درباره انجام تبلیغات و تحریکات مضره
متن سند:
به: ریاست ساواک تهران (ه ۳) تاریخ: ۲۲/۳/۴۹
از: اداره کل سوم ۳۱۶
درباره انجام تبلیغات و تحریکات مضره
آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی به یکی از نزدیکان خود به نام سید محمد آل طه دستور داده ضمن تماس با خانواده سید محمدرضا سعیدی خراسانی ترتیبی بدهد، اعلامیهای از طرف آنان صادر و فوت نامبرده را از ناحیه ساواک قلمداد نمایند. خواهشمند است دستور فرمایید با تمام امکانات موجود نسبت به مراقبت از افراد مورد نظر اقدام و قبل از انجام هرگونه اقداماتی مراتب را اعلام تا تصمیمات لازم گرفته شود.
مدیر کل اداره سوم - مقدم ۲
از طرف
محترماً به استحضار میرساند پس از خاتمه مراسم تدفین در شهر قم که در حدود ساعت ۱۸:۳۰ به پایان رسید همراهان متوفی از مأمورین جدا شده و تحریکاتی را با تمام توصیههایی که شده بود آغاز نمودند و در حدود یک ساعت که از خاتمه مراسم تدفین گذشته بود احمد خمینی به یکی از منابع ساواک قم اظهار نموده بود که اطلاع واثق دارد ساواک این شخص را کشته است. مراتب استحضارۀ به عرض رسید.
آقایان رهبران عملیات دستور مراقبتهای لازم را به منابع بدهند ضمناً مراتب به ساواک بازار منعکس گردد تا ضمن مراقبت به وسیله منبع مربوطه نیز تحقیق نمایند.
۸۱۶۶
۲۴/۳/۴۹
توضیحات سند:
۱۔ آیتالله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی در سال ۱۲۸۲ در روستای گوگد گلپایگان متولد شد وی از شاگردان مرحوم آیتالله العظمی حائری یزدی بوده و سالها مرجعیت بخشی از ایران را عهده دار بود و در طول دوران زعامت خود خدمات علمیآموزشی و فرهنگی بسیاری به جامعه نمود و از ابتدای نهضت امام خمینی همواره از حامیان این حرکت بود و بعد از پیروزی انقلاب نیز مؤید حرکت کلی انقلاب بشمار میرفت. وی در آذرماه سال ۱۳۷۲ و در سن ۹۰ سالگی دار فانی را وداع گفت و در مسجد بالاسر حضرت معصومه(س) در قم مدفون گردید. ۲- دستگاه جاسوسی ساواک که میدید مراسم بزرگداشت شهید سعیدی به صورت کانون انقلاب در آمده است و روحانیون با افشاگریها و روشنگریها از این مراسم بهره برداریهای کامل میکنند بر آن شد که به هر صورتی از برگزاری مراسم و مجالس را برای آن شهید به شدت جلوگیری کند. از این رو بار دیگر دستور جلوگیری از تشکیل مراسم را صادر کرد و به ارتش، شهربانی و ژاندارمیبرای رویارویی با مردم و روحانیونی که قصد برگزاری مراسم را داشتند دستور آماده باش داد.
منبع:
کتاب
شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک صفحه 510