تاریخ سند: 6 فروردین 1352
گزارش
متن سند:
محترما معروض میدارد: مقارن ساعت 1000 روز
6 /1 /52 مصادف با روز اربعین امام حسین(ع) مجلس سوگواری در میدان
تره بارفروش واقع در میدان نو شهرداری منعقد بود از ساعت 1000 الی 1100
آقای شیخ حسین مسئله گو و یک مداح دیگر چند مسئله و ذکر مصیبت خواند
رأس ساعت 1100 آقای سید هاشمی نژاد وارد شدند ابتداء از طرف صاحب
مجلس بوسیله بلندگو ابلاغ شد آقایان کسی حق شعار دادن را ندارد و سپس
آقای هاشمی نژاد بمنبر رفت پس از تلاوت قرآن مجید اضافه نمود امروز درباره
نظام سیاسی اسلام با شما صحبت می کنم.
رسول اکرم(ص) هم رهبر دین بود و
هم رهبر حکومت ولی اول بشما عرض کنم اینگونه فکر و تصور میکنم که آخرین
منبر من در قم میباشد اگر انشاءالله اشکالی پیش نیامد دوباره با شما صحبت
خواهم کرد اضافه نمود هر موجود زنده باید آزادی کامل داشته باشد شما یک
گیاه را در یک جای مناسب بکارید می بینید خوب رشد کرده ولی اگر جایش
مناسب نباشد درست رشد نمی کند و یا اگر چیزی باشد مانع رشد او باشد
بطورکلی رشد نمیکند.
یا بطور مثال یک بچه گوسفند آزادی داشته باشد و یکی
نداشته باشد چقدر فرق می کند.
زندگی انسان و رشد آن محدود است از نظر فکر
علمی اگر آزادی در حکومت استبدادی ممکن باشد آزادی قلم، آزادی دین
اسلام تشویق شود بدین اسلام مردم را تشویق می کنند در نظام حکومتی اسلام
اجتماع را روش
تربیتی اسلام و حکومت آن چگونه باید تشویق شود.
تشویق می کنند شما
شنیدید که رسول اکرم(ص) همیشه با مردم مدینه هم غذا بود با هم نشست و
برخاست میکردند.
روزی رسول اکرم در اواخر عمرش در بالای منبر فرمود ای
مردم من در همه وقت با شما بودم آیا میان شما کسی است که از من ناراضی باشد
در این میان مرد عربی بلند شد عرض کرد یا پیغمبر روزی سوار شتر بودی
خواستی با عصای خود به شتر بزنی عصای شما بمن خورد من از شما ناراضی
هستم رسول اکرم(ص) فرمود خواسته شما چه چیزی است تا من عمل کنم مرد
عرب گفت باید با عصا من بشما بزنم پیغمبر فرمود همان عصا در منزل هست
بلال رافرستاد تا عصا را از منزل آوردند رسول اکرم داد دست مرد عرب فرمود
بزن مرد عرب بجای زدن شانه رسول اکرم را بوسید بله آزادی بآن میگویند که
اسلام داشت و دارد آیا شما مردم بگوئید در تمام جهان در تمام کشورهای جهان
باین صورت است یا خیر؟ آیا کسی است مثل پیغمبر باشد یا مثل پیغمبر حکومت
کند و شما مردم اسلام باید همیشه حق خودتان را بگیرید در نظام حکومت اسلام
مردم همیشه آزادند، آزادی زبان دارند در حکومت اسلام زبان چاپلوسی اکیدا
ممنوع است ولی برعکس در حکومت استبدادی هر چه شخص زبان چاپلوسی
داشته باشد جایش بالا است ولی در حکومت الهی اینطور نبوده و نیست.
بعد یک
مثال درباره فوت پسر رسول اکرم زد و گفت ابراهیم پسر رسول اکرم وقتی فوت
کرد آن روز آفتاب گرفت مردم فکر میکردند برای خاطر پیغمبر آفتاب گرفته
ولی پیغمبر اکرم (ص) این فکر غلط را قبول نکرد فرمود در دستگاه خدائی چنین
نیست در اسلام این فکر غلط است.
حالا این فکر را عثمانها ومعاویه ها است و
دستور او عیبی ندارد ولی نظام حکومت اسلام برعکس آن است: اظهار داشت در
این چند روزی که در این جا منبر میرفتم یادداشت های زیادی بمن دادند من
یکی از آنها را بیان می کنم آن این بود درباره سید جمال1 که کتاب ایشان را بمردم
بشناسانم و بیشتر مطالعه بکنند تا ببینند استعمار می خواست سید جمال را
بکوبد.
شمابگوئید چرا روز عاشورا عزاداری می کنید برای اینکه هوشیار شویم
که دیگر روز عاشورا درست نشود که مثل سید جمال یا دیگران را بکوبند مطلب
دیگر در نامه فرمودند بمن که شما باید پیشنهاد تز بکنید بشما دوست عزیز
عرض می کنم تا بحال اگرتزی درست نکردیم چون تابلوی ورود ممنوع جلوی
ما بوده.
دوستان روحانیون روشن فکر حوزه علمیه مطلب دیگر این بود دباره
آتش زدن کتاب خانه بود که دیروز عرض کردم مطلب دیگر ایشان چنین بود که
بنده در همین جا گفتم اسلام در غرب جلو رفته ولی فرستنده نامه فرمودند چنین
نیست اسلام عقب است من بشما عرض می کنم در اواخر قرن هیجدهم اسلام
عقب بوده ولی حالا پیشرفت کرده در کنفرانس انجمن مهندسین در تهران درباره
چرا دنیای غرب جلو رفته و مسلمین عقب ماندند صحبت شد چون در عصر ما
غرب باسلام آمدند از این نظر دنیای غرب جلو رفته و ما چون اسلام داشتیم و
حالا گذاشتیم کنار عقب ماندیم.
دیروز بنده درباره عادل بودن انوشیروان
صحبت کردم و گفتم کجای انوشیروان عادل بود فرستنده نامه فرمود انوشیروان
نتوانست بهتر حکومت کند بله مثلاً حکومت جباری کی نتوانست حکومت کند.
من امروز بشما
توضیحات سند:
1ـ سید جمال الدّین اسدآبادی،
سیاستمدار انقلابی و مسلمان
ایرانی که در سال 1255 هجری
قمری دیده به جهان گشود و به
سال 1314 هجری قمری دار
فانی را وداع گفت.
در تمام
کشورهای اسلامی به عنوان
یک نابغه سیاسی و یک انقلابی
مسلمان پیشرو از او یاد می
شود.
پس از پایان تحصیلاتش
در همدان، به کشورهای مختلف
اسلامی سفر مرد و بر علوم
اسلامی، تاریخ و ادبیات عرب
تسلّط کامل یافت و با دیدن
وضع مسلمانان،آرزوی تشکیل
یک حکومت اسلامی مقتدر
اندک اندک در اندیشه او
پدیدار گشت.
در 1287
فعالیّتهای سیاسی او در مصر به
قیام ارتش علیه «اسماعیل
پاشا» منجر گشت.
بعدا از مصر
تبعید شد و به هند رفت و اولین
رساله خود را در ردّ طبیعیون
انتشار داد.
پس از آن به پاریس
رفت و مبارزه را در آنجا ادامه
داد و در آنجا روزنامه «عروۀ
الوثقی» را انتشار داد و بعد به
لندن رفت.
در 1303 به ایران
برگشت و چند ماهی زندان رفت
و بعد از آزادی عازم بصره شد و
در رهبری حوادث سیاسی آن
منطقه دخالت داشت.
در 1309
به استانبول رفت و مهمان
پادشاه عثمانی بود و در 1314
درگذشت و عده ای معتقدند که
سلطان او را مسموم کرد.
او در
بیداری مردم منطقه و ایران و
دامن زدن انقلاب مشروطیت
سهمی مؤثر داشت.
ر.ک : سیمای نامداران ،
حسام الدین امامی ، صص 235
ـ 234
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک صفحه 512