تاریخ سند: 16 مهر 1351
موضوع: سیدعبدالرضا حجازی
متن سند:
از: 10/ ی تاریخ: 16 /7 /1351
به: 312 شماره: 1931 /10 ی
موضوع: سیدعبدالرضا حجازی
پیرو شماره: 1928 /10ی ـ 16 /7 /51
1. از ساعت 1600 روز 14 /7 /51 الی 1700 نامبرده در منزل شخصی به نام مقدم واقع در یزد خیابان شاهپور کوی فاضلی جنب گرمابه محبوب پیرامون مسائل دینی سخنرانی لکن مطلب حائز اهمیتی عنوان ننمود.
2. شخص مزبور از ساعت 1945 روز 14 /7 /51 در مسجد مصلی صفدرخان یزد سخنرانی که قسمتهای مهم آن به شرح زیر میباشد:«... آینده را نمیتوان پیشبینی کرد. اگر کسی الان برای ما خبر بیاورد که مثلاً در بین عقدا1 و یزد در چهارهزار سال دیگر دانشگاه و بیمارستان مجهزی میسازند نه بیمارستانی که آن جوان زنبورزده را راهش ندادند برای دوتومان وجه، افتاد و مرد. این بیمارستانها نباشند بهتر است. نمیدانم چی بوده درمانگاه بوده بیمارستان بوده... ما تهران شنیدیم بعد آمدیم اینجا پرسیدیم گفتند صحت دارد (چند روز قبل در بخش سوانح بیمارستان پهلوی یزد جوانی 22 ساله که دانشجوی مدرسه عالی مدیریت کرمان بوده بر اثر زنبور گزیدگی فوت مینماید)... آقایان و بانوان در جهان امروز که معنویت سبک شده، کفه مادیت سنگین شده است. چرا؟ برای اینکه دنیای ماشین و صنعت است. شما خیال میکنید همه مردم اروپا و آمریکا رذل و هرزه میباشند؟ هرگز... شما اینقدر به مردم آمریکا و اروپا حمله نکنید شما فیلمهای آنان را میبینید. این فیلمها به دست کمپانیهای یهودی است. آنها میخواهند دنیا را به فحشا بکشانند و الا آمریکا و اروپا محقق و عالم و دانشمند هم دارد... یک ساختمان 20 طبقه این طرف، دو هزار کارمند در آن کار میکنند و مبارزه با سرطان مینمایند که فلان آقای سرطانی نمیرد آفرین. خدمتی است به بشریت. یک ساختمان 20 طبقهای هم آن طرف وجود دارد در آنجا چه خبر است؟ با 3000 نفر تکنسین. آنجا بمب اتمی میسازند برای گرگها؟ برای سگها؟ برای مارها؟ نه بمب اتم برای انسانهاست. آن هم انسانهائی که اگر دم از آزادی و آزادگی زدند. ملتهای ضعیف
و عقبافتاده وقتی خواستند سری برآورند فوری با بمب ناپالم به آنها حمله مینمایند. چرا در دنیای امروز تضاد هست؟ اگر بشر موجود خوبی است چرا دارید برایش بمب اتمی میسازید؟ اگر موجود بدی است بگذارید با همان سرطان بمیرد. دنیا در تضاد است زیرا کفه مادیت سنگین شده است. آن وقت هیچ کاری نمیتوانند بکنند. دادگاهها. زندانها. دادگستریها روز به روز توسعه پیدا میکنند و این دلیل بالا رفتن آمار جرائم و جنایات است... هیچ کاری نمیشود کرد جز اینکه بشر از بطن اصلاح شود. بله تنها عاملی که میتواند مردم را اداره کند عامل دین است. شما یقین بدانید راهی را که امروز دنیای متمدن ادامه میدهد اگر دنباله یابد همان است که بعضی از رؤسای جمهور در سخنرانیهایشان گفتهاند عواملی که مردم روم و یونان را به بدبختی کشانید دارد در زندگی امروزه پیدا میشود و به سوی بدبختی میرویم ... به من گفتهاند این آقایان بازرسین محترم (بازرسان شاهنشاهی) که بازرسی میکنند در شهرها به این مجلس آمدهاند. آنها را نمیشناسم و نمیدانم که واقعاً آمدهاند یا خیر؟ اگر نیآمدهاند شما مأموران به آنها بگوئید اگرهم آمدهاند که خودشان خواهند شنید. چون احتمال میدهم که بعضی از این بازرسین، یا همه آنها ایمان و دین داشته باشند. یک نفرشان را میشناسم که خیلی با ایمان است، آقای تیمسار محمدعلی علوی مقدم2 که نمازخوان و پرهیزکار و باتقوی است. خیلی مرد با ایمانی است. از کسانی است که مرحوم آیتاله سیدابوالقاسم کاشانی3 میفرمود با این مرد میشود نماز خواند. از بس که این آدم خوبی است. اما همه باید خوب باشند. یک مطلبی در اینجا بگویم شاید افق روشنی بشود برای رفع بدبختی این مردم. یکی از وکلای دادگستری در نشریه کانون وکلا مینویسد آمار میگوید در جامعه ما عوامل فساد زیادند مفاسد کمند. یعنی مثلاً در تهران کتابخانه زیاد نیست ولی عرقفروشی خیلی زیاد است. در آنجا اگر کسی خواست کتابخانه برود میگویند نمیشود صبر کن. کارت ورودی داری یا خیر؟ اگر نداری نمیشود اما در هر قمارخانهای. عرقفروشی. سینما یا تئاتری هرکسی بخواهد برود آزاد است. در هر سنی و در هر سالی. با این ترتیب در یک چنین شهری نباید حتی یک آدم نجیب پیدا شود، ولی آن وکیل عدلیه چه خوب قضاوت کرده است که چرا در بین مردم هنوز افراد پاک و باشرفی وجود
دارد. به این علت که در برابر آن عوامل دین و روحانیت و ایمان هنوز در اینجا وجود دارد.
در این مملکت این چراغ مسجد و مدرسه و این پرچم امام حسین و این روحانیت و علماء و مراجع که جلوههای مذهبند اگر نبودند معلوم میشد که این عوامل فساد به این مردم چه میکرد. من نمیدانم در یزد شهربانی فیلمها کنترل میکند یا خیر؟ ولی بدانید یک شهر بکر و دستنخوردهای مثل این یزد اگر دست خورد مثل شهرهای بزرگ دنیا، آن وقت دزدی و فسادش بالا خواهد رفت. دیگر مأمورین انتظامی و قضات عدلیه به راحتی نمیتوانند زندگی کنند مدام باید به دنبال دزد و جانی و تبهکار باشند. ما عمامه به سرها حقوق که نمیگیریم از دولت. این بودجه دولت که در مجلس مطرح میشود خیلیها از این بودجه بهره دارند تنها عمامه به سرها هستند که ده شاهی ندارند. نه مرجع تقلید. نه امام جماعت. نه واعظ. یا از صندوق امام حسین و یا از صندوق امام زمان یک درآمد مختصری دارند. آقای بروجردی هم که از دنیا میرود 300 هزارتومان یکی از اقلام بدهکاریهایش میباشد. اما در برابر اینکه بهرهای ندارند، براساس دین و ایمان مردم را راهنمائی میکنند. اینها را تقویت کنید. شما آقایان بازرسین مسلمانید طبعاً گزارش بدهید به دولت. یک گزارش خیلی قاطع. شب اول بود که در اینجا خطاب به فرمانداری کل گفتم که در کاشان فرماندار هم بود. گفتم که گزارش بدهید. شهرهای دستنخورده که فیلمهای عریان و سکسی در سینماهای آن نیامده و یا اینکه کمتر آمده رقم جرائم و جنایات هم کم است. آقایان دیدید در فروشگاه فردوسی چقدر دزدی شده. چندین میلیون. یک فروشگاه کوچک و چند میلیون دزدی در آن. چقدر داخل شرکتها دزدی میشود. در بعضی از ادارات چه رشوهها و ارتشاءها. فکری کردید برای اینکه روز به روز این بدبختیها اضافه نشوند. قرص مسکن فایده ندارد. شما ده نفر مدیرکل. یک وزیر. سی رئیس اداره را ببرید به دادگاههای انتظامی و اداری محاکمه. منتظر خدمت. بعد هم زندان کافی نیست باید براساس آموزش و پرورش و فرهنگ جامعه و از ریشه و از دوران دبستان و دبیرستان و بخصوص دانشگاه این نسل جوان را بر اساس ایمان و دین تربیت کرد تا وقتی شد رئیس اداره اداره دزدی نکند اگر بخواهیم ملتی سعادتمند باشیم. مملکتی سرافراز نه تنها از نظر
اقتصادی و فرهنگی بلکه از لحاظ اخلاقی و معنوی و همه جنبهها. جامعه را باید از لحاظ تربیتی پرورش داد براساس دین و ایمان و اگر غیر از این باشد همان است که بهار گفت:
روزی آگه شوی از حال دلم ای صیاد که به کنج قفسم نیست به جز مشت پری
نظریه شنبه: نامبرده در پایان مراسم مسجد مصلی برای پیروزی اعراب بر اسرائیل دعا نمود. در این مجلس قریب 10 هزار نفر شرکت داشتند.
نظریه یکشنبه: 1. خبر صحت دارد و نظریه شنبه مورد تأیید است. 2. به گزارش عملیاتی خبر مراجعه فرمایند. (روان)
نظریه 10/ی: نظریه یکشنبه مورد تأیید است. خرمزاده 16 /7 /51
توضیحات سند:
1. روستای عقدا: در حال حاضر به شهر تبدیل گردیده، در 40 کیلومتری شمال غربی اردکان و کنار جاده یزد- اصفهان قرار دارد و از شهرهای تاریخی استان است که دیدنیهای جالب توجهی دارد.
2. محمدعلی علوی مقدم: فرزند سرتیپ علیقلىخان، در سال 1277 ش به دنیا آمد. در رشتهى علوم سیاسى تحصیل کرد و وارد خدمت دولت شد. مدتى حاکم ساوجبلاغ بود، بعد به رویهى خانوادگى وارد مدرسهى نظام شد. در 1299 به درجه ى افسرى نائل آمد. در 1302 براى ادامهى تحصیل به فرانسه رفت و دانشکدهى سنسیر نظامى را طى نمود. پس از بازگشت از فرانسه، مدتى در ژاندارمرى شاغل مقاماتى بود. مدتها ریاست ژاندارمرى آذربایجان با او بود. در 1320 به ارتش منتقل شد و به ریاست دفتر ستاد ارتش منصوب گردید. در 1330 با درجهى سرتیپى رئیس ژاندرامرى کل کشور گردید و در همین سمت، درجهى سرلشکرى گرفت. مدتى هم رئیس دادرسى ارتش و بازرس عالى بازرسى بود. سرلشکر محمدعلى علوىمقدم در سوم بهمنماه 1365 در تهران از دنیا رفت.
3. آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی: فرزند سیدمصطفی، در سال 1264 ش در تهران متولد شد. پدر ایشان، شهید آیتالله سیدمصطفی کاشانی از علمای بزرگ و مبارز و اساتید حوزه علمیه نجف بود که در انقلاب 1920 عراق از پیشوایان نهضت به شمار میرفت. وی در سال 1280 و در سن 16 سالگی همراه پدر به نجف اشرف عزیمت کرد و در آنجا مشغول تحصیل شد. در نجف علاوه بر استفاده از درس پدر، از استادان درجه اول دیگری چون محمدتقی شیرازی، آخوند خراسانی و میرزا حسین خلیلی بهره برد و در سن 25 سالگی به مقام اجتهاد رسید. در سال 1285 ش به عنوان مشاور آیتالله خراسانی، سهم مهمی در تهیه اعلامیههای مشروطه داشت. وقتی انگلیسیها به عراق حمله کردند، در منطقه کوتالعماره حدود 18 ماه علیه متجاوزین جنگید. در سال 1920 م، با کمک مراجع دیگر، جمعیت اسلامی عراق را تشکیل داد و برای مبارزه با سلطه انگلیس در عراق دست به انقلابی زد که به انقلاب 1920 عراق مشهور شد. پس از آن به ایران آمد و مبارزات خود را علیه انگلیس ادامه داد. پس از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، توسط متفقین بازداشت و یک سال در اراک، رشت و کرمانشاه زندانی گردید. آیتالله کاشانی هیچگاه از مسائل جهان اسلام غافل نبود، از این رو در سال 1326 ش که تأسیس دولت غاصب اسرائیل اعلام گردید، اعلامیهای خطاب به مسلمانان جهان صادر کرد و مسلمانان را جهت مخالفت دعوت به تظاهرات و اعتراض نمود و از آنان خواست تا تمام کوشش خود را برای ریشهکن کردن این غده سرطانی به کار گیرند و خود نیز در تهران با بیش از سی هزار نفر به تظاهرات پرداخت و به همین دلیل در زمان قوامالسلطنه دوباره دستگیر و 18 ماه به قزوین تبعید شد. بعد از ترور شاه در 15 خرداد 1327و متهم کردن آیتالله کاشانی به دست داشتن در این ترور، به قلعه فلکالافلاک خرم آباد و پس از مدتی نیز به لبنان تبعید شد که 18 ماه به طول انجامید. پس از بازگشت از لبنان در سال 1329 به نمایندگی از مردم تهران، به مجلس راه یافت و رهبری نیروهای مذهبی را در مجلس پانزدهم به عهده گرفت. از جمله اقدامات آیتالله کاشانی، جلوگیری از انعقاد قرارداد گس ـ گلشائیان و متحد کردن نیروهای مذهبی و ملی، برای ملی شدن نفت در مجلس شانزدهم بود. در آن زمان رهبری گروه ملی را دکتر مصدق بر عهده داشت. مصدق اعلام کرد که قرارداد دارسی و قرارداد 1933 را به رسمیت نمیشناسد و در روز 20 مهر 1329 دولت را استیضاح کرد و روز 4 آذر همان سال پیشنهاد ملی شدن نفت مطرح شد. در این هنگام آیتالله کاشانی به حمایت از مصدق پرداخت تا سرانجام در 24 اسفند 1329 نفت ملی شد و در 29 اسفند همان سال به تصویب سنا رسید. با روی کار آمدن قوام و برکناری مصدق در 25 تیر 1331 آیتالله کاشانی اعلام کرد اگر قوام ظرف 48 ساعت کنار نرود، اعلام جهاد خواهد کرد. در پی این سخن، روز 30 تیر مردم به خیابانها ریختند و شاه سریعاً قوام را برکنار کرد و مصدق روی کار آمد. پس از واقعه سیتیر 1331 و روند خاص حکومت جبهه ملی و سیاستهای متضاد آن، بین آیتالله کاشانی و دکتر مصدق اختلافاتی روی داد که منجر به جدایی گردید. پس از کودتای 28 مرداد 1332 و قرارداد استعماری کنسرسیوم، علیه دولت و عاقدان قرارداد بیانیهای صادر شد و پس از دستگیری فدائیان اسلام، به دادگاه نظامی احضار و حکم اعدام وی صادر گردید که البته تلاش و کوشش علمای بزرگ، به خصوص مرحوم آیتالله بروجردی، موجب لغو حکم مزبور شد؛ اما شیوه و شگرد ساواک و دربار، باعث منزوی گردیدن ایشان شد و از سوی دیگر روشهای غیراصولی و شایعهپراکنی و تحریف حقایق از سوی به اصطلاح ملیون، بر این انزوا افزود. بعد از کودتای 28 مرداد 1332 که منجر به برکناری مصدق شد، آیتالله کاشانی که میدید دوباره رابطه با انگلیس شروع شده، به مبارزه با انگلستان پرداخت و در سال 1335 دستگیر و زندانی شد. حضرت امام خمینی (ره) در مورد مرحوم آیتالله کاشانی که چندین سال اداره بزرگترین حوزه علمیه در تهران را بر عهده داشت، فرمودهاند: «آقای کاشانی از جوانی در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با استعمار. آن وقت البته انگلستان بود، مبارزه با او. در ایران هم که آمدند، تمام زندگیشان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را میشناختم». آیتالله کاشانی در 23 اسفند 1340 به دیار باقی شتافت و در جوار مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (علیهالسلام) به خاک سپرده شد.
ر.ک: آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، کتاب 1 صفحه 174