موضوع: تشکیل جلسه مذهبی در منزل یدالله سیف
متن سند:
موضوع: تشکیل جلسه مذهبی در منزل یدالله سیف تاریخ: 8/۴ /44
محل: تهراننو شماره: ۱۴۹۵۰ /316
برابر اطلاع رسیده در منزل مسکونی واقع در تهراننو ایستگاه قاسم آباد خیابان قاسم آباد کوچه میرزایی پلاک ۲۳ در شبهای دوشنبه هر هفته جلسات دینی تشکیل که صاحب منزل به نام اسدالله سیف میباشد و آخوندی به نام فیض همیشه در این جلسه شرکت مینماید لیکن تا کنون صحبتی از وی شنیده نشده است ولی در جلسهای که در شب یکشنبه (22/۳ /44) در منزل مزبور تشکیل گردیده و گویا شبهای یکشنبه به نوبت در منازل دیگران تشکیل میگردد آخوندی به نام غفاری به عنوان مسئله گو در آن مجلس شرکت نموده و با بیانات خود مردم را به اتحاد و اتفاق علیه ظلم و بیدادگری تحریک مینماید1 و نامبرده چند روزی در زندان بوده و پایش نیز درد گرفته که اظهار میداشت (تحفه زندان است) و آخوند دیگری به نام فخرائی در جلسه شب مذکور شرکت داشته که ضمن بیانات خود از رفتار آقای غفاری تعریف و تمجید نموده و اشعاری مخصوص ایشان بیان نموده که چون انسان زنده است باید بر علیه ظلم و جور مبارزه نماید.
آقای غفاری شخصی بسیار ناراضی بوده و سعی میکند مردم را علیه دولت تحریک نماید به طوری که اظهار داشته است دو نفر بدیدن آقای خمینی با هواپیما رفتهاند و بعداً اضافه نموده که در ظاهر این طور است ولی دستگاه نمیگذارد که با وی تماس گرفته شود ضمناً اضافه نموده از کسانی که باید اعدام شوند به وسیله آقای دکترا قبل [اقبال]2 توصیه شده که فرجام آنان را قبول نمایند و فرجام آنان مورد قبول دستگاه حاکمه قرار گرفته (گویا متهمین بقتل منصور باشد)3 آقای سیف که شخص متدین و متعصبی است و در اطراف منزل خود عکس آقای خمینی را نصب نموده و اگر کاری از دست او برآید انجام خواهد داد.
علاقه مردم نسبت به آقای غفاری زیاد بوده و او را بزرگ میشمارند به طوری که بعد از ختم مجلس همگی دست وی را بوسیده او را ستایش مینمایند. آقای غفاری شخصی است ترک زبان و علناً میخواهد مردم را با حرفهای عوام فریبانه خود از راه راست منحرف نماید. ش
اصل در پرونده پدالله سیف بایگانی است. صالحی
گیرندگان: ریاست ساواک استان مرکز جهت اطلاع و تعیین صحت و سقم مطالب فوق و اعلام نتیجه و مشخصات کامل افراد مندرج در اطلاعیه.
توضیحات سند:
۱. آیتالله غفاری علاوه بر سخنرانیهای روشنگرانه در مسجد در هیأتها و جلساتی که در منازل افراد مختلف تشکیل میشد نیز حضور مییافت و تلاش داشت افراد شرکت کننده در این گونه مجالس را نسبت به مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی شان آگاه سازد.
2. دکتر اقبال: دکتر منوچهر اقبال در مشهد به دنیا آمد تحصیلات متوسطه را در تهران به پایان برد و در سال ۱۳۱۲ به عنوان متخصص امراض عفونی از پاریس فارغ التحصیل شد، ورود اقبال به صحنه سیاست مقارن با سقوط رضاخان بود. وی مدتی عهده دار معاونت تعدادی از وزارتخانهها بود و بعدها تصدی وزارتخانههای بهداری، پست و تلگراف، فرهنگ، راه و کشور را عهده دار گردید و نهایتاً به نخست وزیری رسید، پس از دوران نخست وزیری سالهای متمادی مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران بود. طبق اسناد و مدارک ساواک وی در سال ۱۳۳۱ در سفر به فرانسه به عضویت فراماسونری درآمد و از موسسین لژ خورشید تابان و رئیس هیئت مدیره این لژ بود.
ر.ک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۲
۲. حسنعلی منصور: حسنعلی منصور در سال ۱۳۰۲ شمسی در تهران به دنیا آمد. پدر او رجبعلی منصور (منصور الملک) از اعضاء اولیه لژ فراماسونری بیداری ایرانیان بود که در دوران سلطنت رضاخان سالیان مدید در مشاغل حساس جای داشت و در آخرین ماههای سلطنت او به صدارت رسید و در دوران محمدرضا نیز مجدداً در رأس دولت قرار گرفت، ارتشبد فردوست مینویسد منصور الملک از مأموران انگلیس بود و پسرش حسنعلی منصور مانند پدر پرورش یافته انگلیسها بود ولی از آن گروه بود که به آمریکاییها وصل شدند او چه در اصل چهار و چه بعدها که نخست وزیر شد از طرف آمریکا به شدت تقویت میشد منصور برنامههای مهمی به سود غرب داشت که یکی از آنها کاپیتولاسیون (اعطای مصونیت سیاسی به مأمورین آمریکایی مقیم ایران) بود. ساواک در سال ۱۳۳۷ که حسنعلی منصور در دولت منوچهر اقبال معاونت او را بعهده داشت بیوگرافی او را چنین ثبت کرده است. پدرش بی اندازه متمول و حدود ۵۰ میلیون تومان ثروت دارد و در سال ۱۳۲۴ از رشته حقوق دانشگاه تهران لیسانس گرفته است به زن و مقام علاقه مند است، لیاقت و شایستگی ندارد و به علت نفوذ پدرش و مدیون بودن دکتر اقبال به وی به این سمت منصوب شده است و مورد تنفر قاطبه جوانان است، پدرش از عمال درجه اول انگلیس است انسانی بی شخصیت، کم مغز و بی تجربه است و در سال ۱۳۴۰ که نماینده مجلس بود کانون مترقی متشکل از عدهای از روشنفکران و کارشناسان مسائل اقتصادی و اجتماعی را تشکیل داد که تعداد کثیری از اعضای آن در انتخابات مجلس شورای ملی در سال ۱۳۴۲ به مجلس راه یافتند این نمایندگان به سردمداری حسنعلی منصور بدوأ به تأسیس حزب ایران نوین (در آذر ۴۲) اقدام کردند و چون در مجلس اکثریت را داشتهاند در اسفند ۴۲ به فرمان شاه حزب ایران نوین مأمور تشکیل دولت گردید حسنعلی منصور سه ماه پس از تبعید امام خمینی (ره) به علت اعتراض به لایحه ننگین کاپیتولاسیون، هنگامیکه عازم مجلس شورای ملی بود در مقابل مجلس هدف گلوله شهید محمد بخارائی قرار گرفت و کشته شد.
ر.ک: ظهور و سقوط پهلوی، ج 2
منبع:
کتاب
شهید آیتالله حاج شیخ حسین غفاری به روایت اسناد ساواک صفحه 61