تاریخ سند: 11 دی 1341
مستخرجه از اطلاعیه شماره 17634 / س ت
متن سند:
در جلسه مورخه 11 /10 /41 کنگره جبهه ملی انتخابات اعضای شورای
مرکزی جبهه ملی انجام و نتیجه به شرح زیر اعلام گردید.
1ـ مهندس کاظم حسیبی 148 رأی
2ـ اللهیار صالح 143 رأی
3ـ باقر کاظمی 138 رأی
4ـ علی اصغر پارسا 138
رأی
5ـ سیدضیاءالدین حاج
سیدجوادی 143 رأی
6ـ مهندس جهانگیر
حق شناس 132 رأی
7ـ مهندس عبدالحسین
خلیلی 131 رأی
8ـ دکتر کریم سنجابی1
124 رأی
9ـ سیدباقر جلالی موسوی
122 رأی
10ـ دکتر مهدی آذر2 122
رأی
12ـ حسن میرمحمد صادقی
106 رأی
13ـ مهندس احمد زیرک زاده3 105 رأی
14ـ داریوش فروهر 104 رأی
15ـ غلامرضا تختی4 100 رأی
16ـ علی اشرف منوچهری 100 رأی
17ـ مهندس مهدی بازرگان 99 رأی
18ـ حسین شاه حسینی5 98 رأی
19ـ دکتر شاپور بختیار6 97 رأی
20ـ حاج سیدمحمود طالقانی 92 رأی
21ـ محمود مانیان7 91 رأی
22ـ علی اصغر گیتی بین 90 رأی
23ـ دکتر محمدعلی خنجی8 89 رأی
24 دکتر عبدالحسین اردلان 87 رأی
25ـ دکتر یوسف جلالی 87 رأی
26ـ حسن حاج قاسمیه9 86 رأی
27ـ دکتر فریدون مهدوی 86 رأی
28ـ مهرداد ارفع زاده رودسری 85 رأی
29ـ حسن کشاورز صدر 85 رأی
30ـ عباس نراقی 84 رأی
31ـ ابراهیم کریم آبادی 82 رأی
32ـ علی اردلان 77 رأی
33ـ شمس الدین امیرعلایی 77 رأی
34ـ مهندس نوشین 77 رأی
35ـ نصرت اللّه امینی 75 رأی
توضیحات سند:
تاریخ : 11 /9 /41
شماره : 3536 /312
موضوع : مسجد هدایت
از ساعت 30:17 روز پنجشنبه
گذشته، عده ای، در حدود 300
نفر ـ که نیمی از آنان دانشجو
بودند ـ در مسجد هدایت حاضر
شدند و پس از انجام مراسم
مذهبی، طالقانی، به منبر رفته و
ابتدا مطالبی در رد عقاید
مسیحیان درباره اسلام و علت
بروز جنگهای صلیبی بیان و در
خاتمه اظهارات خود، علاوه
کرد: حالا کاری ندارد.
آقا حرف
درست بزند تا سازمان امنیّت به
سراغت نیاید.
چقدر تنبل بار
آمده ایم همه.
نوکر بله نوکر،
موظف است هر چه از او
می خواهند، انجام دهد.
آقا که
نیست آزاد فکر کند.
مجبور
است هر چه به او محول شد، با
یک کلاه شرعی انجام دهد.
سخنان نامبرده، در ساعت
10:20 پایان یافت و بتدریج
مردم، متفرق شدند.
اقدامی ندارد
بایگانی شود
28 /9 /41
تاریخ : 12 /9 /41
شماره : 4099
موضوع : «مسجد هدایت»
طبق اطّلاع واصله، ساعت 19
روز 8 /9 /41، آقای طالقانی،
پس از ادای نماز جماعت، به
منبر رفته درباره اعمال حج و
مسائل مذهبی، سخنرانی کرده و
اظهار داشته : به فرمان خداوند
متعال، جنگ و مبارزه علیه
اشخاصی که برخلاف دین مبین
اسلام عمل می نمایند، واجب
است.
دوران خلافت عباس، از
هر نوع پیشرفت و اجتماعات
مسلمین جلوگیری و مردم را
خفه می نمودند و این عمل
باعث شد یک عده به نام
درویش در خانقاه ضمن ادای
حق از برای نزدیک شدن به
خداوند متعال، اجتماع نمایند.
در قرآن مجید، نوشته شده:
کسانی که به حقوق مردم تجاوز
کنند، به هر نحو باید از تجاوز
آنان جلوگیری نمود.
در مملکت
چند استبدادگر دور هم جمع
شده، قانونی برخلاف دستورات
اسلام تصویب و سرنوشت
کشور و چند هزار جمعیت را به
دست می گیرند.
نباید به آنان
چنین اجازه داده شود.
در ساعت 20، اجتماع کنندگان،
از مسجد خارج شده اند.
اقدامی ندارد، در پرونده مسجد
هدایت بایگانی شود.
25 /9 /41
1ـ کریم سنجابی، در سال
1283 ه.
ش.
، در ایل سنجابی،
اطراف کرمانشاه به دنیا آمد.
تحصیلات ابتدائی و متوسطه و
عالی را در قصر شیرین
کرمانشاه و تهران گذراند.
در
سال 1307، جزو گروه
محصلین، به فرانسه رفت و
دکترای حقوق را در پاریس
گرفت.
وی، در سال 1323، به
ریاست دانشکده حقوق
دانشگاه تهران رسید.
در همین
دهه بیست، به عضویّت حزب
ایران درآمد.
این حزب، تا
تاسیس جبهه ملّی، فراز و نشیب
بسیاری داشت.
در سال 1328،
از افراد موثر در تاسیس جبهه
ملّی در کنار دکتر مصدّق، دکتر
مظفر بقائی، دکتر شایگان، عباس
خلیلی، ابوالحسن حائری،
حسین مکی ...
بود.
دکتر سنجابی در سال 1330 در
دولت دکتر مصدّق وزیر فرهنگ
شد و هم زمان قاضی اختصاصی
ایران در دیوان لاهه،
پس از انحلال جبهه دوم، سیاست
صبر و انتظاری که این جبهه در
پیش گرفت، به دکتر سنجابی
نسبت داده شد.
با آغاز نهضت اسلامی، وی، به
همراه دکتر شاپور بختیار و
داریوش فروهر، در سال 1356
نامه ای سرگشاده برای
محمّدرضا پهلوی نوشتند و در
آن، خواستار اجرای قانون
اساسی شدند.
دکتر سنجابی، پیش از پیروزی
انقلاب اسلامی، در سفری به
پاریس، با حضرت امام خمینی
دیدار کرد.
پس از پیروزی
انقلاب، وزیر خارجه دولت
موقت در کابینه مهندس مهدی
بازرگان شد و پس از چندی،
استعفا داد و به بازسازی جبهه
ملّی اقدام کرد.
ارتباط با طیف
ملّیون داخل و خارج از کشور،
توطئه علیه انقلاب و تضعیف
نظام جمهوری اسلامی، سرلوحه
برنامه جبهه ملّی قرار گرفت.
با
گسترش تشنج و درگیریهای
مصنوعی از سوی جریانات چپ،
راست، التقاط...
، جبهه ملّی، با
لایحه قصاص مخالفت نمود و با
صادر شدن حکم ارتداد جبهه
ملّی از طرف حضرت امام
خمینی، سنجابی به آمریکا
پناهنده شد.
در خارج از کشور،
به دلیل درگیری و اختلافات
شدید میان اعضای جبهه ملّی و
برخی ملیّون، امکان بازسازی و
سازماندهی تشکیلات غیرممکن
شد.
دکتر سنجابی، در 90
سالگی، در امریکا درگذشت.
2ـ محمّدمهدی آذر، عضو جبهه
ملّی ایران، وزیر فرهنگ از
تاریخ 31 تیر 1331 تا 28 مرداد
1332 می باشد.
آذر، در سال
1281 متولّد شد.
پدرش میرزا
علی آقا تبریزی، در دوره نخست
قانونگذاری از طرف مردم
خراسان، به مجلس راه یافت.
وی، پس از تحصیل مقدماتی، در
رشته طب تحصیل نمود.
در سال
1307، برای ادامه تحصیل به
اروپا اعزام گردید.
تحصیلات را
در فرانسه به پایان رساند و در
سال 1314 به ایران بازگشت و
در دانشکده طب، به تدریس
پرداخت.
به دلیل دوستی با دکتر
مصدّق، در دولت وی به وزارت
فرهنگ منصوب شد.
پس از کودتای 28 مرداد 1332
و سقوط دولت مصدّق، از کار
برکنار شد.
مدّت کوتاهی از سوی
حکومت نظامی دستگیر و .
.
دوم
دیماه همان سال آزاد گردید.
در تجدید سازمان جبهه ملّی، بار
دیگر وارد فعالیت سیاسی شد.
پس از سالها، در 1342، از
سیاست کناره گیری نمود.
وی در 9 خرداد 1373، در اروپا
درگذشت.
(وزیران علوم و معارف و
فرهنگ ایران، اقبال یغمایی، نشر
دانشگاهی، 1375)
3ـ مهندس زیرک زاده، در سال
1268 در تهران متولّد شد.
تحصیلات ابتدائی را در شهرکرد
و متوسطه را در اصفهان گذراند.
در سال 1305، برای تحصیل در
رشته مهندسی و مکانیک، به
فرانسه رفت در سال 1314 تا
1319، در نیروی دریائی
مشغول به کار بود.
وی،
فعالیتهای سیاسی را از سال
1320 شروع کرد و در سال
1323 با همکاری گروهی از
ملیّون، حزب ایران را تشکیل داد.
وی، نماینده مردم تهران در
مجلس هفدهم شورای ملّی بود.
بعد از کودتای 28 مرداد، مخفی
شد و در سال 1335، خود را به
مقامات معرفی کرد و در کابینه
دکتر مصدّق، کفیل وزارت اقتصاد
ملّی بود.
در جریان برپایی
کنگره جبهه ملّی دوم، به عضویت
شورای مرکزی جبهه ملّی درآمد.
امّا پس از گسترش اختلافات
درونی جبهه ملّی و نهایتا انحلال
آن در سال 1343، وی نیز،
همانند سایر رهبران این گروه،
فعالیت سیاسی را کناری نهاد و
حتی در جریان پیروزی انقلاب
اسلامی و احیای جبهه ملّی
چهارم نیز، همکاری چندانی با
آنان نداشت.
مهندس
زیرک زاده، در تاریخ سوم
شهریور 1372 در تهران
درگذشت.
(خاطرات زیرک زاده، تهران.
نیلوفر، 1376.
صفحات مقدمه)
4ـ غلامرضا تختی، فرزند رجب،
متولّد 1309 ش.
، در خانواده ای
مذهبی در تهران چشم به جهان
گشود.
پدر بزرگ او، قلی نام
داشت و شغل او بنکداری بود.
قلی، در سفر مکه به دست
راهزنان به قتل رسید.
امّا پدر
تختی معروف به ارباب رجب،
دارای املاک وسیع در تهران بود
که در زمان رضاخان، برای
احداث راه آهن تصرف شد.
غلامرضا، در هنگام تولد، دو
خواهر و دو برادر به نامهای
خدیجه، نرگس، غلامعلی و محمّد
مهدی داشت.
او، دوره ابتدائی
را در مدرسه حکیم نظامی
گذراند و از همان زمان، به
ورزش باستانی تمایل نشان داد
و به زورخانه گردان و سپس
باشگاه پولاد رفت و با شروع
کشتی، درس را رها کرد و در
شرکت نفت استخدام شد و به
مسجد سلیمان رفت.
ولی پس از
مدّت کوتاهی به تهران بازگشت
و با جدیت به کشتی پرداخت و در
سال 1329، اولین طعم
پیروزی را در برابر علی غفاری
چشید.
غلامرضا، در این ایام به خدمت
سربازی رفت و این فرصت را
یافت تا به تمرینات خود به طور
منظم ادامه دهد و بدین سبب، در
دوران خدمت، به مقام قهرمانی
کشور رسید.
سپس خود را برای
مسابقات جهانی 1951 م.
هلسینکی فنلاند آماده ساخت و
در آنجا، مدال نقره دریافت کرد.
تختی، تا مسابقات جهانی 1955
م.
ورشو لهستان، مدالی کسب
نکرد و در این سال بود که بار
دیگر، به نقره دست یافت.
در سال
1956م.
در المپیک ملبورن،
تختی، بالاخره مدال طلا را به
چنگ آورد.
در سال 1327 ش.
تختی، مدال طلای بازیهای
آسیایی ژاپن را برگردن آویخت.
اما در مسابقات جهانی صوفیه
همان سال به مدال نقره دست
یافت.
در سال 1338 ش.
، مسابقات
کشتی قهرمانی جهان در تهران
برگزار شد و تختی، بار دیگر
مدال طلا را با اقتدار ربود.
در
سال 1338 در المپیک رم، مدال
نقره نصیب غلامرضا تختی شد.
در سال 1961، تیم ملّی کشتی
ایران، برای شرکت در مسابقات
جهانی، راهی ژاپن شد.
تختی،
بار دیگر به طلا رسید.
پس از این
قهرمانی بود که تختی، فعالیت
سیاسی خود را علنی کرد و در
انتخابات کنگره جبهه ملّی شرکت
کرد و در کنگره این جبهه ـ که در
دیماه 1341 در تهران برگزار شد
ـ به عنوان نماینده ورزشکاران،
با یکصد رأی به عضویت شورای
مرکزی انتخاب شد و این امر،
خشم دستگاه پهلوی را
برانگیخت.
تختی، در مسابقات
جهانی تولید و (آمریکا) 1341
ش.
، با پیروزی بر رقبا در فینال با
مدوید از شوروی روبرو شد.
کشتی به تساوی انجامید امّا
تختی، به لحاظ داشتن وزن
اضافه مدال دوم را برگردن
آویخت.
تختی، در سال 42 فعالیتهای
سیاسی خود را افزایش داد و این
امور از چشم ساواک پنهان
نماند.
به همین جهت او را احضار
کردند ولی او در ساواک حضور
نمی یافت.
بدین لحاظ، ساواک
برای او مشکلاتی ایجاد می کرد.
در المپیک 1345 ش.
توکیو
تختی، ناکام ماند و همچنین در
آخرین رقابت ورزشی خود در
تولیدو ـ آمریکا ـ بار دیگر
شکست را پذیرا شد و از این
زمان، کشتی را برای همیشه رها
کرد.
امّا کمی بعد، در مورخه
18 /10 /46، جسد غلامرضا
تختی، در اتاق یک هتل ـ که به
طرز مشکوکی درگذشته بود،
پیدا شد.
غلامرضا تختی، نماد یک پهلوان
واقعی بود که در کشاکش مردم با
حکومت جور، همواره جانب
مردم را نگاه داشت.
از مردم بود
و با مردم زیست و مردم نیز، او را
می ستودند و در سوگش سخت
گریستند.
(جهان پهلوان تختی به روایت
اسناد ساواک، سیّدعباس فاطمی،
تهران، جهان کتاب، 1378)
5ـ حسین شاه حسینی
وی، در سال 1306 در محله
قدیمی تهران (سرچشمه) به دنیا
آمد.
پدرش حاج شیخ
زین العابدین نوری شاه حسینی،
از مدافعان شهید آیت الله
سیّدحسن مدرس بود.
پس از
فوت پدر، با دوستان وی خاصه
مرحوم آیت الله حاج
سیّدابوالقاسم کاشانی، رابطه
برقرار کرد و از این طریق، وارد
عرصه سیاست شد.
پس از ترور
عبدالحسین هژیر، برای اولین بار
به زندان افتاد.
پس از آزادی،
تحصیلات خود را پس از اخذ
دیپلم در هنرسرای عالی، نیمه
تمام گذاشت.
در انتخابات دوره هفدهم، در
زمره فعالان جبهه ملّی به حساب
می آمد.
پس از ایجاد شدن
اختلاف میان آیت الله کاشانی و
دکتر محمّد مصدّق، جانب مصدّق
را گرفت.
پس از کودتای 28 مرداد، در
نهضت مقاومت ملّی مشارکت
کرد و چند بار دستگیر شد.
در
سال 1342، به دلیل فعالیت، بار
دیگر دستگیر و روانه زندان
گردید و با فعالیت نهضت آزادی،
به بازرگان نزدیک شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی،
در دولت موقت به سمت معاون
نخست وزیر و رئیس سازمان
تربیت بدنی ایران و کمیته ملّی
المپیک منصوب شد.
بعد از سال 1360، همراه عده ای
از اعضای نهضت آزادی، جبهه
ملّی ...
«جمعیت دفاع از آزادی و
حاکمیت ملّی ایران» را تشکیل
داد.
وی، همراه ملیّون، از نظام
جمهوری اسلامی فاصله گرفت.
6ـ دکتر شاپور بختیار، فرزند
سالار فاتح بختیاری نوه دختری
صمصام السلطنه، در سال 1294
ش.
، در چهارمحال بختیاری
متولّد شد.
تحصیلات ابتدائی و
قسمتی از متوسطه را در اصفهان
گذراند.
18 سال داشت که
پدرش در زندان قصر به اتفاق
عده زیادی از سران عشایر
فارس و بختیاری اعدام شدند.
شاپور، برای ادامه تحصیل به
لبنان رفت و در مدرسه
فرانسویها به تحصیل پرداخت و
دیپلم خود را در بیروت گرفت.
سپس برای ادامه تحصیل، راهی
فرانسه شد.
ابتدا از دانشگاه
حقوق پاریس، درجه دکترای
حقوق بین المللی عمومی دریافت
و سپس به سوربن رفت و در
رشته علوم سیاسی، دکترا گرفت.
چون زمان پایان تحصیل وی،
مصادف با جنگ جهانی دوم بود،
به ارتش فرانسه درآمد و مدّت
یک سال و نیم در ارتش خدمت
کرد و به درجه افسری رسید.
اواسط دهه 1320، به ایران
بازگشت و به استخدام وزارت
کار و تبلیغات درآمد.
مدّتی
مدیرکل اداره کار خوزستان بود.
سپس در تهران به معاونت
وزارت منصوب و تا کودتای 28
مرداد 1332، در این سمت باقی
ماند.
پس از دستگیری دکتر مصدّق،
فعالیت خود را در نهضت
مقاومت و جبهه ملّی آغاز و چند
بار دستگیر و احضار شد.
وی ـ
که از اوان ورود، به حزب ایران
پیوسته بود ـ پس از برکناری
اللهیار صالح، به رهبری حزب
ایران رسید و در دی 1357،
پیشنهاد نخست وزیری را
پذیرفت و به محض انتشار این
خبر، شورای جبهه ملّی، در یک
نشست فوق العاده، وی را از
عضویت برکنار و حزب ایران،
ابوالفضل قاسمی را به جای وی،
تعیین کرد.
بختیار، در دوران حکومت 37
روزه خود، مرتکب جنایات و
کشتار وسیعی گردید و علی رغم
ادعای سوسیال دمکرات بودنش،
به قتل عام پرداخت.
اما قدرت
ایستادگی در برابر انقلاب را
نداشت.
سرانجام در ظهر 22
بهمن 1357، از نخست وزیری
گریخت و به فرانسه پناهنده شد.
وی، با کمک آمریکا، عراق، مصر
و کشورهای منطقه، به تبلیغات
وسیعی علیه انقلاب پرداخت.
اما
کاری از پیش نبرد و سرانجام در
پاریس کشته شد.
(روزشمار انقلاب اسلامی، ج
اول، دفتر ادبیات انقلاب
اسلامی)
6ـ حاج محمود مانیان، در سال
1299 ه.
ش.
، متولّد شد.
وی، از
کودکی در بازار تهران به فعالیت
پرداخت و در جریان نهضت ملّی
شدن نفت و در دوران حکومت
دکتر مصدّق، فعال بود و پس از
کودتای 28 مرداد به زندان افتاد.
سپس به جزیره خارک تبعید شد.
در جریان 15 خرداد 1342 نیز،
مجددا بازداشت و مدّت 9 ماه
زندانی شد.
از جمله فعالیتهای
اجتماعی وی، عضویت در هیئت
امنای آسایشگاه معلولان
کهریزک بود.
او، در جریان 17
شهریور سال 57، مجددا
بازداشت گردید.
وی، در دوران
انقلاب، به پاریس سفر نمود و با
امام دیدار کرد.
کمیته انتقام
ساواک، در 19 فروردین سال
57، بمبی را در مقابل منزلش
منفجر کرد.
وی، در سال 1373
دیده از جهان فرو بست.
7ـ دکتر محمّدعلی خنجی، در
شمار جداشدگان از حزب توده ـ
که پیش از تشکیل حزب
زحمتکشان، با انور خامه ای و
تعدادی دیگر از انشعابیون، مجله
اندیشه نو را منتشر می کردند ـ به
عضویت حزب زحمتکشان ملت
ایران درآمد و در جناح ملکی به
فعالیت پرداخت.
پس از جدائی
ملکی از بقائی، خنجی نیز، همراه
با سایر یاران ملکی، در حزب
زحمتکشان ملت ایران (نیروی
سوم)، فعالیت خود را ادامه داد و
عضو هیات تحریریه مجله علم و
زندگی بود ؛ اما پس از کودتای
سال 32 و دستگیری و زندانی
شدن خلیل ملکی در فلک الافلاک،
خنجی، همراه با شمار دیگری از
نیروی سومیها از جمله دکتر مسعود
حجازی، به مخالفت با ملکی
پرداخت و همزمان با تشکیل جامعه
سوسیالیستها به دست ملکی، حزب
سوسیالیست را تشکیل داد.
محمّدعلی خنجی، با تشکیل جبهه
ملّی دوم در سال 1339، حزب خود
را منحل کرد و به این جبهه پیوست
و در شمار سران جبهه دوم درآمد.
دکتر خنجی، از تحلیلگران و
محقّقان نواندیش مسائل سیاسی و
اجتماعی بود و کتابها و مقالات
معتبری از وی به جای مانده است.
برخی از آثار او، عبارتند از:
تاریخ ماد و منشأ نظریه دیاکونف
(این کتابها نخستین بار به صورت
ضمیمه مجله راهنمای کتاب،
منتشر شد.)، تحلیلی از
فراماسونری و ترجمه کتاب توتم و
تابو (از زیگموند فروید).
(احزاب سیاسی ایران، محسن
مدبر شانه چی، تهران 1375،
موسسه رسا، ص 225)
8ـ حسن قاسمیه، از جمله
اعضای موسس جبهه ملّی دوم
است که در روز 23 تیر 1339،
تشکیل شد.
روز چهارم دی
1341، اولین کنگره جبهه ملّی،
در منزل ایشان (تهرانپارس) به
ریاست اللهیار صالح آغاز به کار
کرد.
وی نیز، به عضویت شورای
آن درآمد.
9ـ علی اردلان : وی، وزیر
دارائی در دولت موقت مهندس
مهدی بازرگان، از رهبران
جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت
ملت ایران و از اعضای جبهه
ملّی، از خوانین کرد بود.
اردلان،
از فعالان جبهه ملّی ایران بود.
منبع:
کتاب
آیتالله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 288