گزارش خبر موضوع : مذاکرات فرد ناشناس با خانم داریوش فروهر
متن سند:
شخص ناشناسی ضمن تماس با خانم داریوش فروهر (پروانه)1 اظهار داشت برنامه
دیروز دکتر سنجابی چطور شده چون جلسه داشتند.
خانم فروهر گفت من نمیدانم چون
نویسندگان2 را کمیته خواسته و تهدید به کتک زدن کرده و نگذاشته جلسه تشکیل
بدهند.
ناشناس3 گفت نویسنده ها را شهربانی از اینرو اجازه نداده که شما مجوز قانونی
ندارید ولی مانع تشکیل جلسه دکتر سنجابی نشده اند.
خانم فروهر گفت از جریانهای
وحشتناک اخیر خبر دارید؟ ناشناس جواب داد مربوط به همان مقاله اطلاعات بوده.
خانم فروهر گفت چه مقاله کثافتی و تازه دیروز رستاخیز همان مطالب را دنبال کرد،
البته نه به آن شکل اهانت آمیز ولی در هر صورت به جای التیام و دنبال نکردن مقاله ای
تحت عنوان حرکت هایی در جهت مقابله با پیروزی نوشته و جریان مخصوص قم نبوده
و در کاشان ـ اصفهان ـ شیراز و مشهد هم خبرهایی بود، اما هیچکدام بشدت و
وحشیگری قم نبوده در قم تعدادی از طلاب بخانه مراجع تقلید جهت گوش کردن به
سخنرانی آنان می رفتند ولی طبق معمول تعدادی ساواکی در بین آنها بوده و با چوب
میافتند به جان شیشه ها و پلیس از موقعیت استفاده کرده و تیراندازی می کند و در
بیمارستانهایی که این زخمیها بستری هستند اجازه خون دادن هم نمیدهند و افرادی را
که مراجعه میکنند بازداشت مینمایند یعنی درست مثل یک مملکت اشغال شده.
ناشناس گفت بالاخره خمینی کار دست همه میدهد و عکس العمل روی آن اعلامیه
تندی است که یکماه پیش داده و در آن روی یک شخص بخصوص (اعلیحضرت
همایونی) تکیه کرده.
خانم فروهر گفت خمینی همیشه این کار را کرده.
ناشناس جواب
داد لطف روحانیت ایران در این بود که در عین اینکه یک نیروی سیاسی بود هیچوقت از
دستگاه نمی برید با این شدت زیرا معلوم نیست بعدا چه میشود این عمل مانند پرواز در
خلاء میباشد زیرا با
این روش تند حکومت خلفا که نمیخواهند بوجود آورند.
خانم فروهر گفت تازه خمینی
خودش بارها اعلام کرده نمیخواهد در اینکارها دخالت کند.
ناشناس گفت لحن
موضوع خمینی مرا متعجب کرده یکجا لیبرال و در جای دیگر جور دیگر و این یک
بدبختی برای مملکت شده زیرا این نهضت مذهبی که همیشه یک نیروی سیاسی مطلق
بوده به این ترتیب پاشیده می شود و یواش یواش جامعه روحانیت که یک نیروی
سیاسی متعادلی بوده نیرویی می شود که قابل کنترل نخواهد بود مثلاً مردم متعصب
کاشان (که از همشهری های خودم هستند) می ریزند توی بازار و تظاهرات براه
می اندازند اگر این جریان باز شود تمام این لیبرال ها و جبهه ملی ها و کانون نویسندگان
دشمن آنها می شوند والان دو نیروی سیاسی در کشور وجوددارد یکی خمینیزم که با
مارکسیستهای اسلامی نزدیک شده و دیگری توده ایها و جبهه ملی ها.
خانم فروهر
گفت اینها هیچکدام وجود ندارند واقعاً دستگاه آنها را ساخته.
ناشناس گفت لحن
خمینی یک حالت انقلابی دارد.
خانم فروهرگفت دستگاه متأسفانه جلو یک مبارزه
اصیل همراه با متانت را وقتی بشکل کاروانسرا سنگ1 می گیرد آیا افرادی که در آن
بودند می خواستند چریک شوند که این اقدام را با آنها کرد و این مزخرفی که بنام
مارکسیسم اسلامی که اصلاً به عقل آدمی جور نمی آید بآنها نمی چسبد و فقط دارند
تمام راهها را می بندند.
ناشناس گفت درست است اما نیروی مقاوم نباید از حدش
تجاوز کند از خمینی و جنبش وی چیزی که منجر به آزادی اندیشه در ایران شود
بوجود نخواهد آمد او که نباید مقابله کند او باید حرفش را بعنوان یک پیشوای دینی
بزند مگر او می خواهد باعث پاشیدن حکومت و یا جمهوری اسلامی در ایران بشود،
کدامیک را.
خانم فروهر گفت اینها نیست او می خواهد هر کسی در همان حد که قانون
اجازه می دهد کارش را انجام دهد.
ناشناس گفت لحنی که در این چند سال و در مورد
یکنفر بوده بیهوده بود و تدبیر دیگری لازم بود تا به نتیجه برسد در تمام ادوار روحانیت
با دستگاه مخالفت داشته اما قطع رابطه با دستگاه نکرده بریدن یک فکر فرنگی و
مارکسیستی می باشد و در مشرق زمین مخالف
یعنی دشمن و علمای بزرگ شیعه با کارهای خمینی سخت مخالف هستند وقتی
روحانیت اعلامیه می دهد این چه ربطی بآن مفهوم عرفانی مذهب که جلوگیری از
خشونت و ایجاد برابری و برادری دارد می باشد.
خمینی و شریعتی مذهب را بهانه
قرارداده و در لباس مذهب فعالیت سیاسی می کنند.
1 خانم فروهر گفت ولی خمینی
عکس این را اعلام میکند زیرا بارها گفته با سیاست کاری ندارد این مذهب و خدای من
به من فرمان می دهد در برابر استبداد ایستادگی کنم.
ناشناس گفت ما می توانیم حرف
بزنیم و غیر مستقیم به دولت فشار بیاوریم.
آیت الله کاشانی شعار نداد مگر دو روز قبل
از مرگش ولی من می دیدم که همیشه بد می گفت معهذا ارتباطش با دستگاه قطع نمی شد
ایشان به آقای سلیمان بهبودی به شاه پیغام می داد که این کار را نکن و راه اصولی را
انجام بده.
خانم فروهر گفت آن وقت یک حرف شنوی داشتند اما حالا چی.
ناشناس
گفت بعلت مقابله با دستگاه گروههای مبارز در ایران به نتیجه نخواهند رسید زیرا رژیم
ایران ـ شاه ایران ـ سیستم دفاعی ایران حالت واقعی پیداکرده و افراد که آنقدر
روی کارتر حساب می کردند چه نتیجه گرفتند آیاکارتر به خاطر نفت و موقعیت سوق
الجیشی و بخاطر اینکه ایران در دهن گرگی چون روسیه قراردارد حاضر است که برای
مخالفین ایران که مخالف دستگاه سلطنت می باشند گامی موثر بردارد او در ورشو
بخاطر جلب رضایت چندین میلیون لهستانی مهاجر در امریکا از حقوق بشر صحبت
میکند اما در ایران مخالف با دستگاه و شاه باشد که چه شود چه کسی را روی کار آورد
که اینهمه باو اطمینان داشته باشد اصلاً این موضوع که آشکار است و هیچ کار دستگاه
نبوده او مستقیما در تلویزیون میگوید آمدم ایران تا از تجربیات 37 ساله شاه ایران و
عقل و درایت ایشان که قیمتی میباشد بهره مند گردم زیرا من سابقه یکسال ریاست
جمهوری بیشتر ندارم و این آقایان کانون نویسندگان میگفتند ما کانونی میخواهیم که با
یک هویت سیاسی مخالف دستگاه انتقادآمیز آیا باین ترتیب قابل قبول حکومت
خواهد بود من آنروز در حضور هما ناطق و سیمین دانشور گفتم شما که این
اعلامیه های تند را امضاء میکنید در طول چند سال
کدامیک از کتابهای شما را سانسور کردند و بچاپ نرساندند و گفتم هما خانم شما که
استاد دانشگاه هستید نه تنها جلو چاپ کتابهایت را نگرفته اند بلکه هزینه چاپ آنرا هم
دستگاه داده پس چرا تندروی میکنید یکمقدار معتدل تر باشید شما که مثل سلطانپور1
توده ای که تازه از زندان آزاده شده نیستید بعضی ها اعلامیه امضا کرده اند که ماهی هفتاد
هشتاد هزار تومان پول میگیرند و اینها چون باصطلاح خودشان را از غافله عقب
نگذارند با گروه همراهی میکنند و این باعث موفقیت دستگاه است.
خانم فروهر گفت
بهر حال یک ملت زیر سلطه همه این مراحل را باید طی کند و بفهمند که به یک شخص
نباید اینهمه میدان داد که هر کاری میخواهد انجام دهد.
ناشناس گفت در حال حاضر
پیشرفت توده ایها در دستگاه چشمگیر است و به توده ای عجیب میدان داده شده و آنها
شاه را بجای استالین قرار داده اند افرادی نظیر رضا براهنی 2 و شاملو3 و جعفریان4 که
آنهمه عربده جوئی میکنند باید از رهبران طراز اول باشند براهنی بزور در تلویزیون
حاضر میشود و غلط کردم میگوید آنوقت در امریکا با تشکیل کنگره رهبری گروهی را
بدست میآورد حتی فعالیت قبلی دکتر بقایی را در حزب جبهه ملی ببینید و حالا هم
ملاحظه کن و اگر بدقت توجه داشته باشید دستگاه تشکیل شده از رسوبات مصدق ـ
کریم پورشیرازی و ارسنجانی و بقایای حزب توده و در پایان اضافه نمود اگر داریوش
از وضع جلسه دکتر سنجابی اطلاعی داشت ما را در جریان امر قرار دهید.
نظریه یکشنبه ـ خانم داریوش فروهر (پروانه) دنباله رو فعالیتهای داریوش فروهر
میباشد و بشدت تحت تاثیر افکار وی قرار گرفته و اغلب اوقات در غیاب داریوش
فروهر با افراد مختلف تماس گرفته و مبادله اخبار مینماید حتی با روزنامه
اسوشیتدپرس تماس گرفته و با آقای بیل در مورد واقعه قم صحبت نموده و بنظر میرسد
ناشناس دکتر احسان اله نراقی بوده است.
نظریه سه شنبه: خبر فوق جالب و قابل ملاحظه و در خور بررسی و تعمق بیشتر
میباشد.
دهر
نظریه چهارشنبه: نظریه سه شنبه مورد تایید است.
آرزو
توضیحات سند:
1ـ پروانه اسکندری، همسر
داریوش فروهر.
2ـ منظور از نویسندگان، کانون
نویسندگان است که قرار بود
امروز جلسه ای داشته باشند،
امّا ساواک با احضار برخی از
اعضای کانون نویسندگان،
آنان را از برگزاری این نشست
برحذر داشت.
این کانون برای
جلوگیری از پیش آمدهای
احتمالی نشست مقرر خود را
صورت نداد.
رحمت الله مقدم
مراغه ای خلاصه ای از این
رویداد را به خارج از کشور
گزارش داد و جریده فرانسوی
لومانیته در 5 /11 /56 آن را به
شکل خبر کوتاهی چاپ کرد.
3ـ ساواک در پایان این گزارش
که در واقع یک شنود تلفنی
است یادآور می شود که
شخص ناشناس احتمالاً دکتر
احسان نراقی است.
امّا قطعاً
این شخص احسان نراقی
است، چون در مقطعی دیگر
اظهار می دارد که اهل کاشان
هستم.
در ضمن تحلیلهای او از
اوضاع اجتماعی زمان با
تفکرات مطرح شده وی هم
خوانی کامل دارد.
1 ـ اشاره به کتک خوردن اعضا
و طرفداران جبهه ملّی در
کاروانسراسنگی کرج در اول
آذر 1356 به دست نیروهای
تدارک شده از طرف ساواک
دارد.
1ـ تفکرات سیاسی احسان
نراقی در این بیانات صریح
کاملاً آشکار است.
عقیده او
درباره نهاد روحانیت
که می باید همسو با دستگاه
سلطنت بوده ودر امور سیاسی
دخالت نکند حکایت از آراء
سکولاریستی وی دارد امّا او
پس از انقلاب اسلامی این آراء
خود با این صراحت آشکار
نکرده است.
1ـ سلطان پور: سعید سلطان
پور از اعضای کانون
نویسندگان بود.
وی یکی از
چهره های مارکسیست امّا هنر
دوست پیش از انقلاب بود که
با وقوع انقلاب به سازمان
چریکهای فدایی خلق پیوست
و همراه با دیگر گروههای
چپگرا فعالیتهای خود را در
کردستان متمرکز کرد و تلاش
مصرانه ای برای جدایی این
قطعه از خاک ایران به خرج
داد.
پس از خاتمه غائله
کردستان، سلطانپور نیز
دستگیر و محکوم به اعدام شد.
2ـ براهنی: رضا براهنی در سال
1314 در تبریز به دنیا آمد.
در
رشته ادبیات از دانشگاه تبریز
فارغ التحصیل شد و زبان
انگلیسی را در دانشگاه
استانبول تا مرحله دکترا
تحصیل کرد.
پس از بازگشت
از ترکیه مدتی در دانشگاه
تهران تدریس کرد و به کار
مطبوعاتی روی آورد و در
مجلاتی چون فردوسی
نقدادبی نوشت.
وی بعدها به
کانون نویسندگان پیوست.
در
اوایل دهه پنجاه به امریکا رفت
و پس از بازگشت دستگیر و
مدت کوتاهی در زندان بسر
برد.
پس از آزادی باردیگر به
امریکا رفت و در بحبوحه
پیروزی انقلاب به ایران
بازگشت.
آثار قلمی او شامل
شعر، رمان، نقد و ترجمه
است.
3ـ شاملو: احمد شاملو در سال
1304 ه ش در تهران به دنیا
آمد و دوره دبیرستان را در
همین شهر به پایان برد.
فعالیتهای فرهنگی او با کار در
روزنامه ها شروع شد و بیشتر از
همه قالبهای ادبی به شعر سپید
علاقه نشان داد و با تخلص
بامداد سروده های خود را
چاپ کرد.
نخستین مجموعه
شعر او با نام «آهنگهای
فراموش شده» در سال 1326
منتشر شد.
احمد شاملو در
سال 1322 به زندان متفقین
افتاد.
درآن زمان انگلستان،
بسیاری از رجال سیاسی را به
جرم همکاری با آلمان یا
جاسوسی برای این کشور
دستگیر و در زندانهای رشت و
اراک حبس کرد.
احمد شاملو
با نشریاتی چون: آهنگ صبح،
روزنه، کتاب هفته، اطلاعات
ماهانه، سخن نو و بامشاد
همکاری داشت و مدتی
سردبیری آنها را نیز به عهده
گرفت.
از میان آثار منثور
شاملو «کتاب کوچه»
معروفترین است.
4ـ جعفریان: محمود جعفریان
از نظریه پردازان اصلی رژیم
پهلوی در دهه پنجاه به ویژه
پس از تأسیس حزب رستاخیز
بود.
تمایلات سیاسی
جعفریان در دوران جوانی با
گرایش به حزب توده آغاز شد
ولی بعدها با دست شستن از
عقاید چپگرایانه، خود را به
نظام حاکم ایران نزدیک کرد و
تا حد توجیه جنایات شاه در
عمان پیش رفت.
کتاب «در
ظفار خبری نیست» به همین
جهت توسط او نوشته شد.
گفته می شود جعفریان بیش از
هزار تفسیر برای رادیو و
تلویزیون رژیم پهلوی نوشت.
یکی از سمتهای او معاونت
سیاسی رادیوتلویزیون بود.
همچنین ریاست خبرگزاری
پارس را نیز به او سپرده بودند.
جعفریان رکورددار سخنرانی
حزبی برای حزب رستاخیز
بود.
توجیهات او برای مشروع
جلوه دادن رژیم شاه تاجایی
پیش رفت که نشانهای تاج،
همایون، کوشش، انقلاب، تاج
گذاری و نشان پهلوی را
دریافت کرد.
پس از پیروزی
انقلاب اسلامی محمود
جعفریان جزو اولین معدومین
بود.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک - کتاب 02 صفحه 66