تاریخ سند: 30 فروردین 1349
موضوع : اظهارات آقای نخست وزیر در حزب ایران نوین پیرو 27605/20 هـ 5 ـ 29/1/49
متن سند:
به : 327
از : 20 ه 5 شماره : 27606 /20 ه 5
در جلسه حزب ایران نوین که در تاریخ
20 /1 /49 در سازمان جوانان حزب تشکیل
شده بود آقای هویدا اظهار داشت که بحرین1
قسمتی از خاک کشور ما می باشد که در 150
سال قبل قوای انگلیس به منظور حفظ منافع
امپراطوری خود از ایران جدا ساخته و در
همان موقع تا به حال ایران ادعای مالکیت این
قطعه از خاک خود را نموده است اخیرا فشاری
که از طرف دولت شاهنشاهی ایران وارد آمده
دولت انگلیس مجبور شده که روی موافق نشان بدهد تا مسئله از طریق سازمان ملل حل و
فصل شود همین عمل موجب گردیده که دولت انگلیس حق مالکیت ما را نسبت به بحرین
شناخته بنابراین حیثیت ما محفوظ بماند حالا مسئله بحرین را به افکار عمومی هم مسلکان
می گذارم تا اگر راهی غیر از آنچه می گویم در نظر دارند پیشنهاد نمایند اما راهی که ما می رویم
1ـ قوه قهریه ما اعم از نیروی هوایی ـ زمینی و دریایی کاملاً مجهز هستیم و می توانیم بحرین را
به زور بگیریم ولی می دانیم در آنجا مردمانی هستند و احتیاج به زندگی دارند بنابراین اعتبار
عمرانی دشت میشان را کنار می گذاریم و صرف بحرین می نمائیم این مردم مخارج دارند لباس
می خواهند و مدرسه لازم دارند تازه عده ای هستند که راضی به ترقی و پیشرفت کشور ما
نیستند اینها تحریک می کنند من دوست ندارم مادری را با چشم گریان برای بحرین ببینم برای
ما صیانت بر خلیج فارس مهم است در جزایر خلیج فارس نفتی باقی نمانده استعمار برده است
مرواریدها را هم ژاپونی ها برده اند.
راه دوم2 : مراجعه به آراء عمومی یعنی
مراجعه به عقاید و افکار عمومی مردم بحرین
است اگر خواستند به ما ملحق شوند چه بهتر و
اگر خواستند استقلال داشته باشند باز هم
حسن همجواری محبوبتر است کشور ما باید از
[در] خلیج فارس نیرومند باشد زیرا همه
شیخ نشین های خلیج فارس اظهار می دارند که
بعد از خداوند متعال امیدشان کشور ایران
است و تقاضای حمایت را دارند.
راه سوم : این است که ما طالب همبستگی
کشورهای اسلامی و عظمت ملل مسلمان در
دنیا هستیم به جز یکی دو کشور همه
کشورهای اسلامی دوست صمیمی ما هستند
در مجلس عده ای از نمایندگان هستند که
تعداد آنها از نیم دو جین کمتر است و آنان با
حرکت دست خود چون نازیسم به ما انتقاد می کنند که سیاست ما این است که بحرین را از
دست بدهیم و معتقدند که باید به زور متوسل شویم به این آقایان بایستی گفت که شاهنشاه ما
آزاده مردی هستند که وارث تاج و تخت داریوش شاه می باشند و اولین فرمان آزادی را در 2500
سال پیش در بابل صادر نمودند و به دنیا نشان داده اند که مردم ایران مردم صلح دوست هستند
بنابراین دولت هویدا نمی تواند و قادر نخواهد بود آنچه را که شاهنشاه آریامهر اراده می فرمایند
برخلاف آن انجام دهد ما قدرت و ارزش امروزی خود را مدیون افکار و عقاید شاهنشاه خود
هستیم در ملاقات اخیری که با صدر هیئت رئیسه شوروی (پادگورنی3) نمودم بحثی از گریه
مرد به میان آمد نامبرده معتقد بودند که مرد گریه نمی کند من در جواب وی گفتم مرد هم گریه
می کند خود من گریه کرده ام آن زمانی بود که من افسر ارتش بودم و برای بیرون کردن
پیشه وری4 خائن عازم آذربایجان بودم ولی نیروی شما در شریف آباد جلو ما را گرفتند آن موقع
بود که من از فرط ناراحتی گریستم پس از سخنان آقای هویدا نخست وزیر دکتر متین و جوانشیر
مطالبی در همین زمینه ایراد کردند.
نظریه رهبر عملیات : منبع مورد اعتماد است احتمال دارد مفاد گزارش خبری مقرون به صحت
باشد.
ابهری
1ـ توجه شود کارها تکراری نباشد
2ـ نظر بخش 321 ارائه گردد
3 /2 /49
احتراما مطالب فوق قبلاً در جلسه مسئولین حوزه های حزب ایران نوین از جانب آقای نخست وزیر عنوان که در بولتن درج شده است
رنجبر
توضیحات سند:
1ـ نگاهی به جغرافیای ایران نشان می دهد که به واسطه بی لیاقتی و بی کفایتی حاکمان، همواره بخش هایی از میهن از
دست رفته است و آخرین آن بحرین است که توسط دولت هویدا از دست داده شد.
2ـ برای زمینه سازی راه دوم، شاه در دی ماه 1347 در کنفرانس مطبوعاتی دهلی نو گفت: «گرفتن و حفظ کردن
سرزمینی که مردم آن با شما ضدیت داشته باشند چه فایده ای دارد.
چون عمدا اشغال محسوب می شود برای نجات
بحرین هرگز به زور متوسل نخواهیم شد.
»
تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 146
3ـ نیکلا پادگورنی ـ رئیس جمهور وقت شوروی ـ در تاریخ پنجم فروردین 1349 برای یک دیدار 6 روزه وارد تهران شد.
4ـ سید جعفر پیشه وری در سال 1272 ش در روستای زاویه خلخال به دنیا آمد.
در سال 1282 ش به همراه پدر و مادر به
باکو رفت و در آن جا به تحصیل و کار پرداخت.
در حوالی انقلاب روسیه به کمونیسم جلب شد.
وی در سال 1297 ش در
سن 25 سالگی، عضو کمیته مرکزی حزب عدالت و عضو بوروی خارجی 5 نفره آن گردید.
در سال های 1298 ـ 1299
سردبیری روزنامه حرّیت را به عهده داشت.
در اردیبهشت 1299 ارتش سرخ در جریان جنگ با روسهای سفید وارد
خاک ایران شد و به همراه آن تعدادی از رهبران حزب عدالت، از جمله پیشه وری، وارد گیلان شدند.
و در 30 خرداد
1299 در بندر انزلی اولین کنگره حزب کمونیست ایران را به پا داشتند.
در این کنگره، پیشه وری عضو کمیته مرکزی و
یکی از چهار رهبر اصلی حزب شد و در کنار «حیدر عمواوغلی (تاریوردیف)، سلطان زاده (آواتیس میکائیلیان) و
کامران» به انتشار روزنامه کامونیست ارگان حزب، در رشت پرداخت.
او در مرداد 1299 در دولت «کودتای سرخ»
احسان اللّه خان دوستدار، سمت کمیساریای کشور را به عهده گرفت.
در پی شکست نهضت جنگل مدتی به باکو رفت و
مدیریت روزنامه اکینجی را به دست داشت و سپس به عنوان دبیر مسؤول تشکیلات تهران، به ایران آمد.
در این دوران،
سرمقاله های روزنامه حقیقت ـ به مدیریت «سیدمحمد دهگان» را می نوشت.
پیشه وری در سال 1304 رابط حزب
کمونیست ایران و کمینترن بود.
در سال 1306 در کنگره دوم حزب کمونیست ایران ـ معروف به کنگره ارومیه که در شهر
رستوف در نزدیکی مسکو برگزار شد، مجددا دبیر کمیته مرکزی و مسؤول تشکیلاتی حزب در تهران شد.
و در 6 دی ماه
1306 توسط شهربانی دستگیر شد.
او در تمام دوران زندان حتی منکر عضویت در حزب کمونیست بود، تا بالاخره در
اسفند 1318 در دادگاه جنایی به جرم عضویت و تبلیغ فرقه اشتراکی، طبق قانون 1310، به 10 سال زندان محکوم گردید.
در دوران زندان میان پیشه وری و سایر زندانیان کمونیست، به ویژه اردشیر آوانسیان، اختلاف شدیدی وجود داشت که
یکی از علل آن شاید اصرار پیشه وری در کتمان سمت حزبی و سوابق خود بوده است.
پس از آزادی در سال 1319 به
کاشان تبعید شد.
و سپس در مهرماه 1320 در جلسه مؤسسان حزب توده شرکت کرد و جزء رهبران اولیه حزب انتخاب
شد و به همراه ایرج اسکندری اولین مرامنامه حزب را نوشت ولی به علت اختلاف با اردشیر آوانسیان به زودی کناره
گرفت.
در خرداد سال 1322 انتشار روزنامه آژیر را در تهران آغاز کرد.
وی در انتخابات مجلس چهاردهم از حوزه تبریز
انتخاب گشت ولی در 23 تیر سال 1323 اعتبارنامه او رد شد.
در کنگره اول حزب توده (10 مرداد 1323) به عنوان
نماینده سازمان حزبی آذربایجان حضور یافت ولی در این جا نیز اعتبارنامه او رد شد.
در مرداد 1324 روزنامه آژیر
توقیف شد و پیشه وری به آذربایجان رفت و در شهریور 1324 فرقه دمکرات آذربایجان را بنیان گذارد و در 21 آذر 1324
حکومت خودمختار فرقه را ایجاد کرد.
پیشه وری در پی شکست فرقه در 21 آذر 1325 به باکو رفت و سرانجام در 20 تیر
ماه 1326 در یک سانحه اتومبیل به قتل رسید.
قتل پیشه وری را به میرجعفر باقروف ـ دیکتاتور آذربایجان شوروی ـ
نسبت می دهند و عامل آن را غلام یحیی دانشیان می دانند و در سال های اخیر این مطلب در جمهوری آذربایجان شیوع
کامل یافته است.
با آغاز گلاسنوست گورباچف، این مطلب را اولین بار «علی توده» در یکی از مطبوعات شوروی (ادبیات
و اینجه صنعت) ارگان اتحادیه نویسندگان آذربایجان شوروی اعلام داشت.
علت این امر اختلاف پیشه وری با باقروف و
میرزا ابراهیموف وزیر فرهنگ آذربایجان شوروی ذکر می شود.
به گفته یک شاهد عینی (نصرت اللّه جهانشاهلو)
پیشه وری علت شکست فرقه را افراط در جدایی از احزاب سیاسی ایران می دانسته است و باقروف، به عکس، علت را
در این می دانسته که «به یک باره از دولت و مردم ایران نبریدید و به ما نپیوستید».
اسناد ساواک نیز مرگ پیشه وری را به
علت پشیمانی وی از همکاری با شوروی و تلاش او برای تشکل دوباره و بازگرداندن ایرانیان مقیم شوروی به ایران و نیز
تألیف کتابی با عنوان «چگونه اشتباه کردم» دانسته اند، اما برخی از اعضای قدیمی حزب توده مرگ او را کاملاً تصادفی و
بدون برنامه ریزی پیشین از سوی مقامات شوروی می دانند.
به هر روی داستان زندگی و مرگ پیشه وری بدون دسترسی
به اسناد دولتی شوروی سابق مانند دفتری بی آغاز و انجام در هاله ای از ابهام باقی خواهد ماند.
همسر پیشه وری معصومه رحمانی نام داشت و از او یک پسر، به نام داریوش، به جای مانده است.
منبع:
کتاب
امیر عباس هویدا به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 68