صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: بیانات آقای فلسفی در مسجد ارک

تاریخ سند: 7 آذر 1341


موضوع: بیانات آقای فلسفی در مسجد ارک


متن سند:

شماره: 1929/س‌ت /3 از ساعت 2 /1 18 روز 6 /9 /41 مجلس وعظ در مسجد ارک برگزار گردید در ساعت 4 /3 18 آقای فلسفی به منبر رفت و پس از تلاوت و تفسیر آیه‌ای از قرآن مجید و ذکر مقدمه در مورد تصویب دولت برای شرکت نسوان در انتخاب انجمن‌های ایالتی و ولایتی1 اظهار داشت آقایان اطلاع دارید که دولت چندی پیش برای انجام مقاصد شوم و پلید خود مسئله انتخابات ایالتی و ولایتی و شرکت نسوان در آن را مطرح نموده آیا این عمل درست است که با تعطیل مجلسین چند نفر دور هم بنشینند و تصویب‌نامه‌ای تنظیم کرده و به مردم تحمیل نمایند آن هم تصویب‌نامه‌ای که با شئونات دین مبین اسلام و قرآن مغایرت دارد آیا کارهای عمرانی دولت به اتمام رسیده است؟ این همه فقر وفلاکت و بدبختی و فساد و پایمال کردن حقوق ملت و عدم آزادی مطبوعات، دستگیری مردم غیور و آزاده، زائیده حکومت هیئت حاکمه است.
شرم‌آور است که دولت با این اعمال ننگین خود دم از آزادی می‌زند اکنون یک نمونه زنده‌ای از آزادی به معنای واقعی را برای شما شرح خواهم داد تا ثابت شود که تفاوت بین آن آزادی و دموکراسی و این آزادی مورد ادعای دولت تا چه اندازه است.
در زمان حکومت روزولت2 در آمریکا فقط 400 نفر از 165 میلیون نفر مردم آمریکا با حکومت وقت مخالف بودند و همین عده قلیل تصمیم گرفتند با تظاهرات شدید خواسته‌های خود را به مردم آمریکا اعلام دارند و یک روز دسته جمعی ضمن دادن شعار روانه کاخ مقر ریاست جمهور شدند و افراد پلیس جهت متفرق نمودن آنان از ریاست جمهوری کسب تکلیف کردند ولی رئیس جمهور جواب داد که خواسته این 400 نفر از نظر ما محترم است و باید به آن ترتیب اثر داده شود و کسی حق ندارد مزاحمت آنها را فراهم نماید.
سپس آقای فلسفی اظهار نمود آقایان مأمورین دولت خوب گوشهایتان را باز کنید و بروید به اربابانتان گزارش دهید که آزادی حقیقی آنست که مردم آمریکا و روزولت عمل کردند نه این آزادی ننگین متداول در مملکت ما، و پس از ذکر چند نمونه از آزادی اضافه نمود ما هم زمانی آزاد می‌زیستیم آن آزادی را که اجداد ما در زمان پیغمبر (ص) و علی (ع) و عمر داشتند و اکنون مدت مدیدی از آن می‌گذرد در حال حاضر در هیچ یک از ممالک مترقی دنیا نیست ضمناً آزادی بیش از اندازه نیز برای جامعه مضر است و برای نمونه باید آماری را که چندی قبل از نوزادان دولت ایالت متحده آمریکا منتشر گردیده ذکر نمود تعداد نوزادان در آن آمار چهار میلیون و ششصد هزار نفر بود که با حساب دقیق 000 /350 نفر از آنها از زنا به وجود آمده بودند و هم‌چنین در آماری از دولت انگلستان قید شده که از هر 10 نفر نوزاد یک نفر از زنا به دنیا آمده‌اند و این عمل باعث بدنامی و خواری دولتها در جهان شده است و اکنون با تمام قوا می‌خواهند جلو این کار را بگیرند.
در ایران نیز این قبیل اعمال زیاد به چشم می‌خورد آقایان بهتر می‌دانید که مسئولین امور مملکت در فصل تابستان و ماه محرم و غیره در کنار دریای خزر و سایر تفرجگاه‌های این کشور دست به چه فجایعی می‌زنند.
و با کمال پستی و وقاحت به ناموس مردم دست درازی نموده و به شئونات اسلام توهین می‌کنند.
مرتباً می‌شنویم که دولت به فئودال‌ها حمله می‌کند آیا خود آنها جزو فئودال‌ها نیستند مگر اسلام نبود که ریشه فئودالیسم (بنده‌ فروشی و برده فروشی) را از بین برد و حقوق همه را به نسبت مساوی تقسیم نمود این شما هیئت حاکمه هستید که با تعظیم و چاکر و بنده‌ام مردم را برده و اسیر خود نموده‌اید آنان را مانند توپ به یک‌دیگر پاس می‌دهید به عناوین مختلف اخاذی می‌کنید و با کمال بی‌شرمی به عیش و نوش می‌پردازند آیا نباید سزای این اعمال خائنانه خود را ببینید آیا آه و ناله این 15 میلیون نفر لخت و عریان شما را ذلیل نخواهد کرد؟ چندی پیش از یکی از آقایان علماء شنیدم که می‌گفت از وقتی که آیت‌اله بروجردی فوت نموده اسلام از ایران ریشه‌کن شده است ولی من در جواب می‌گویم مگر بعد از فوت پیغمبر و علی اسلام از بین رفت و خطاب به جمعیت گفت: بازاریان، کارمندان، دانشجویان، دانش‌آموزان، کارگران غیرتمند ایران قیام کنید و با این بی‌‌دینان و بهائی مسلکان مبارزه کنید و ریشه آنها را برکنید تا ثابت شود که علی زنده است، پیغمبر زنده است و دین اسلام زوال‌پذیر نیست بیش از این اجازه ندهید این دولت غیر قانونی دین اسلام را خوار کند هیئت حاکمه ملت مسلمان و مفتخر ایران را بین جهانیان خوار و لجن مال نموده، ناموس عمومی در معرض خطر قرار گرفته، فحشاء به حد اعلا رسیده است.
آیا مگر می‌شود چند نفر قلدر و بی‌دین در پوشش هیئت دولت در اطاق‌های سرپوشیده برای خود تصویب‌نامه غیر قانونی طرح نمایند مگر می‌شود چند نفر پست و رذل با سرنوشت مردم یک مملکت بازی کنند در کجای دنیا دیده شده که بازاری زحمتکش و کارگر مسلمان و هم‌چنین علماء و روحانیون را با کمال وقاحت در غل و زنجیر کشیده و اسیر نمایند تا کی باید خون مردم بی‌گناه را مکید تا کی باید صدا و ناله مردم را در گلو خفه کرد تا کی باید دیکتاتوری برقرار باشد (در این هنگام مردم از فرط عصبانیت می‌گریستند) سپس اظهار داشت ای مردم غیور متحد شوید و در این جهاد مقدس شرکت کنید در این مبارزه دینی که علماء و روحانیون در صف اول قرار دارند همت نمائید و تا دم مرگ با ما همکاری کنید من در این مکان مقدس سوگند یاد می‌کنم که تا این خائنین را سرکوب نسازیم از پای نخواهیم نشست من به آقای علم3 که گویا خود را رئیس دولت معرفی می‌کند می‌گویم که دیگر نمی‌شود این قدرت فشرده و زوال‌ناپذیر مردم مسلمان را از بین برد این اجتماع عظیم مسلمین در این هوای سرد و نامساعد که جای خالی در صحن و شبستان و حیاط یافت نمی‌شود نشانه بارز بیداری مردم مسلمان و پشتیبانی آنها از اقدام روحانیون و علماء در زنده نگهداشتن اسلام است.
سپس درباره کتاب (حکومت مردم) که از طرف وزارت دادگستری آمریکا انتشار یافته و مربوط به آزادی عقاید ملت بود صحبت نمود اضافه کرد که یک نفر از آشنایانم که از سوئیس آمده بود تعریف می‌کرد روزی در سوئیس سوار ترنی شدم در ایستگاه‌های بعدی چون محل برای نشستن موجود نبود اشخاص زیادی سرپا ایستادند از جمله به شخصی که مردم برای او خیلی احترام قائل بودند و بعد معلوم شد که ریاست جمهوری می‌باشد نیز سرپا ایستاد و حاضر به نشستن نبود او به خاطر حفظ حقوق ملت سرپا ایستاد و رنج و ناراحتی را به خود تحمیل نمود تا مردم در آسایش به سر برند آفرین بر این دموکراسی و آزادی.
هم‌چنان‌که در سخنرانی‌های قبلی خود یادآور شده‌ام دولت و مخصوصاً آقای علم در جواب علماء اظهار داشته (چرخ زمان به عقب برنمی‌گردد) باری منهم می‌گویم چرخ زمان به عقب برنمی‌گردد.
پدران ما 50 سال پیش با نثار خون خود آزادی و استقلال درخشانی به دست آوردند تا شما هیئت حاکمه خائن با دیکتاتوری هر چه تمامتر بر مردم بیچاره حکومت کنید و ملت قهرمان و مسلمان ایران را به غل و زنجیر کشیده و از هستی ساقط سازید با پول بیوه‌زنان و یتیمان کاخ‌های فرعونی بنا نمایید و غرق در عیش و نوش و فساد شوید هستی و مایملک دهقان زحمتکش و کارگر و بازاری را به یغما ببرید.
باری اینست آزادی ما که چرخ زمان به عقب برنمی‌گردد من از آقایان خواهش می‌کنم که این جمله را هیچ‌وقت فراموش نکنید و هر وقت توانستید به وسایل ممکنه به هیئت دولت بگویید که فلسفی گفت: «چرخ زمان به عقب برنمی‌گردد» و این ملت ستم‌دیده هم آن را تکرار می‌کند در این هنگام مردم با صدای بلند سه مرتبه با صدای بلند این جمله را تکرار کردند4.
سپس نامبرده گفت حضار محترم، بازاریان، دانشجویان، دانش‌آموزان، کارمندان، کارگران بروید و به عموم ملت مسلمان بگویید که با ما هم صدا شده و روز پنجشنبه 8 /9 /41 با نظم و ترتیب خاصی از ساعت 7 صبح در مسجد سید عزیزاله در اجتماع پرشور ما شرکت نمایند البته شنیده‌ام که قرار است در آن روز آشوبی به پا کنند من از حالا می‌گویم که این کارها نیرنگ و دسیسه دولت است زیرا همه به خوبی می‌دانند که علما و روحانیون اهل بلوا و اغتشاش نیستند.
جلسه در ساعت 20 پایان یافت حاضرین با ختم صلوات‌های بلند و ممتد مسجد را ترک نمودند.
نظریه ـ سخنرانی آقای فلسفی در لیله 7 /9 /42 مسجد ارک عموماً جنبه تحریک احساسات و تخطئه دولت را داشته است و به خصوص جمله (چرخ زمان به عقب برنمی‌گردد) که جواب جناب آقای نخست‌وزیر به آقایان علماء بوده است به صورت شعار دسته‌جمعی طوری مردم را به هیجان درآورده بود که همه با هم سه مرتبه آن را تکرار کردند و یادآور شد که از فردا به هر کس که می‌رسید این جمله را به او بگوئید و با هم تکرار نمائید زیرا ما هم از همین جمله استفاده می‌کنیم که دوران قلدری و دیکتاتوری تجدید نمی‌شود گویا این جلسه مربوط به آقای کاشانی تاجر بازار است که از آقای فلسفی دعوت نموده چون اگر دو شب دیگر که به پایان این جلسه باقی است به همین منوال گفتار آقای فلسفی در روی منبر ادامه یابد به نظر می‌رسد فوق‌العاده به پرستیژ دولت لطمه وارد آورده و در مردم به خصوص بازاریان موجبات تحریک احساسات فراهم می‌گردد.
در گزارش روزانه درج شد.
7 /9 /41 گیرندگان: ریاست ساواک تهران جهت اطلاع

توضیحات سند:

1ـ لایحه انجمن‌‌های ایالتی و ولایتی را در تاریخ 16 مهرماه 1341 مطابق 8 جمادی‌الاولی 1382 ه‍‍‍‍ ق جراید عصر تهران با تیتر درشت منعکس ساختند که: طبق لایحۀ انجمن‌های ایالتی و ولایتی که در هیئت دولت به تصویب رسید و امروز منتشر شده به زنان حق رأی داده شد! در متن تصویب‌نامه که در جراید درج گردیده بود قید اسلام را از شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان برداشته و در مراسم سوگند به امانت و صداقت و به جای قرآن، «کتاب آسمانی» آورده شده بود.
انگیزه و غرض رژیم شاه از این تغییر و تبدیل علاوه بر واداشتن جامعۀ روحانیت به واکنش جهت شناخت روحیه و افکار آنان چند موضوع حساس دیگر بود و آن: آماده کردن زمینه جهت تجاوز به اساس قرآن و الغای مذهب در کشور که شاه سالیان دراز بود که آرزوی این خیانت را در دل داشت.
توطئۀ دستبرد به قانون اساسی ایران و تغییر و تبدیل بعضی از مواد قانونی که مانع اغراض دربار و هیئت حاکمه فاسد بود.
فراهم آوردن زمینه به منظور دادن پست‌های حساس به دست برخی مذاهب استعمار ساخته نظیر بهائیت که نقش ستون پنجم را در کشورهای اسلامی بازی می‌کنند و پیوسته در خدمت امپریالیسم و صهیونیسم قرار دارند.
رژیم شاه برای پیاده کردن این نقشه‌های شوم چه دست‌آویزی بهتر از مسئلۀ محرومیت و عقب‌ماندگی بانوان ایران می‌توانست پیدا کند؟! زنان ایرانی همانند مردهای این کشور به علت سیاست استعماری، ارتجاعی و ضد مردمی شاه از ضروری‌ترین و ابتدایی‌ترین حقوق خود محروم بودند و رژیم شاه که خود به وجود آوردندۀ این وضع اسف‌بار بانوان بود از همین نقطۀ حساس سوء‌استفاده کرده در قبال تعطیل کردن دراز مدت مجلس شورا و سنا به اسم «تصویب‌نامه هیئت دولت»! و به عنوان فریبندۀ «آزادی زنان»! به اساس مشروطه تجاوز می‌کرد تا گناه حرمان و تیره‌بختی زنان را به گردن اسلام و قانون اساسی ایران بیندازد و بدین‌وسیله زمینه را جهت الغای اسلام در کشور، محو و مسخ قانون اساسی ایران و سپردن پست‌های حساس به دست ایادی و عوامل بیگانه که تحت عنوان «اقلیت‌های مذهبی» در ایران به خیانت، جاسوسی و بیگانه‌پرستی مشغول بودند هموار سازد.
قائد بزرگ اسلام از تغییر و تحول و جنب و جوش مرموزانه در سطح عالی کشور و مقامات دولتی همانند ظاهر شدن علی امینی در صحنۀ سیاست و نطق‌های طولانی و خواب‌کنندۀ او و نیز کوشش پیگیر او جهت فریب و تحمیق مردم و سرگرم ساختن آنان با ارائۀ هدف‌های کاذب و صوری و سرانجام کنار رفتن او و روی کار آمدن مزدور دیگری به نام امیر اسدالله علم، فعالیت چشمگیر و روزافزون حزب وابسته به صهیونیسم «بهائی» در مرکز و بسیاری از شهرستان‌ها و نفوذ بیش از پیش آنان در دوایر دولتی و ...
.
به خوبی پیش‌بینی می‌کرد که حوادث شوم و خانمان‌سوزی از طرف رژیم در پشت پرده در شرف تکوین است و شاه خواب تازه و خطرناکی برای اسلام و ملت محروم و رنجدیدۀ ایران دیده و دام جدیدی جهت ادامۀ استعمار و اسارت ملت ایران گسترده است.
در ماه رمضان سال 1340 که یک سال از روی کار آمدن دولت دکتر امینی می‌گذشت و تظاهر او به اسلام و شعایر مذهبی، بسیاری از مقامات روحانی بی‌خبر از سیاست و ناآگاه را فریفته و به دولت امینی خوشبین و امیدوار ساخته بود، اما خمینی سخت آشفته و منقلب و پریشان خاطر بود و اظهار می‌داشت که در آتیۀ نزدیکی خطرات سهمگینی از طرف رژیم متوجه اساس اسلام و استقلال کشور خواهد شد و از این‌که شرایط و اوضاع محافل مذهبی و مراکز روحانی جوری است که ایشان نمی‌تواند در مقام پیشگیری و چاره‌اندیشی برآید سخت رنج می‌برد و متأثر بود.
با اعلام تصویب‌نامۀ انجمن‌های ایالتی و ولایتی از طرف دولت، فرصت مناسبی برای امام خمینی پیش آمد تا رسالت تاریخی و وظیفۀ اسلامی خویش را آغاز نماید و از این تصویب‌نامۀ ضد اسلامی رژیم به عنوان انگیزه و شعاری جهت به حرکت درآوردن توده‌های مسلمان ایران استفاده کند.
(کتاب نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، جلد اول، صفحه 144 – 142) 2ـ روزولت فرانکلین دلنو،‌1882- 1945، سی و یکمین رئیس جمهور (1933-45) ایالات متحده آمریکا در دهکدۀ هاید پارک ایالت نیویورک در خاندان ملاکی متولد شد، و در اروپا و در دانشگاههای هاروارد و کولومبیا تحصیل کرد.
از 1907 به وکالت دعاوی پرداخت،‌ و از 1910 وارد سیاست شد.
در دورۀ ریاست جمهوری ویلسن معاون وزارت دریاداری بود (1913-21).
در 1920 نامزد حزب دموکرات برای معاونت ریاست جمهور گردید، ولی توفیق نیافت،‌ و دگرباره به وکالت پرداخت.
در 1929-33 فرماندار ایالات نیویورک بود.
در انتخابات 1932 رئیس جمهور، نامزد حزب دموکرات بود، و پیروز شد، و در 1933 که حکومت را به دست گرفت، آمریکا دستخوش بحران اقتصادی شدیدی بود.
از همان آغاز کار لیاقت خود را در پیشوایی نشان داد، و به کمک برین تراست، دست به طرح و اجرای برنامه‌های اصلاحی زد.
بانکها را، که در دورۀ بحران بسته بود، اجازۀ افتتاح داد؛ معاملۀ جدید به کار افتاد؛ قوانینی برای جلوگیری از اجحاف شرکتهای بزرگ و برای بیمۀ بیکاری و بیمۀ پیری و ناتوانی وضع شد.
نتایج معاملۀ جدید باعث پیروزی شگرف او در انتخابات 1936 گردید.
در دورۀ دوم ریاست جمهوری با مخالفتهایی مواجه شد.
دیوان کشور بعضی اقداماتی را که براساس معاملۀ جدید شده بود مخالف قانون اساسی تشخیص داد.
کوشش روزولت در 1937 برای تجدید سازمان دیوان کشور به جایی نرسید، و فقط بعد از مرگ یا بازنشستگی بعضی اعضا توانست موافقت اکثریت را به دست آورد.
در سیاست خارجی کوشید که از تعرض دولتهای عضو محور جلوگیری کند.
او بلافاصله بعد از شروع جنگ جهانی دوم برنامۀ وسیعی برای تجدید تسلیحات به کار انداخت،‌ و سربازگیری را معمول ساخت.
با وجود مخالفت سخت طرفداران کناره‌جویی آمریکا از اروپا، و برخلاف سنتی که از زمان واشینگتن در امر انتخاب رئیس جمهور رعایت می‌شد.
در انتخابات سال 1940 برای سومین بار به ریاست جمهوری انتخاب شد.
در این دوره بیش از پیش جانب انگلستان را گرفت، قانون وام و اجاره را به کار انداخت، و آمریکا را «زرادخانۀ دموکراسی» اعلام کرد.
در سال 1941 آزادیهای چهارگانه را تأکید کرد، و در همان سال به اتفاق چرچیل، منشور آتلانتیک را منتشر کرد.
بعد از واقعۀ پرل هاربر در دسامبر 1941، همّ خود را صرف ادارۀ امور جنگ نمود.
در کنفرانسهای واشینگتن، کازابلانکا، کبک، قاهره، تهران، و یالتا شرکت کرد.
در 1944 برای چهارمین بار به ریاست جمهوری انتخاب شد.
در 12 آوریل 1945 به مرگ ناگهانی درگذشت، و در دهکدۀ هاید پارک مدفون شد.
(دایره‌المعارف فارسی، غلامحسین مصاحب جلد اول، صفحه 1125، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ سوم سال 1381) 3ـ دولت اسدالله علم، از بیست و ششم تیر 1341 تا هجدهم اسفند 1342، قدرت داشت و امیر اسدالله علم –که بعد از استعفای دکتر امینی از مقام نخست‌وزیری، در بیست و ششم تیرماه 1341، به جانشینی وی برگزیده شد- هفدهمین نخست‌وزیر دوران سلطنت پهلوی است که قریب بیست ماه در این مقام باقی ماند و بعد از آن نیز، در فاصلۀ سالهای 1345 تا 1356، قریب یازده سال، وزیر دربار و محرم اسرار شاه بود.
علم، قبل از احراز مقام نخست‌وزیری و وزارت دربار نیز، از محارم شاه بود و قریب سی‌ سال، یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاست ایران، به شمار می‌آمد.
او در سال 1298، در بیرجند متولّد شد.
پدرش محمّد ابراهیم علم، معروف به شوکت‌الملک بود که این لقب و امیری قائنات را، در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، از برادر بزرگترش امیر اسماعیل خان علم، به ارث برده بود.
امیر شوکت‌الملک علم مانند برادر ارشد و اجدادش با انگلیسی‌ها –که نسبت به ثبات و امنیّت منطقۀ سیستان و بلوچستان، در مجاورت افغانستان و هند،‌ حسّاسیّت زیادی نشان می‌دادند ـ روابط نزدیک داشت و در جریان جنگ جهانی نیز، با نیروهای انگلیسی -که بخش مهمّی از خاک ایران را تحت اشغال خود داشتند- همکاری می‌کرد.
امیراسدالله علم به توصیۀ پدرش، در سال 1318، در 20 سالگی با ملک تاج، دومین دختر قوام‌الملک شیرازی،‌ ازدواج نمود و از این ازدواج پسری متولّد نشد که بر مسند پدر جای گیرد و علم تنها دارای دو دختر شد.
امیر اسدالله علم در سال 1321 از دانشکدۀ کشاورزی کرج فارغ‌التّحصیل شد و چون وضع تهران آشفته و تحت اشغال نیروهای بیگانه بود عازم بیرجند شد.
امیر شوکت‌الملک –که قبل از پسرش به بیرجند رفته بود- در سال 1323، در همان‌جا در گذشت و علم، ادارۀ امور املاک وسیع پدرش را به عهده گرفت.
در اواخر سال 1324 علم ضمن مسافرتی به تهران ‌به ملاقات قوام‌السّلطنه نخست‌وزیر وقت رفت که تازه از سفر مسکو به تهران بازگشته بود.
قوامّ‌السلطنه این جوان 26 ساله را ظاهراً به واسطۀ سابقۀ دوستی و آشنایی با امیر شوکت‌الملک و شاید هم به توصیۀ انگلیسی‌ها –که در آن زمان، نقش حسّاسی در سیاست ایران داشتند- برای فرمانداری کلّ سیستان و بلوچستان در نظر گرفت.
اسدالله علم بسیار زود به وزارت رسید و نخستین بار در 29 سالگی در کابینۀ دوم ساعد (آبان 1327 – فروردین 1329) وزیر کشاورزی شد.
او در کابینۀ علی منصور (فروردین – تیر 1329) نیز این سمت را حفظ کرد و پس از آن در دولت رزم‌آرا (تیر-اسفند 1329) وزیر کار شد.
در همین زمان بود که به اتّفاق رزم‌آرا وارد مسجد شاه می‌شد که نخست‌وزیر مقتدر و چهره آینده‌دار استعمار غرب مورد اصابت گلولۀ استاد خلیل طهماسبی قرار گرفت و معدوم شد.
در سالهای 1329-1339، علم از نزدیک‌ترین یاران محمّدرضا پهلوی بود و در ماجرای 25-28 مرداد 1332 نقش فعّالی ایفا نمود.
امّا از نظر باند و دسته‌بندی، علم وسیع‌ ترین باند را در کشور ایجاد کرد و در همۀ استانها، دارای مهره‌ها و عوامل خود بود که آنها را، به وکالت یا مقامات عالی می‌رساند.
مهمترین پایگاه علم در خراسان و شرق کشور و فارس بود در خراسان و سیستان و بلوچستان به علّت این که پایگاه اصلی خانواده‌اش بود و در فارس، به علّت وصلت با خانوادۀ قوام شیرازی.
علم پیش از انقلاب‌ به مرض سرطان مرد و روزهای انقلاب را ندید.
او ‌در وزارت دربار چهار معاون داشت که یکی از آنها قائم‌مقام و جانشین او محسوب می‌شد و در غیاب علم وظایف او را انجام می‌داد.
اسدالله علم، پس از 20 ماه زمام‌داری (از 26 تیر 1341 الی 18 اسفند 1342) کنار گذاشته شد و به جای او حسنعلی منصور، به نخست‌وزیری رسید.
(ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، خاطرات حسین فردوست، صفحه 258 و تاریخ معاصر ایران از کودتای 28 مرداد تا اصلاحات ارضی، نوشته پیترآوری، ترجمه محمّد رفیعی مهرآبادی، صفحه 9 و بازیگران عصر پهلوی، محمود طلوعی، جلد اوّل، صفحه 643 و از سیّد ضیاء تا بازرگان، نویسنده ناصر نجمی، جلد 1 و 2 و از کودتای سوم اسفند 1299 تا آذر 1358، صفحه 1570) 4ـ آقای فلسفی در مورد این سخنرانی می‌گوید: آن شب مسجد ارک مملو از جمعیت بود، از همه طبقات تجار، کسبه، دانشجویان، روحانیون و شخصیت‌های سرشناس که در هوای سرد، شبستان، صحن مسجد و خیابان بیرون مسجد را اشغال کرده بودند، حضور داشتند پس از سخنانی شدیداللحن گفتم ...
.
آقای نخست‌وزیر! دموکراسی به دیکتاتوری تبدیل نمی‌شود و بعد از قانون اساسی، استبداد و زورگویی نمی‌تواند قد علم کند.
آقای نخست‌وزیر! ملت ایران می‌گوید: چرخ زمان به عقب برنمی‌گردد و مشروطه به استبداد مبدّل نمی‌شود جوانها از امشب تا فردا در بازار و خیابان و مدرسه و دانشگاه شعار شما این باشد: «چرخ زمان به عقب برنمی‌گردد، مشروطه به استبداد مبدّل نمی‌شود.
» بلافاصله بعد از پایان منبر، جمعیت به صورت دسته‌جمعی این جمله را دم گرفتند و به خیابان ریختند و به این ترتیب، جریان مخالفت با تصویب‌نامه دولت روز به روز گسترده‌تر می‌شد.
(خاطرات مرحوم فلسفی، صفحه 242)

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 29



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.