طریق سازمان قم ضروری است.
نظریه دوشنبه: نظریه یکشنبه مورد تایید است. تاکنون جزوه بغلی مزبور به دست نیامده است.
نظریه 2ﻫ ب: نظریه دوشنبه مورد تایید است احتمالاً جزوه مورد نظر را شنبه مشاهده و مطالعه نموده است که مراتب از وی استعلام و به عرض خواهد رسید. ضمناً نسبت به شناسایی نوراللهیان میتوان از اطلاعات و معلومات قاسم بزاز استفاده کرد.
آقای هودی سابقه بررسی و به عرض برسد در صورت تصویب ارسال گردد 29 /11 /36 بیگدلی 30 /11 /36
_____________________
1. کتاب حکومت اسلامی همان ولایت فقیه از آثار امام خمینی (ره) است. کتاب جهاد اسلام نیز همان کتاب جهاد اکبر یا مبارزه با نفس است. منبع ساواک در اینجا به اشتباه آن را گزارش کرده است. این کتاب یکی از آثار حضرت امام خمینی است که مجموعه درسهای اخلاق ایشان رادر حوزه علمیه نجف در بردارد.
2. طرح بحث حکومت اسلامی تحت عنوان ولایت فقیه در روز اول بهمن سال 1348 ه ش در حوزه نجف اشرف توسط امام خمینی(ره) در مسجد شیخ انصاری برای نخستین بار تدریس شد و 12 جلسه به طول انجامید. متأسفانه حوزه نجف به دلایل تاریخی و شرایط اجتماعی، توجهی به طرح این قبیل مباحث نداشت، به همین دلیل عکسالعملهای زیادی را در پی داشت و عدهای با آن مخالفت کردند. اما برای حوزه نجف که بعد از تجربه تلخ نهضت مشروطه، روی خوشی به مسایل اجتماعی و سیاسی نشان نمیداد،چنین تکانی لازم بود. شهید آیتالله سید مصطفی خمینی در این باره گفته بود:« به نظر من جا داشت حوزه خواب زده نجف، بیش از نیم قرن از وجوهات اسلامی استفاده کند تا امروز خمینی بتواند چنین طرحی را در این حوزه مطرح سازد» (نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، ص 745)
این سخنان کوبنده و روشنگر امام خمینی(ره) علی رغم خطرات امنیتی با مشکلات زیاد توسط یاران امام به صورت جزوه و در تیراژ وسیع چاپ، و در ایران و در مراسم حج مکّه معظمه توزیع گردید و نوارهای آن نیز به ایران رسید و خشم و کنترل شدید ساواک شاه را به دنبال داشت. و اندکی بعد هم به صورت کتابی به نام « نامهای از امام موسوی کاشف الغطاء» ، « ولایت فقیه » و یا تحت عنوان « حکومت اسلامی » منتشر وتوزیع گردید. این مباحث صرفاً یک درس حوزوی نبود بلکه طرح فقهی نظریه سیاسی امام در خصوص حاکمیت و پی ریزی یک نظام اسلامی بود که ضمن آن بسیاری از مشکلات جهان اسلام و ترفندهای آمریکا و اسرائیل و حکومت پهلوی را نیز تشریح میکرد.
خاطرات آیتالله حبیبالله طاهری گرگانی، تدوین غلامرضا خارکوهی،(تهران: سوره مهر، 1388)، ص 99.
3. پس از تبعید حضرت امام خمینی(ره) به نجف، تعدادی از علما و مراجع معظّم بنا به تشخیص و برداشت خود، از انقلاب و مسائل آن یکباره کنارهگیری کردند و با بیهوده تلقی کردن مبارزه با شاه، وظیفه اصلی خود را درس و بحث و رسیدگی به امور حوزههای علمیّه دانستند. پس از حادثهی 19 دی ماه 1356 که با آن نسیم حیاتبخش انقلاب مجدداً شروع به وزیدن گرفت و در اربعین شهدای قم، تبریز، یزد، جهرم و... به اوج خود رسید، این بزرگان بدون تجدیدنظر در تفکرات سابق خویش، دوباره به نهضت پیوستند. آنها در رویّه جدید خویش، باز هم مانند گذشته با شاه و سلطنت کاری نداشتند، در بیانیهها و سخنرانیهای خود، تنها دولت و نمایندگان را مورد حمله قرار میدادند و همواره خواستار انتخابات آزاد و عمل به قانون اساسی و... بودند. در این موضعگیری نیز تا جایی پیش میرفتند که منجر به درگیری، ضرب و جرح و کشتار نگردد در غیر اینصورت، با کوچکترین درگیری و خشونتی درنگ کرده، میگفتند که جواب این خونهای ریخته شده را نمیتوان داد. به همین علت سردمداران رژیم با آگاهی کامل، همواره آنها را تهدید میکردند تا آنها از مخالفت خویش دست بردارند. کشتار 19 دی قم، 29 بهمن 1356 تبریز، 19 و 20 اردیبهشت (حمله به منازل مراجع در قم) و 28 مرداد 1357 (به آتش کشیدن سینما رکس آبادان) و... در همین راستا انجام پذیرفت. این طرز تفکر که در رأس آن آیتاللهشریعتمداری قرار داشت، غیرمستقیم از جانب رژیم و برخی محافل روشنفکری مطرح و تقویت میشد. بینش دوم طرز تفکر امام خمینی بود که از همان ابتدا در کتاب ارزشمند «کشفالاسرار» به سرنگونی شاه و رژیم سلطنتی تأکید کرده بود و در این مقطع نیز با صدور اعلامیههای پیدرپی ملّت را به مقاومت، قیام و شهادت فرامیخواند.
عبدالرحیم اباذری، انقلاب اسلامی در شهرستان میانه،تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 171 و 172
4. شهید حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم بزّاز در سال 1332 ه ش درشهرستان بابل به دنیا آمد. علاقه به اسلام او را رهسپار حوزه علمیه قم کرد و مدتی نیز در مشهد به فراگیری علم پرداخت. ایشان همچنین از محضر آیتالله حاج شیخ محمد کوهستانی کسب فیض کرد واخلاق حسنه را از او آموخت. همزمان با تحصیل از مبارزات اسلامی وانقلابی نیز غافل نبود. به قصد دیدار با حضرت امام در نجف، به پاکستان رفت ولی موفق نشد بدون گذرنامه به عراق سفر کند. در اوج مبارزات اسلامی در توزیع اعلامیهها بسیار فعال بود و در مقابل کماندوهای رژیم میایستاد. او از همرزمان شهید اندرزگو بود و با راهنمایی آن شهید به وارد کردن اسلحه به کشور پرداخت. بر این اساس در بابل اقدام به تشکیل گروههای مسلح کرد. پس از ورود امام به قم مدتها محافظ خانه ایشان بود و در سال 1358 به عضویت سپاه پاسداران درآمد. شهید بزاز با جمعی از پاسداران بابل به کردستان عزیمت کرد و در تاریخ 10 /3 /1359 در سنندج بر اثر انفجار بمب به شهادت رسید. خاطرات حجتالاسلام حاج شیخ محمّد فاضل استرآبادی، تدوین محمدرضا احمدی، پیشین، ص221
5. حجتالاسلام محمدرضا نوراللهیان مهاجر، فرزند عباس در سال 1332 ه ش در مشهد به دنیا آمد. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در زمان تشکیل وزرات اطلاعات، مدتی یکی از معاونتهای این وزارتخانه را عهدهدار بود و سپس در دفتر مقام معظم رهبری به فعالیت پرداخت.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 03 صفحه 225