تاریخ سند: 17 آذر 1338
موضوع: جلسه منزل سید ضیاءالدین طباطبائی
متن سند:
شماره: 2 – 3 – 3945 تاریخ: 17 /9 /38
موضوع: جلسه منزل سید ضیاءالدین طباطبائی
از ساعت ۱۵ روز دوشنبه گذشته تا ساعت ۱۸ به تدریج در حدود ۲۰ نفر به منزل سید ضیاءالدین طباطبائی آمد و رفت داشته و مقارن ساعت ۱۷ هشت نفر از جمله علیاصغر عدیلی خطیب فرهنگ- مهدی پرتوی رئیس اداره فرهنگ شهرستانهای استان تهران- سروان دکتر کمال افسر ارتش- باقر نحوی مدیر کل فرهنگ و یداله محمدی کارمند دانشگاه در آنجا حضور داشتند. پرتوی در خصوص اقدام دولت درباره لایحه اخیر تحدید مالکیت سئوال کرده و طباطبائی پاسخ داده این اقدام بسیار خوب است و بایستی از مدتها قبل عملی میشده و در دستورات اسلامی هم آمده است که هرگاه مالکی زمینی داشته باشد و از آن بهرهبرداری نکند و بلامصرف بماند مالک زمین کسی است که آن را آباد نماید و در حال حاضر در کشور ما هزاران ده و قریه وجود دارد که اصولاً توجهی به آنها نشده و در حال ویرانی است و چه بهتر است که دهات در دست کسانی باشد که هم خود و هم سایرین از- محصولات آن استفاده کنند و به نظر او لایحه تحدید مالکیت یکی از بهترین و سودمندترین لوایح دولت میباشد.
عدیلی در خصوص نطق اخیر عبدالکریم قاسم1 که ادعای ارضی از ایران نموده از سید سئوال کرده و سید ضیاء در پاسخ گفت گرچه عهد کرده که در امور سیاسی دخالت و اظهار نظر نکند معهذا چون در اینجا بیگانهای نیست عرض میکند اول اینکه ما باید به بینیم و جویا شویم که چه عواملی باعث شده که نخستوزیر عراق در رختخواب بیماری چنین ادعای پوچی بنماید و ثانیاً چه دستهایی در پس پرده باعث شده که ما رژیم جدید این کشور و دولت انقلابی عراق را بدون قید و شرط و چون و چرا و تحقیق دربست به رسمیت بشناسیم و چه دستهایی در کار بوده که خلیج فارس را خلیج عربی بنامند و محرک اصلی قضیه چه عواملی و چه کسانی بودهاند و از همه اینها گذشته دولتی که کلیه اخبار داخلی و خارجی را سانسور میکند چگونه از انتشار اظهارات عبدالکریم قاسم در این باره جلوگیری نکرده و آنرا علنی ساختهاند تا جایی که نمایندگان مجلس هم در نطق خود به عراق حملاتی مینمایند که بسیار بیجا بوده و دولتیها مشت خودشان را باز کردهاند و این عوامل باعث خواهد شد که عراقیها بما جواب داده و از فردا هم مجدداً رادیو بغداد شروع به حملات جدیدی به ایران بنماید و این امر را جز بیلیاقتی و بیکفایتی و بیاطلاعی اولیاء امور به چیز دیگری نمیتوان تعبیر نمود و چرا ما باید به این روش عکسالعمل از خود نشان دهیم و ما متجاوز از سی فقره از کشور عراق ادعا داریم که در وزارت خارجه یک نفر نیست که از موضوع کاملاً مستحضر باشد و از وزارتخانهای که پس از مدتها کوشش نتواند یک نفر مترجم روسی خوب پیدا کند چه توقعی میتوان داشت و اردلان سفیر کبیر ایران در عراق مرد بسیار خوبیست ولی به درد سفارت کبرای دولت شاهنشاهی در عراق نمیخورد زیرا نه زبان عربی میداند و نه به سیاست فعلی خاورمیانه وارد است. سید ضیاء علاوه نموده حال که ما رژیم جدید عراق را به رسمیت شناختیم دولت بایستی طوری عمل کند که باب مذاکرات مفتوح بماند که به تدریج مشکلات را با مذاکرات و گفتگو حل کنند و از طرفی معلوم نیست که قاسم تا چند سال دیگر بر سر کار بماند.
دیگر این که ما فعلاً میبینیم روسیه از یک طرف با افغانستان لاس میزند تا آنجا را تبدیل به پایگاه کمونیستی کند و از طرف دیگر عراق را از چنگ انگلیسها خارج کرده و الساعه مشغول حفر چاه نفت در بصره و نزدیک چاههای نفت ایران و قلب خاورمیانه است و قاسم هم این نطق را ایراد و دلیلش را هم این طور اطلاق میکند که ایران و اردن در کار عراق و سایر کشورهای عربی اخلال مینمایند و پس از ابراز عکسالعمل از ناحیه ما دستمان را میخواند و سایر کشورهای هم پیمان هم به کلی در این مورد سکوت مینمایند و مثل اینکه اصولاً اتفاقی رخ نداده و اصلاً به روی خود نمیآورند و این هم وضع پیمان ما با سایر کشورها است و با توجه به این موضوعات اولیاء امور بایستی در این کارها پختهتر و دقیقتر عمل کرده و با کش دادن قضیه خیلی آرام و بیسر و صدا با کشوری که از پهلوی ترکیه جدا شده و سابقاً انگلیسیها آن را اداره میکردند و فعلاً روسها و اصولاً پایه و اساس محکم و صحیحی ندارد با متانت و مماشات رفتار کرده و روزنامهها هم چیزی درباره آن ننویسند تا وضع عراق روشن گردد و بعد گفت امروز خیلی حرف زدیم و دیگر بس است.
عدیلی اظهار داشت حال که نیروی فعاله و جوان به روی کار آمده چگونه کار پیشرفت نمیکند و طباطبائی پاسخ داده همینها کارها را خراب کردهاند و فردا هم پیر خواهند شد و بایستی آنها را با خاک انداز به دور انداخت و این صحیح نیست و ما باید از فکر و تجربه پیران در کارها استفاده کنیم.
که عمری را در این راه صرف کرداند و اطلاعاتشان به دنیائی میارزد و میتوانند کشورشان را نجات بدهند.
توضیحات سند:
1- عبدالکریم قاسم در سال ۱۹۱۴ در بغداد دیده به جهان گشود. پدرش مسلمان سنی مذهب از قبیله عربی زید قحطانی و مادرش مسلمان شیعه از قبیله عربی تمیم عرفانی بود که هر دو قبل از وقوع کودتای ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸ وفات یافتند. او در خانواده فقیری پرورش یافت در مدرسه شاگردی آرام بود و غالباً از همکلاسیهای خود کناره میگرفت. تحصیلات دبیرستانی را در رشته ادبی و با کسب نمرات ممتاز به پایان برد و به عنوان معلم مدرسه ابتدایی شهر "شامید" در استان دیوانه- قادسیه فعلی- واقع در جنوب عراق مشغول تحصیل شد. پس از یک سال تدریس ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۲ میلادی- این حرفه را رها کرده وارد دانشکده نظامی گردید و ۱۵ آوریل ۱۹۳۴ با درجه ستوان دومی فارغالتحصیل شد. در ژانویه ۱۹۴۰ به دانشکده ستاد قدم گذاشت و در دسامبر سال بعد با کسب نمرات ممتاز فارغالتحصیل شد. در ۱۹۵۰ به جرگه افسران قدیمی در انگلستان پیوست. در ۲ مه ۱۹۵۵ به درجه سرتیپ ستاد و در ۶ ژانویه ۱۹۵۹ به درجه سپهبد ستاد و بالاخره در ۶ ژانویه ۱۹۶۲ به درجه سرلشکر ستاد ارتقاء یافت. فعالیت سیاسی و پایان انزوای عبدالکریم قاسم به سال ۱۹۳۵ که در اولین انجمن افسران ناسیونالیست شرکت کرد باز میگردد. عبدالکریم قاسم در ۱۵ رمضان ۱۹۶۳ در محوطه ساختمان رادیو عراق به دست کودتاچیان به قتل رسید.
منبع:
کتاب
سیدضیاءالدین طباطبایی صفحه 130

