گزارش درباره : پاسخ به مهندس پرویز نیکخواه
متن سند:
از : 315
احتراما به عرض می رساند :
اخیرا از طرف خسرو شاکری یکی از دانشجویان منحرف ایرانی مقیم ایتالیا
(فلورانس) جزوه ای زیر عنوان «پاسخ به مهندس پرویز نیکخواه» منتشر شده و
بین دانشجویان ایرانی مقیم
خارج از کشور توزیع شده
است.
در خاتمه جزوه مزبور
ذکر شده که این جزوه برای
پرویز نیکخواه و جراید
داخل کشور نیز ارسال شده
است.
در جزوه مذکور
مصاحبه رادیو تلویزیونی
پرویز نیکخواه و نامه هایی
که نامبرده برای چند تن از
دانشجویان در مقام ملامت
از آنها نوشته مورد تجزیه و
تحلیلی یک جانبه و انتقاد
شدید قرار گرفته و به جزء
جزء مطالبی که پرویز
نیکخواه عنوان نموده پاسخ
داده شده است.
خلاصه مطالب جزوه مزبور ذیلاً از عرض می گذرد: من به این
دلیل که به مثابه روشنفکر مسئول و متعهدی در قبال خلق ستمکش میهنم ایران و
نسل جوان که باید بیش از اینها نسبت به وظایف خود برای رهایی کامل میهن
احساس تعهد نماید، احساس وظیفه میکنم.
در مقام جواب به شما.
رد اتهامات
وارده از جانب شما و افشای مواضع شما برآمده ام.
هنوز عده ای یافت می شوند که نمی خواهند بپذیرند آنچه شما طرح کرده اید کار
پرویز نیکخواه است.
ولی من پذیرفته ام زیرا اگر پرویز نیکخواه در زندان
می خواست زیر شکنجه تن به خواری دهد همان پنج سال قبل چنین می کرد که
جلادان رژیم وی را زیر شکنجه تا دم مرگ بردند.
ولی او پنج سال پیش دلاورانه
در مقابل دژخیمان ایستاد و سرمشق شد و امروز که دست از مواضع مردمی
برداشته دیگر نمی تواند از عشق و علاقه احترام جوانان ایران برخوردار باشد.
زیرا دفاع آن روز ما به خاطر آزادی و دمکراسی.
به خاطر منافع خلق میهن
بلادیده مان و به خاطر ساختن جامعه نوی بود.
نه به خاطر این فرد و آن فرد.
مخصوصا که مبارزات دفاعی کنفدراسیون جهانی با کارزار دفاعی برای شما
رشد سریعی کرد.
کنفدراسیون ابعاد جدیدی
پیدا کرد.
به طور عمیق
سیاسی شد و به طور قابل
ملاحظه ای پیشرفت کرد.
به
همین دلیل من شخصا نه تنها
تأسف نمی خورم که در آن
سال تقریبا تمام وقت خود را
وقف کارزار دفاعی شما
کردم.
بلکه امروز هم که شما
به خلق پشت کرده اید.
به
آنچه شده می بالم و باز هم از
هر کسی که در چنگال
استبداد سلطنتی گرفتار آید
خواه مذهبی دموکرات
باشد.
خواه مارکسیست.
کافیست میهن پرست باشد.
دفاع خواهم کرد.
گفته اید «جماعت کنفدراسیون» به طور غیرمستقیم زیر حمایت «سیا»1 بود.
ولی شاید به گوش شما نرسیده باشد که رهبری کنفدراسیون هنگامی که شما
اسیر چنگال استبداد سلطنتی بودید از جان و دل به مبارزه پرداخت از آنان که در
اعتصاب غذای ده روزه برای دفاع از شما سلامت خویش را به مخاطره انداخت
بگذریم.
بودند بسیاری از دانشجویان که از همه چیز خود.
حتی مایحتاج زندگی
خوش به خاطر دفاع از حقوق پایمال شده شما گذشتند و بیشرمانه و ننگین است
که شما اینان را امروز این گونه متهم می سازید.
این است سپاس شما؟ اگر
فراموش نکرده باشید هواداران مصدق در انگلستان بودند که مبارزه قاطعانه
علیه شاه را خواستار می شدند و شما چون در فدراسیون دانشجویان ایرانی به
روی برخی عناصر مشکوک شاهپرست نیز تکیه داشتید با طرح مسائل
«سیاسی» مخالفت می ورزیدید.
به یاد دارم عده ای پیشنهاد کردند که علیه سفر
شاه به لندن نمایش اعتراض آمیزی برقرار گردد و شما در مقابل مخالفت آن
عناصر مشکوک سرتسلیم فرود آوردید و تحت عذر «حفظ وحدت فدراسیون»
از انجام تظاهرات سرباز
زدید.
شما نوشته اید کار
کنفدراسیون به ابتذال کشید.
آن چیزی که شما ابتذال
می نامید در واقع باید اثر
بخشی و شهرت
کنفدراسیون نامید زیرا به
ندرت می توان اتحادیه
دانشجویی را نشان داد که
توانسته باشد چنین در مقام
دفاع از زندانیان سیاسی
میهنش برآید که دبیرکل
سازمان ملل متحد را وادار
سازد به پادشاه مستبد نامه
بنویسد و آن پادشاه هم از
هراس از افکار عمومی جهان از اعدام شما درگذرد.
شما وانمود می کنید که بانیان
کنفدراسیون پس از اینکه کنفدراسیون سیاسی شد به ایران بازگشتند.
بلی
غالبشان برگشتند ولی نه به آن دلیل که شما می خواهید وانمود کنید.
آنها که شما
مدعی هستید کنار نشستند به جرگه روشنفکران خودفروخته ای پیوستند که
رنگ و روغن رژیم و هیزم کش امپریالیسم در ایران بوده اند و شما هم امروز به
همان گروه پیوسته اید.
مانند آزمون ـ رهنما ـ پرویز مرآت ـ خلیل ملکی1 و
ارسنجانی و دهها نفر دیگر.
شما نوشتید که در ایران زیر رهبری خردمندانه شاه پیشرفت شده است.
این
حرکت که شما می گویید چیست؟ (در این قسمت به اصل چهار ترومن حمله شده
و اصلاحات ارضی را خواست آمریکائیان قلمداد کرده است) خواهر شاه1
اعتراف کرده است که هنوز بیش از پنجاه درصد از کودکان بین 7 تا 13 ساله به
مدرسه راه نیافته اند.
این مسئله را با کوبای انقلابی که ظرف دو سال بی سوادی را
ریشه کن نمود مقایسه کنید.
از آنجا که در رشته های اساسی سرنخ در دست انحصارات امپریالیستی و
وابستگان به آنان است
نمی توان گفت که استقلال
اقتصادی میهن ما تأمین شده
است.
اگر حداقل به اندازه
مکنامارا رئیس بانک
بین المللی منصف باشید.
به
سبب
سرمایه گذاریهای خارجی.
وضع اقتصادی کشورهایی
چون ایران هر روز وخیم تر
می شود زیرا از انکشاف
اقتصادی مستقل برخوردار
نیستند.
شما به کارخانجات
مونتاژ نگاه کنید.
مقایسه
کنید مزد کارگر ایرانی را با
مزد کارگر فرانسوی در
کارخانه سیتروئن و مقایسه کنید قیمت ماشین را در تهران و پاریس.
شما که اهل تحقیق هستید به ما بگوئید بودجه سرسام آور ارتش و پلیس و
سازمان امنیت برای چیست؟ اگر رژیم ایران یک حکومت ملی و دمکراتیک
می بود.
نمی بایست این بودجه را به مصرف توسعه اقتصادی ایران برساند؟ ما
منکر ایجاد بیمارستان و مدارس و دانشگاه در ایران نیستیم.
تنها فرق ما با شما
این است که آنچه را که شده در مقام مقایسه با بودجه و درآمد کشور و در مقام
مقایسه با نیازهای روزافزون میهنمان کافی نمی دانیم.
شما نوشتید در ایران راه «مستقلی» دنبال می شود.
شما ادعا کردید سیاست رژیم
کنونی در «خدمت منافع ملی» است.
آیا این سخن شما اساس درستی دارد؟ نه.
زیرا تمام برنامه های اقتصادی رژیم ایران به غلبه مناسبات سرمایه داری وابسته
مصرفی می انجامد و به همین دلیل به سود انحصالات امپریالیستی است.
آنچه
رژیم کوشیده است انجام دهد در واقع اثر خود را بر روشنفکران متزلزلی چون
شما گذاشته است.
خلاف آن چه شما نوشته اید.
واقعیات به روشنی حکم می کند
که رژیم ایران نه تنها مستقل نیست بلکه امروز با تکیه غرب و شرق و به زور
ارتش پابرجاست.
شما نوشته اید که ندانسته
جنجال برمی آوردیم.
شاید
این مسئله در مورد شما و
عده ای از ما صادق باشد
ولی این ندانستن برای همه
صادق نبود و برای برخی از
ما که ندانسته آغاز کردیم
همواره ندانسته نماند.
منتهی
راهی که ما برگزیدیم راه
آینده.
راه بهروزی خلق و راه
خدمت به بشریت است نه راه
خدمت به ارتجاع و
امپریالیسم.
مشکل شما این نیست که
مطالعه نکرده بودید.
این
است که به شما نیاموخته بودند چگونه مطالعه کنید.
این است که به شما نیاموخته
بودند ریشه کن ساختن استثمار و استعمار یعنی چه و این است که شخصی مانند
پارسانژاد آن قدر آموزشش سرسری بود که فرق بین کمونهای چین و مزارع
اشتراکی کوبا را با شرکتهای تعاونی ایران نمی فهمد زیرا نه او و نه شما به متد
علمی شناخت مسائل اجتماعی مسلح نبودید.
شما آن بودید که ما آن را
«مارکسیسم مادرزاد» می نامیم.
یعنی کسی که احتیاجی به مطالعه مارکسیسم
نمی بیند.
برای نوع شما مارکسیسم یک امر خانوادگی بود مانند سینما رفتن.
شما
فهم درستی از مارکسیسم نداشتید و به همین دلیل همین که با کوچکترین تغییر
اجتماعی روبرو شدید خود را باختید.
عجبا که شما نفهمیدید برنامه انقلاب
ارضی در برنامه مارکسیستها تنها یک مرحله از مبارزه است.
نه اصل قضیه که
سوسیالیسم باشد.
به هر حال به توصیه شما عمل خواهیم کرد و از تجربیات دیگران خواهیم
آموخت.
منتهی دیگران برای ما و شما یکسان نیستند.
مدلهای ما، کوبا.
ویتنام.
چین و فلسطین اند و بگذار برای شما هر که می خواهید
نظریه :
باتوجه به این که جزوه مزبور
بین دانشجویان ایرانی مقیم
خارج از کشور توزیع شده و
مطالب آن که خیلی هم
کوبنده و انقلابی مآبانه تهیه
شده ممکن است روی افکار
دانشجویان ایرانی مقیم
خارج از کشور اثر بگذارد و
واقعیتی را که در اثر
اعترافات پرویز نیکخواه و
سیاوش پارسانژاد برای آنان
روشن شده است
تحت الشعاع قرار دهد.
به
نظر می رسد به مصلحت
باشد جزوه مزبور عینا در
اختیار نیکخواه قرار داده شده و از وی خواسته شود پاسخ جامع و کاملی در رد
مطالب عنوان شده در این جزوه تهیه نماید.
سپس مطالب مذکور به نام خود او
تکثیر و در پاسخ جزوه اشاره شده بین دانشجویان ایرانی مقیم خارج از کشور
توزیع گردد.
بدیهی است چنین اقدامی تأثیر جزوه منظور را تا حد زیادی کاهش
خواهد داد.
منوط به رأی عالی است.
فورا اقدام شود نکات برجسته کوبنده که می توان از همین نوشته های جزوه اقتباس کرد زیاد است
مانند آنجایی که نوشته است (رژیم ایران با تکیه غرب و شرق پابرجاست) این بزرگترین دلیل استقلال کشور است که خود شما
نوشته اید زیرا در دنیای امروز کشورها با تمایل به شرق و در قید...
هستند و یا تمایلات چپی دارند و کشوری نمی تواند در آن
واحد با دو بلوک شرق و غرب دوست باشد.
مگر کشوری که واقعا مستقل باشد و ارزش آن را داشته باشد که شرق و غرب با دوستی روابطی داشته باشد و مطالب دیگر
6/[5]9 /9
به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید ـ تاریخ 6 /5 /49
جهت اجرای اوامر تیمسار ریاست عینا به استحضار ریاست بخش 311 می رساند.
از طرف 315
توضیحات سند:
1ـ سازمان های جاسوسی
جهان، احمد ماجدی، تهران،
1368
1ـ خلیل ملکی به روایت اسناد
ساواک، تهران، مرکز بررسی
اسناد تاریخی، 1380
1ـ اشرف پهلوی به روایت
اسناد ساواک ، تهران، 1380
منبع:
کتاب
پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک صفحه 356