سال 1349 شمسى در حالى آغاز شد که جنگ بین اعراب و رژیم اشغالگر قدس، شدیدتر مىشد
متن سند:
سال 1349 شمسى در حالى آغاز شد که جنگ بین اعراب و رژیم اشغالگر قدس، شدیدتر مىشد و در این حال، نمایندگان سازمان ملل، براى جدایى بحرین از ایران، در حال تلاش بودند و رژیم سرسپرده پهلوى نیز، در این عروسکگردانى، موافقت خود را با این جدایى اعلام کرد تا از طرف سرمایهداران امریکایى به لقب «شریک خوب» مفتخر گردد!؟ و فرح دیبا نیز در شهر شیراز در حال جشنبازى بود تا آن را به جشن «خوک، بچه، آتش» تبدیل کند.
در این موقع، فردى که در چارچوب شهرستان دماوند گرفتار شده و از دست فرماندار وقت ـ فتحاله دهقانى ـ به تنگ آمده بود، شعرى علیه او سرود و براى رؤساى دولتى شهرستان ارسال کرد.
در این شهر طنز به حقایقى اشاره شده است که توجه به آن، خالى از لطف نیست.
* * *
دوستان عزیز با فرهنگ
چهرههاى عبوس پرآژنگ
قبل هر چیز بر شما به زبان
مىفرستم درود بىپایان
تا کنم چهرههایتان را شاد
پس بگویم هرآنچه باداباد
لیک بشنو ز من نکاتى چند
گوش و دل باز کن شنو این پند
چونکه دیوان بلخ گشته زیاد
خوانهایش فزون شد از هفتاد
بحث هر هفته مان بود یک خوان
بیش از این نیست چنته دهقان
خوان اول
دوش رفتم به کوى باده فروش
که شنیدم به راه بانک سروش
رفتم آنجا به گاه دانش و داد
که درا و عقل و دین رفته به باد
دیدم آنجا نشسته بر سر میز
مردى از ته کلفت و از سر تیز
یک به یک هر اطاق رفتم تو
که یکى بود و هیچ نبود جز او
لیس فىالدار غیره دیّار
آفرین بر جناب فرماندار
آبله بر رخ و سیاه دلش
چانهاش پرجذام و خسته سرش
سرورویش سیاه و عینک چشم
ریش توپى و هم سرى کم پشم
ساربان قدّ و ساربان رفتار
ساربان فهم و ساربان کردار
گفتمش کیست این خر سُمدار
گفت ایشان امین استاندار
لیس فىالدار غیره دیّار
آفرین بر جناب فرماندار
از ادب بو نکرده یک خردل
از سیاهى دلش چنان صندل
حرف در او به گوش خر یاسین
هر چه گویى نمىکند تمکین
دزد پروندهساز بىپروا
کارها کرد لیک زشت و دغا
انتخابات ساز بىایمان
بىنظیر است کار این دهقان
لیس فىالدار غیره دیّار
آفرین بر جناب فرماندار
طرفهالعین پر کند صندوق
ساز هر رقص مىزند چون بوق
در دروغ و ز چاپلوسى فرد
غیرتى بونکرده این نامرد
تف بر این دستگاه بدبنیاد
همچو او هست در طویله زیاد
لیس فىالدار غیره دیّار
تف به ریش جناب فرماندار
کیست آن کس که رفت باز آمد
کیست آن اردکى که غاز آمد
پى پس مانده خوردنش کفتار
گرگسان یا که چون گراز آمد
هیچکس قى چو کرد نخورد جز او
وحده لا اله الا هو
لیس فىالدار غیره دیّار
آفرین بر امین استاندار
منبع:
کتاب
فریاد هنر صفحه 59