صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

انجمن زرتشتیان تهران

تاریخ سند: 23 تیر 1350


انجمن زرتشتیان تهران


متن سند:

تاریخ: 23/تیرماه 1350
انجمن زرتشتیان تهران
به پیشگاه همایون شهریار پیروزبخت اعلیحضرت محمدرضا پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران

شاهنشاها در این دوران خجسته اثر که زنجیرهای بندگی و ستمگری و امتیازات طبقاتی یکی پس از دیگری به دست توانای آن شاهنشاه با فر و جاه از هم ‌گسیخته شده و در نتیجه، رعیت آزاد و زنان با مردان برابر و کارگران و دهقانان از مزایای تساوی حقوق و عدالت اجتماعی برخوردار گشته‌اند.
در این دوران سعادت اقتران که مصادف با بیست و پنجمین سده از تاریخ پر شکوه شاهنشاهی کشوری است که نخستین منشور حقوق بشر را بر اساس آزادی و تساوی حقوق، صرفنظر از نژاد و جنس و مذهب به جهانیان عرضه داشت و امروز خدای بزرگ زمام آن را به دست توانای شاهنشاه خردمند و بیداردلی سپرده است که والاترین منشورهای انسانی را برای نیل به تمدن بزرگ به ایران و جهان به ارمغان داده‌اند. انجمن زرتشتیان اجازه می‌خواهد با کمال فروتنی به شرفعرض پیشگاه مبارک آن شاهنشاه دادگستر برساند:
زرتشتیان ایران با آنکه تا پیش از قیام اعلیحضرت رضاشاه کبیر در ناگوارترین شرایط زمان تحت فشار محدودیتهای اجتماعی که زاییده تعصبات جاهلانه بود به سر می‌بردند، هرگز حاضر نشدند جلای وطن کرده و امیدوار بودند که روزی فرا خواهد رسید که مانند همه فرزندان این مرز و بوم بتوانند با آرامش و آسایش و برخورداری کامل از تساوی حقوق و شئون انسانی، برای بازگشت فر و شکوه گذشته به مام میهن، کوشش و فداکاری نمایند.
نشانه‌های تحقق این آرزو پس از گذشت هزار و چند صد سال، با پیدایش ایرانی پاک گهر رضاشاه کبیر بنیانگذار ایران نو ظاهر شد1 و با آغاز دوران پرافتخار شاهنشاه آریامهر که دارای اصیل‌ترین فلسفه ایرانی هستند، به حقیقت پیوست و امروز که شاهنشاه آریامهر با همین فلسفه اصیل خود و با انطباق با اصول مقدس اسلامی که تساوی حقوق را بر مبنای تقوی و فضیلت تجویز نموده است به همه افراد ایرانی از زن و مرد، غنی و فقیر صرفاً به خاطر داشتن خون ایرانی فرصت داده‌اند که با ملاک و میزان شایستگی و وطن‌پرستی در هر مقامی که لیاقت دارند خدمت نمایند.
انجمن زرتشتیان با کمال تواضع از پیشگاه همایون شاهنشاه آریامهر استدعا دارد:
در این روز‌های غرورآمیز برگزاری جشن بیست و پنج سده شاهنشاهی ایران، اراده و مقرر فرمایند آخرین نشانه‌های عدم تساوی حقوق و محدودیت‌های موجود در مورد زرتشتیان مرتفع گردد و این معتقدان فداکار فرهنگ اصیل ایرانی و شاهنشاه، از هر جهت هم عرض سایر برادران و خواهران ایرانی خود قرار گیرند.
شاهنشاها زرتشتیان جز ایران زادگاه و خانه‌ای ندارند. اینان وارث همان فرهنگ کهن و اصیل ایرانی هستند که شاهنشاه پدر تاجدارمان احیاء کننده، مروج و پرچمدار آنند. اینان افتخار دارند که «گاتاها»2 تنها کتاب آسمانی است که در آن از نظام شاهنشاهی سخن رفته و شهریار خردمند و دادگستر پاسدار مردم ستوده شده است. معهذا اینان در خانه خود، اقلیت قلمداد شده و از پاره‌ای جهات در ردیف محجورین قرار گرفته‌اند.
شاهنشاها امروز تعدادی از جوانان زرتشتی با طی مدارج عالی تحصیلی در تحت توجهات و عنایات پدرانه شاهنشاه در سازمانهای دولتی به خدمت مشغولند و عده بیشتری نیز در داخل و خارج کشور به کسب تحصیلات عالیه سرگرم و به انتظار فرصت در ایفای خدمت و ادای دین خود به شاهنشاه عظیم‌الشأن و وطن عزیز می‌باشند. متأسفانه بعضی از قوانین موجود، زرتشتیان ایرانی‌الاصل را به پایه «اتباع درجه دوم» تنزل داده و از خدمت در مشاغل قضایی، سیاسی و کشوری محروم نموده است.
شاهنشاها اینک که تحت رهبری خردمندانه پدر تاجدار دادگستر در تمام شئون اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی تحول اساسی به وجود آمده است. اینک که با عنایات خاص آن شاهنشاه به زرتشتیان فرصت و اجازه داده شده است که در خدمات لشگری در صورت ابراز شایستگی مدارج عالیه را طی نمایند.
زرتشتیان . فداییان شاهنشاه و میهن، عاجزانه از آن آستان مهرآسای پدر تاجدار استدعا دارند اراده و اجازه فرمایند با تکیه بر ایرانی‌الاصل بودن زرتشتیان، محرومیتهای ناشی از مواد: (اصل 58 متمم قانون اساسی . ماده 1 قانون استخدام قضات و شرایط کارآموزی . ماده 4 قانون انتخابات مجلس سنا و سایر قوانین از این قبیل) مرتفع گردد و گوهر تابناک دیگری بر فرق افتخارات اصلاحات ایران عزیز که شاهنشاه پایه‌گذار آن بوده‌اند بیافزایند و فصل درخشانی بر فصول نهضتهای اصیل که به ابتکار و تحت رهبری شاهنشاه به وجود آمده است اضافه فرمایند؛ باشد که به زرتشتیان، فرزندان شاهدوست و وطن‌پرست این مرزوبوم فرصت داده شود تا بر مبنای تقوی و فضیلت، شاهدوستی و وطن‌پرستی و ابراز لیاقت امکان خدمتگزاری بیشتری ارزانی ‌شود.
چاکر . فرهنگ مهر
رئیس انجمن زرتشتیان

توضیحات سند:

1. حمایت رضاشاه از اقلیت زرتشتی از پیش از سلطنت او وجود داشت. مسلماً او از ابتدا، آشنایی چندانی با آموزه‌های دینی زرتشتیان نداشت و به تدریج با رابطه‌ای که میان او و تنی چند از روشنفکران به ویژه اردشیر جی سومین نماینده پارسیان هند پیدا شد، با اعتقادات آنان آشنایی یافت و به حمایت از اندیشه زرتشتی برخاست. چنین توجهی از طرف اقلیت زرتشتی که همانند اقلیت‌های موجود در هر جامعه در تنگنا و محدودیت قرار داشت، مایۀ بسی دلگرمی بود و آنان از تغییر شرایط کاملاً‌ راضی به نظر می‌رسیدند. اولین و مهم‌ترین توجه رضاخان به فرهنگ ایران باستان، انتخاب نام خانوادگی پهلوی بود که بر طبق ابلاغیه منتشر شده در روزنامه شفق سرخ مورخ 10 اردیبهشت 1304 صورت رسمی یافت و بقیه کسانی که سابق بر این به این نام شناخته می‌شدند، از جمله محمود محمود، به احترام (و شاید به اجبار) رضاخان، از داشتن این نام منصرف شدند. جالب آن بود که رضاخان، از معنی و مفهوم این نام بی‌اطلاع بود و یک بار معنای آن را از پروفسور هرتسفلد، مستشرق آلمانی پرسیده بود، که این مسئله نشانگر این است که اختیار این نام، به هیچ ‌وجه نشان ‌دهنده نظر و تمایل رضاشاه نمی‌توانست باشد. علاقه و ارتباط رضاخان با دیانت زرتشتی حتی به سالهای اول کودتا بر می‌گردد. او در ملاقاتی با هیئتی از سران پارسیان، از اینکه ایران و نسل جوان ایرانی تعالیم عالی مذهبی باستانی خود را نادیده گرفته و از آن بی‌اطلاع است، ابراز تأسف کرد. چنین حمایت‌هایی موجب شد تا زرتشتیان ایران و خارج از ایران، به رضاخان علاقه‌مند شوند، به‌گونه‌ای که مجله ایران لیگ بمبئی، همواره عکس نیم ‌تنه وی را در اولین صفحه چاپ می‌کرد. در سال‌های سخت مبارزه رضاخان که سرانجام منجر به تغییر رژیم قاجار شد، انجمن زرتشتیان به ریاست ارباب کیخسرو شاهرخ، همواره یار و مددکار رضاخان بود و این فعالیت‌های سیاسی، با مساعدت‌ مادی و معنوی پارسیان هند روبرو می‌شد، چرا که آنان از آن پس می‌توانستند گمشدگان خرابه‌های مدائن را در خانه پهلوی پیدا کنند. در این موقع، روند مهاجرت پارسیان هند به ایران که از دو سال پیش از تغییر سلطنت آغاز گشته بود، سریعتر شد، چه آنکه رضاخان در پاسخ به تلگراف تهنیت زرتشتیان به مناسبت ریاست حکومت موقتی در 10 آبان 1304، قول حمایت کامل از آنان را داد. با چنین حمایت‌هایی، خیلی بدیهی بود که زرتشتی‌ها و ارباب کیخسرو، رضاشاه را سوشیانس (منجی) خود بدانند. ارباب کیخسرو، از جمله افرادی بود که نقش مهمی را در جریان تشکیل مجلس مؤسسان بر عهده گرفت و همراه با فرزندش، به سلطنت رضاشاه رأی داد و زرتشتیان سراسر دنیا، با ارسال تلگرافهایی سلطنت رضاشاه را تبریک گفتند. پس از تغییر سلطنت، که آداب و سنن پیش از اسلام رونقی تازه یافت، زرتشتیان بیش از یک اقلیت مذهبی مورد حمایت قرار گرفتند و به شدت از رژیم جدید حمایت کردند و حتی شرایط را به‌گونه‌ای فراهم دیدند که پیشنهاد می‌دادند به جای سال هجری شمسی، سال پهلوی رواج یابد که پیشنهاد آنها تا اندازه‌ای عملی گردید و بعدها در سلطنت پهلوی دوم، آنان به مطلوب خود رسیدند. کتاب تاریخ پهلوی و زرتشتیان در مورد حمایت رژیم پهلوی از این اقلیت می‌نویسد:
« از آن پس که رضاشاه به حال زرتشتیان نگاهدارنده دین نیاکان و فرزندان اصیل ایران، عطف توجه نمود و‌ آنها را به مِهر شاهانه خویش سرشار و بر زخم‌های فرسوده‌شان مرهم نهاد و دلهای پژمرده ایشان را با نوازش‌های پدرانه شاداب فرمود، محرومیت‌ها را از سر آنها برداشت، تساوی حقوق را اعلام فرمود و زرتشتیان را برخلاف پارینه، بر مایملک خود فرمانروا ساخته و رفع ظلم از ایشان نمود و طرف توجه خاص خویش قرار داد، آنها در ارتش و کشور به خدمت داخل گشته و در ادارات دولتی راه یافتند و به تدریج مشاغل مهمه را اشغال نمودند... توجه خاص رضاشاه به زرتشتیان تا حدی بود که می‌گفت: شما همیشه در پناه من هستید؛ اگر کوچکترین ناراحتی برای شما رسید، تلگراف به خود من بزنید فوری از شما رفع زحمت می‌شود و به فرماندهان نظامی سفارش می‌کرد تعداد بیشتری از زرتشتیان را استخدام کنند.»
با حمایت رضاشاه از زرتشتیان، آنان موفق به گسترش مراکز آموزشی و بهداشتی شدند و از این طریق علاوه بر استفاده از وضعیت به دست آمده برای همکیشان خود، در اجرای سیاست‌های فرهنگی رژیم مساعدت کردند. در این میان اردشیر جی که یکی از راهنمایان اصلی رضاشاه در مسائل سیاسی و فرهنگی به شمار می‌آمد، در ترغیب پارسیان هند در ایجاد مدارس دخترانه در ایران می‌کوشید. هنگام برگزاری جشن هزاره فردوسی که یکی از اهداف آن، بزرگداشت آداب و سنن باستانی بود، بدیهی بود زرتشتیان بنا به دستور رضاشاه حضوری فعال داشته باشند و ارباب کیخسرو و شاهرخ بیشترین تلاش را در این زمینه انجام داد. سرانجام از دیگر مساعدتهای رضاشاه به زرتشتیان، فروش زمین‌های قصر فیروزه به اقلیت زرتشتی با تخفیف ویژه به منظور ایجاد آرامگاه بود که پیش از این، با فروش آن به اقلیت‌های کلیمی و مسیحی مخالفت کرده بود. در این دوره، زرتشت به‌عنوان مظهر ملی، اوستا به ‌عنوان یادگار مهم باستانی و اهورا مزدا به عنوان نشان ایرانی‌گری، با تبلیغات فراوان به میدان آمدند تا بر نظام شاهنشاهی و نقش شاه به ‌عنوان دارنده فرّ ایزدی صحّه بگذارند، چرا که گفته شده:
« ایرانیان باستان، همواره برای شاه، فرّ یزدانی قائل بودند که بالاتر از آن، فرّ و شکوهی نبود و این عقیده تا حدی بود که در نیایش روزانه، از خداوند می‌خواستند همواره شاهنشاه تندرست و پیروز بوده و از بد و گزند بدمنشان به دور باشد. در سرودهایی که از سوی زرتشتیان در جشن‌های دینی و ملی خوانده می‌شوند، بخش مربوط به آفریدگان، همراه با عرض ادب به پیشگاه اهورا مزدا و اقرار بر پذیرش دستور شاهنشاه به ‌عنوان سایه خداست.»
از آنجا که چنین اعتقاداتی در فرهنگ اسلامی وجود نداشت، بدیهی بود رضاشاه در صدد مقابله با آن برآید. در این راستا اقلیت زرتشتی، فرصت به دست آمده را برای خارج شدن از محدودیت‌های سابق غنیمت می‌شمرد، و در این میان تنی چند از رؤسای آنها، مشاور، راهنما و مجری سیاست فرهنگی رژیم رضاشاه بودند. بهره‌برداری نهایی رضاشاه از به میدان آوردن فرهنگ ایران باستان، منزوی کردن فرهنگ اسلامی و قدم برداشتن در جهت تجدد مآبی و اشاعه فرهنگ غربی بود. جلال آل‌احمد زردشتی گرائی دوران رضاشاه را اینگونه ترسیم کرده است:
« به دنبال... سیاست ضد مذهبی حکومت وقت و به دنبال بد‌آموزیهای تاریخ ‌نویسان غالی دوره ناصری، که اولین احساس حقارت ‌کنندگان بودند، در مقابل پیشرفت فرنگ و ناچار اولین جستجو ‌کنندگان علت عقب ‌ماندگی ایران، مثلاً در این بد‌آموزی که اعراب تمدن ایران را پامال کردند... در دوره بیست ساله از نو سر و کله فروهر بر در و دیوارها پیدا می‌شود... و بعد سر و کله ارباب گیو و ارباب رستم و ارباب جمشید پیدا می‌شود با مدرسه‌هایشان و انجمن‌هاشان و تجدید بنای آتشکده‌ها در تهران و یزد. آخر اسلام را باید کوبید و چه جور؟ که از نو مرده‌های پوسیده و ریسیده را که سنت زرتشتی باشد و کوروش و داریوش را از نو زنده کنیم و شمایل اورمزد را بر طاق ایوان‌ها بکوبیم و سر ستونهای تخت‌جمشید را هر جا که شد احمقانه تقلید کنیم. من به خوبی به یاد دارم که در کلاسهای آخر دبستان، شاهد چه نمایشهای لوسی بودیم از این دست، و شنونده اجباری چه سخنرانیها که در آن مجالس پرورش افکار ترتیب می‌دادند... به هر صورت در آن دوره بیست ساله، از ادبیات گرفته تا معماری و از مدرسه گرفته تا دانشگاه، همه مشغول زرتشتی ‌‌بازی و هخامنشی بازی‌اند. یادم است در همین ایام، کمپانی داروسازی بایر آلمان نقشه ایرانی چاپ کرده بود و به شکل زن جوانی بیمار و در بستر خوابیده؛ و لابد مام میهن! و سر در آغوش شاه وقت گذاشته و کوروش و اردشیر و دیگر اهل آن قبیله از طاق آسمان پایین آمده، کنار درگاه (یعنی بحر خزر) به عیادتش و چه فروهری در بالا سایه افکن بر تمام مجالس عیادت... این جوری بود که حتی آسپرین بایر را هم با لعاب کوروش و داریوش و زرتشت فرو می‌دادیم!» پایگاه مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی
2. گاتها بخشی از کتاب زرتشت و به معنای سرود است.

منبع:

کتاب دکتر فرهنگ مهر به روایت اسناد ساواک صفحه 242



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.