تاریخ سند: 26 آبان 1342
موضوع : آقای احمد آرامش
متن سند:
شماره : 1708 س ت شمیران
آقای احمد آرامش در یک جلسه خصوصی منزلش مراتب زیر را اظهار
داشته است :
من با اینکه با آقای مهندس شریف امامی قوم و خویش و فامیل هستم ولی روی
اختلاف عقیده و سلیقه زیاد چندان با وی معاشرتی نداشته و اگر گاهی ملاقاتی
دست دهد فقط جنبه فامیلی
دارد.
درباره مسائل روز اظهاراتی
نمود و گفت من هر چه سعی
می کنم مطالبی درباره
جریانات روز نگویم ولی
فکر و روحم راحت نمی شود
چون اعمال امریکائیها را در
این کشور واقعا بر خلاف
مصالح می بینم و نمی پسندم
و اضافه نمود به طور قطع و
یقین اگر می پسندیدم تاکنون
مصدر امور مهمه ای در
کشور بوده و در کابینه ها
سمت وزارت را دارا می بودم
ولی چون می بینم که سیاست
امریکا هم برای کشور و هم برای رجال آن خطرناک می باشد و روی پول و
قدرتی که دارند ابدا توجه و دور اندیشی به سیاست خود نکرده چه بسا که با
سیاست غلط و یک زندگی و دیوانگی مخصوص به خود حاضرند ملیت هایی را
به باد فنا بدهند و زیر بار نروند و افزود این همه کودتاهایی که در نقاط مختلفه
گیتی می شود فکر می کنید معلول آن واقعا خود مردم بوده اند؟ خیر چنین نیست
معلول آن خود امریکائیها بوده که بدون مطالعه عده ای را به آن نقاط می فرستند و
چون سیاستشان غلط از آب در آمد آن وقت برای اینکه در مقابل سیاستهای
دیگر رسوایی ببار نیاورند می زنند زیر هر قول و قرار و ملاقاتی که با آن دولت
داشته اند ـ مردم دنیا بعد از جنگ همه در فکر بوجود آوردن شرایط کار و کسب
بوده و مسلما با این روش از هرج و مرج بیزارند ولی از نظر سیاست امریکا دنیا
بایستی مغشوش مردمش بیکار و محتاج باشند تا در نتیجه امریکا بتواند با
زدوبندهای سیاسی خود چرخ اقتصادش را بگرداند ـ امروز در دنیا جنگ جنگ
اقتصاد است به طوری که آقایی انگلستان هم دیگر رنگ و روی خود را از دست
داده و از امریکا تملق می گوید ـ وام می گیرد ـ جنس می خرد و برای حفظ ظاهر
گاهی همان اجناس را به
سایر کشورها می فروشند و
با این عمل رل دلال را بازی
می کند البته این عمل
انگلستان از نظر سیاست و
حفظ موقعیت خود چندان
عیبی ندارد زیرا می بینیم او با
موقعیت زمان سیاست خود
را تطبیق می دهد و در نتیجه
مستعمرات خودش را هم
مانند هندوستان هنوز حفظ
کرده است.
و سپس با تظاهر به
احساسات گفت من به خدا
برای مملکت و شاه نگران
هستم ـ این بامبول انتخابات
شوخی نیست یک مشت ـ مردم نفهم از دنیا بی خبر را با نشان دادن نقل و نبات
فریب داده و چنان در عالم تخیل غوطه ور شان ساختند که نفهمیدند چه کردند ـ
سازمان امنیت از ده کوره های دور دست افراد نفهمی را دستچین کرده و به مرکز
آورده تا به اصطلاح سرنوشت سیاست ایران را پی ریزی کنند ـ از طرفی سلاطین
و رؤسای جمهوری ها را دعوت نموده و با نشئه پذیرایی نظر ظاهری آنان را به
خود جلب می کنند عده ای را هم نفهمیده به میدان آورده و با آنها روبرو می کنند تا
هر چه جلوشان بگذارند نخوانده امضاء کنند و اضافه نمود فلان گروهبان
امریکایی هم از فلان ده عبور کرد و یک شب مهمان فلان کس بوده و از وی
خوشش آمده و رؤسای محلی (پلیس و مأمور اطلاعات) هم از جریان با خبر
شده برای حفظ موقعیت اسم این شخص را یادداشت کرده مقامات امریکائی هم
که از وکیل باشی خود خاطر جمع بوده نظریه داده اند تا نتیجتا امروز وکیل شده
است ولی حالا که مدتی گذشته است و کم کم چهره ها معلوم می شود فهمیده اند
چه آدم هایی را انتخاب کرده اند.
باید توجه داشت که استعمار استعمار است حالا چه انگلیس باشد چه آمریکا
فرقی ندارد هر چه هست
مملکت خراب کن است در
نقاطی که کودتا شده و
می شود مگر به سران
مملکت گفته اند چه خواهد
شد؟ تا آخرین لحظه دوستی
را حفظ کرده و بعد یک مرتبه
و علی الظاهر ابتداء به ساکن
نقطه مورد نظر منقلب شده و
دچار تشنجات سیاسی
می گردد حال مملکت ما هم
که همیشه آبستن وقوع
حوادث بوده همان وضع را
داشته منتهی اکثرا وجود
شخصیتهائی از قبیل همین
لوطیهای میدان و روحانیون
و ملاکین که حالا مورد غضب قرار گرفته و به کنار زده شده اند نگهداری و حفظ
کرده است امروزه برای کشور در عرصه سیاست و فعالیت فقط یک مشت اوباش
باقی مانده که اگر عنایت خداوندی نباشد مملکت حافظی ندارد و سپس اضافه
نمود باید کوشید تا دست این امریکاییها از این کشور کوتاه نمود ـ هزار سال دیگر
هم سیاست روس انگلیس برای ما خطر ندارد ولی سیاست امریکا برای کشور
خطرناک است.
در مورد استقبال از ژنرال دوگل و احساسات مردم نسبت به او صحبت شد گفت
به عقیده من اینها همه عروسکهایی هستند که سرنخشان به دست انگلیس است و اضافه نمود چطور شد که
انگلیس که با امریکا دوست است نمی گذارد کندی به اروپا راه یابد و در مواقع لزوم هم آبرویش را
می ریزد.
از قدیم گفته اند که چوب انگلستان بی صدا است روی همین اصل با تردستی که دارد سعی می کند
دست آمریکاییها را از بعضی نقاط دنیا مخصوصا نفت خیز کوتاه نماید و به همین سبب است که با
صحنه سازی وضعی به وجود آورده که ایران از آلمان و بلغار وام بگیرد و خلاصه این چند قطره نفتی را که
داریم در گرو همه عالم بگذارند و بدیهی است وقتی نفت ما پیش همه کشورهای جهان بگرو رفت آن وقت
زور آمریکاییها کمتر به این سرزمین می رسد البته این هم یک نقشه ای است و به همین مناسبت هم هست
که از هم اکنون شخص مطمئنی را مثل دکتر اقبال در راس مؤسسات نفت گذارده اند و اضافه نمود : ولی این
انتصاب خودش یک هشداری [هشدار] به آمریکاییها داده چون مثل اینکه متوجه موضوع شده و خیال
نشان دادن عکس العملهایی هستند.
از وی پرسیده شد با این افکار و روشن بینی ها چطور خودتان را داخل به گود سیاست نمی کنید جواب داد
البته چون برای امثال من شرایط زمان موجود نیست همان بهتر است از جرگه دور باشیم.
در قبال
صحبتهای نامبرده نیز یک نفر از حضار که به او دکتر می گفتند با حرارت بیانات آقای آرامش را تائید
نموده و اضافه نمود امریکاییها همه خائنند دزدند و نا اصلند چون نسل حاضر آمریکا دزدهای کشورهای
دیگر بوده اند که به این سرزمین مهاجرت نموده اند.
به طوری استنباط می شد گفته های آقای آرامش در این روزها بیشتر روی ذائقه اشخاصی که با وی تماس
می گیرند بوده والا این شخص زرنگ تر از آن است که بگذارد کسی دستش را بخواند و منظور وی از این
عمل بیشتر برای این است که دورو ورش مردمی جمع شوند و از این راه اهمیت بیشتری کسب نماید.
ساواک شمیرانات
منبع:
کتاب
جعفر شریف امامی به روایت اسناد ساواک صفحه 89