تاریخ سند: بهمن 1323
مادر عزیز و مهربانم را هزاران بار تصدقم
متن سند:
قربانت گرامی نامه عزیزت که حاکی از احساسات آن مادر مهربان بود رسید
با یک دنیا اشتیاق زیارت و از دیدار خطوط مهربانت چشم و دلم روشن شد.
امیدوارم که وجود عزیزت در نهایت سلامت و کوچکترین نقاهتی عارضت
نباشد اما از طرز کاغذت روحا چندان شاداب به نظر نمی آئی و البته دلیلش هم
همان موضوع خواهرم(1) است.
اما بالاخره مادر جان باید تکلیف ایشان را
معلوم کنید.
نمی شود که تا ابد همینطور اینکار معوق بماند.
ماندن ایشان در شهر
کوچکی مثل فلسطین هیچ صلاحیت ندارد و هر کجا بروند که دورتر و بزرگتر
باشد خیلی بهتر است.
هر چه فکر میکنم نمیدانم چرا راضی نمی شوید که
خواهرم به طهران برگردند و ایشان بامریکا بروند اینکه خیلی بهتر است باز هم
بسته به مهر و محبت مادری خودت است.
البته درجه محبتت را نسبت بخواهرم
میدانم و یقین دارم بالاخره بطریقی که بایشانهم سخت نگذرد این مسئله را حل
خواهی کرد.
مادر عزیز اگر از حال خود من بخواهی بحمداللّه بد نیستم و خیلی از
وقتیکه شما اینجا بودید بهترم نسبتا دو الی سه کیلو اضافه شده ام و قوایم رو
بتزاید است.
امیدوارم که به همین زودی این بار سنگین(2) را بزیر گذاشته و
راحت شوم.
مادر عزیزم نمیتوانی حدس بزنی تا چه اندازه دلم برای تو مادر
مهربان و برادر عزیزم تنگ شده خدا شاهد است اگر مقدورم بود بطهران مراجعت
میکردم چه که اینجا از حیث تنهایی خیلی سخت میگذرد خودت البته از نزدیک
زندگی مرا دیدی.
ولی عجالتا که
برایم غیر ممکن است و بعلاوه دلایل دیگریهم هست که کم و بیش مسبوق
هستی.
مادر پریروز شاهپور عزیز بسلامتی عازم پاریس شده امروز بپاریس
خواهد رسید الحمداللّه حالش خوب و از رفتن سرکار و ترتیبی برای زندگانی
خیلی خشنود بنظر میرسید.
من از رفتن ایشان از طرفی خیلی دلتنگ شدم که
تنها و از او جدا شدم ولی از طرفی این مسافرت را برای او ضروری میدانم چه که
فکر مرض و افکار پوچ و بیهوده که در اطراف امراض در فکر خود میپرورانید
بالاخره ممکن بوده اسباب زحمت او بشود.
و تمام هم از بیکاری و نداشتن
وسیله برای سرگرمی خود بود مادر مهربان بیش از این مزاحم اوقات عزیزت
نشده کاغذم را بامید دیدار خاتمه میدهم.
احمد بعرض دستبوسی مصدع و اگر
اجازه بفرمائی بعرض عریضه جدا مصدع میشود.
شهرام را بسلامتی عمل کرده و
الحمداللّه حالش خوب است.
مادر عزیزش را از دور میبوسد.
همگی را سلام
رسانده.
احوالپرسم.
محسن دیروز وارد و خدا میداند از دیدنش چقدر خوشحال
شدم فقط برای [من ]بوی وطن را میداد.
مادرم فراموش نکن که بمن قول دادی
تابستان انشاءاللّه اگر بترکیه مسافرت کردم.
برای مدت کمی آنجا خواهی آمد.
مادر عزیز قدری تغییر در زندگانی تو لازم و حتمی است.
وگرنه با اینهمه غصه و
صبر سلامتی ات را خدای ناکرده از دست خواهی داد.
و آنوقت چه ثمره دارد.
از
دور روی ماهت را هزاران بار بوسیده قربانت میروم در اوامرت مطیع
دخترت اشرف
توضیحات سند:
1ـ شمس پهلوی دومین دختر
رضاشاه پس از همدم السلطنه
بود.
وی در ششم آبان 1296 در
دورانی که رضاشاه، رضاخان
سرهنگ بود، در تهران در
خانه ای واقع در سنگلج بدنیا
آمد.
[شمس در 1317 به دستور
پدرش با فریدون جم ازدواج
کرد] از سال 1327 سرپرست
جمعیت شیر و خورشید سرخ
ایران شد و سپس بنیاد
نیکوکاری را تأسیس کرد که
دولت و بنیاد پهلوی به این بنیاد
هم مقادیر کلانی کمک
می کردند.
او در دهه چهل
مسیحی شد و در اواخر سال
1374 در آمریکا درگذشت.
بعد از فوت رضا شاه و متارکه
شمس با فریدون جم عزت اللّه
مین باشیان مورد توجه و علاقه
شدید شمس قرار گرفت و با
عزیمت ناگهانی شمس از
تهران...
(1323) اشرف و شفیق
به منظور کمک کردن به خواهر
ارشد تصمیم گرفتند همراه او
عازم مصر شوند و در آنجا
اسباب پیوند وی و دلدارش را
فراهم آورند و آن دو را از آنجا
به آمریکا گسیل دارند.
آمریکا
در آن دوران، سرزمین مطلوب
هر ایرانی ثروتمند به آب و نان
رسیده تصور می شد.
شاه جوان
که از این همه فضاحت و
آبروریزی که به حیثیت او لطمه
می زد خشمگین شده بود، در
آذرماه ضمن ارسال نامه ای
محرمانه برای محمود جم سفیر
کبیر ایران در قاهره به او دستور
داد شاهدخت شمس را به اجبار
به سویس روانه کند و ظاهرا و با
تحبیب از عزت اللّه مین باشیان
که شاه او را لایق همسری خواهر
خود نمی دانست بخواهد به
هزینه، دولت ایران به آمریکا
برود و شرش را کم کند.
البته این
تمهیدی بیش نبود.
زیرا شاه
دستور داده بود شمس به جای
سویس به آمریکا فرستاده شود،
ولی گذرنامه مین باشیان باطل
گردد و او را از قاهره به تهران
بازگردانند.
فریدون جم در نامه ای به شاه
ایران می نویسد:
[قاهره هشتم دی]
پیشگاه اعلیحضرت همایون
شاهنشاهی
دستخط مبارک مورخه 26 آذر
که به افتخار فدوی شرفصدور
یافته بود توسط پست سفارت
انگلیس زیارت و باعث بسی
مباهات گردید.
دستخط راجع به
والا حضرت شمس را فورا به
فلسطین فرستادم در خدمتشان
تقدیم گردد اما راجع به عزت اللّه
مین باشیان که امر فرموده بودند
از مسافرت نامبرده به آمریکا به
مصلحتی جلوگیری شود نظر به
اینکه ایشان به اسم جعلی
مهرداد پهلوی به قاهره آمده بود
مدتی پیدا کردن او طول کشید.
بالاخره معلوم شد در یک
پانسیونی در معادی در ده
کیلومتری قاهره منزل نموده
است.
به هر حال مشارالیه را به
سفارت احضار و اوامر مبارک
ابلاغ هر طوری بود مشارالیه را
حاضر به مراجعت ایران نموده.
هفتم دی با راه آهن به فلسطین
حرکت نمودند.
عجب این است
که پنجم دی از احمد شفیق و
والاحضرت اشرف سراغ مین
باشیان را گرفتم اظهار بی خبری
می کردند اما معلوم شد مین
باشیان شب و روز در منزل
ایشان بوده است.
باری از
رسیدگی به گذرنامه معلوم
گردید به معرفی خواجه نوری از
شهربانی تهران گذرنامه
به اسم مهرداد پهلبد متولد
دماوند تحصیل و از سفارت مصر
و انگلیس و عراق و فرانسه هم به
عنوان اینکه پهلبد جزو سویت
علیا حضرت ملکه است روادید
گرفته به قاهره آمده و در معادی
منزل کرده است.
والاحضرت
اشرف پس از فاش شدن مطلب
وصول امر مبارک را با تلفن به
عرض علیاحضرت ملکه که در
فلسطین تشریف دارند رسانده
بودند و علیاحضرت با تلفن به
فدوی فرمودند که مین باشیان
برای معالجه آمده ایشان را به
فلسطین بفرستم که همراه خودشان
تهران ببرند.
خلاصه جریان امر به
نحوی است که از شرف عرض
میگذرد.
مسافرت تقریبا تمام
اعضاء خاندان سلطنت به قاهره
تاثیر بدی نموده شهرت داده اند
که به واسطه بدی وضع سیاسی
ایران همه در صدد فرار هستند
البته این اراجیف تکذیب شده
است.
فدوی دولتخواه محمود جم
امضاء
ر.ک.
اشرف در آیینه بدون
زنگار (جلد دوم)، خسرو معتضد
ـ تهران : نشر البرز، 1376 ص
76 تا 79
2ـ احتمالاً این نامه را اشرف در
بهمن ماه 1323 زمانی که
شهریار را باردار بوده نوشته
است.
منبع:
کتاب
زنان دربار به روایت اسناد ساواک - اشرف پهلوی صفحه 1