تاریخ سند: 5 اسفند 1354
موضوع : نحوه برخورد رئیس اوقاف قم با آیت الله گلپایگانی و سیدمهدی
متن سند:
رونوشت گزارش خبر شماره 6563 /21 ـ
5 /12 /54 منبع 9857
روز 28 /11 /54 در منزل حاج عبداله خردمند
به اتفاق عده ای از جمله آقای طباطبایی
رئیس جدید سازمان اوقاف قم برای ناهار
دعوت داشتیم آقای حاج کسرائی از رئیس
اوقاف سؤال کرد که آیا شما تاکنون به ملاقات
آیات رفته اید؟ رئیس اوقاف گفت خدمت
آیت الله شریعتمداری و آیت الله نجفی و آقا
مرتضی حائری رسیده ام و در ضمن چند روز
قبل تلفنی با منزل گلپایگانی تماس گرفتم
شیخ گلزاری وقت ملاقات داد به منزل
گلپایگانی رفتم و در بیرونی سیدمهدی حضور داشت و به من گفت آقا اندرون هستند اکنون
شما را هدایت می کنم وقتی خدمت آقا رسیدید فقط دست آقا را ببوسید و بنشینید و هیچ
اظهار نکنید که رئیس سازمان اوقاف هستید والا آقا ناراحت می شوند مرا نزد گلپایگانی به
اندرون هدایت کردند من هم همین کار را کردم و هیچ صحبتی در این زمینه نکردم.
چند دقیقه
نشستم از نزد گلپایگانی بیرون آمدم وقتی سوار اتومبیل شدم شیخ گلزاری آمد و گفت
سیدمهدی با شما کار دارند لذا مجددا به اندرون رفتم و در کنار حوض سیدمهدی را دیدم
نامبرده ضمن گله از اینکه چرا موقع رفتن با وی خداحافظی نکرده ام اظهار نمود شما عمامه و
لباس روحانیت را بیرون بیاورید و کت و شلوار بپوشید.
گفتم چطور مگر خلافی کرده ام؟ من
سالها است که این لباس را می پوشم.
سیدمهدی گفت چون شما اداری هستید و مخصوصا
اینکه اوقافی هستید به لباس روحانیت توهین می شود.
طباطبایی افزود از این حرف سخت
ناراحت شدم و از منزل خارج گردیدم.
نظریه شنبه : نظری ندارد.
نظریه یکشنبه: با توجه به خصوصیات سیدمهدی گلپایگانی مفاد گزارش صحیح است.
نظریه دوشنبه: معمولا در ابتدای ورود هر رئیس اوقاف جدید گلپایگانی و پسرش سیدمهدی
برای به اصطلاح زهر چشم گرفتن به این قبیل حرکات و صحبتها متوسل می شوند.
نظریه سه شنبه: با تایید مفاد گزارش خبر و نظرات یکشنبه و دوشنبه اصلح است به نحو مقتضی
به رئیس اداره اوقاف قم تفهیم شود که در طول مدت خدمت در شهرستان قم نباید آلت دست
قرار گرفته و به اصطلاح با زهر چشم گرفتن از وی به هر اقدام که دلخواهشان باشد دست بزنند و
رئیس اوقاف موظف با قدرت کامل به انجام وظیفه خود مشغول باشد.
اصل در پرونده کلاسه 161133 است.
در پرونده کلاسه 75862 بایگانی شود.
26 /12 /54
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک - جلد سوم صفحه 183