صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: شیخ محمد یزدی

تاریخ سند: 23 اسفند 1348


موضوع: شیخ محمد یزدی


متن سند:

از: 8هـ تاریخ:23 /12 /1348
به: 311 شماره: 15124
موضوع: شیخ محمد یزدی

بنا به دعوت عباس پورمحمدی ماهونکی نامبرده بالا که از جمله وعاظ شهرستان یزد می‌باشد به رفسنجان وارد و در مسجد سقاخانه سخنرانی می‌نماید.1
نظریه منبع: با توجه به سوابق شیخ عباس پورمحمدی و اختلافات شدید بهائیان2 و افراد متعصب مذهبی و این‌که واعظ مذکور در منزل پورمحمدی سکنی گزیده است لازم است به طرق مقتضی به نامبرده بالا تذکرات لازم داده شود.
نظریه رهبر عملیات: 1- به شهربانی نوشته شد تا ضمن اخذ تعهد مبنی بر عدم ایراد مطالب مخالفت‌آمیز به طور کاملاً غیرمحسوس سخنان و تماس‌های وی را تحت نظر قرار دهند. 2- به گزارش عملیاتی خبر مراجعه شود. رهبر
تهیه کننده رهبر عملیات ـ قمی‌نژاد
رئیس بخش امنیت داخلی ـ دانائیان
محترماً در صورت تصویب به مرکز ارسال گردد.

103 ـ 21

توضیحات سند:

1. اداره کل سوم ساواک پس از دریافت این گزارش از ساواک کرمان چنین درخواست کرد:
از: اداره کل سوم 316 تاریخ: 19 /1 /49
به: ریاست ساواک استان کرمان شماره: 143 /316
موضوع: شیخ محمد یزدی
عطف: 15124 /8 ﻫ ـ 23 /12 /1348
خواهشمند است دستور فرمائید ضمن تعیین مشخصات کامل نامبرده بالا اعمال و رفتار و تماس‌های مشارالیه را نیز تحت کنترل قرار داده و در صورت مشاهده فعالیت مشکوکی از وی مراتب را به موقع به این اداره کل منعکس نمایند.
مدیر کل اداره سوم ـ مقدم
رئیس بخش 316 ـ ازغندی
رئیس اداره یکم عملیات و بررسی ـ جوان
2. بهائیت: در سال 1260 ق فردى به نام سیدعلى محمد خود را «باب»، امام و وسیله تماس مردم با امام زمان(ع) معرفى نمود و سپس دعوى مهدویت کرد و گفت که در آینده از میان بابیها، پیامبرى قیام خواهد کرد و دین تازه‌اى خواهد آورد. به دستور ناصرالدین شاه و امیرکبیر، بسیارى از پیروان باب دستگیر و کشته شدند و بقیه به عراق تبعید گردیدند و شخص باب نیز تیرباران شد. (1266 ق). در میان اتباع باب دو برادر مورد توجه او بودند که مدعى جانشینى وى شدند. لیکن بین آن دو برادر اختلاف افتاد. گروهى پیرو برادر او مشهور به صبح ازل (ازلى‌ها) و عده‌اى دیگر پیرو برادر دوم بهاءالله‌ (بهائی‌ها) شدند. در نزاع سختى که بین این دو و اتباع آنان در گرفت، بسیارى از طرفین کشته شدند. دولت عثمانى بهاءالله‌ و طرفدارانش را به عکا (فلسطین اشغالى) و صبح ازل را با یارانش به جزیره قبرس روانه کرد. فعالیت‌هاى بها در عکا و همکارى با یهودى‌ها باعث شد تا بیشتر بابیان و به ویژه بابیان ایران پیرو او شوند. در پیدایش این مسلک مأموران روسیه بالاخص پرنس کینیار دالگورکى وزیر مختار دولت روسیه تزارى در نخستین دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نقش مهمى داشتند سپس انگلیسى‌ها، بهائیت را در کشورهاى اسلامى به ویژه ایران ترویج مى‌کردند. بدین ترتیب بهائیت از بدو پیدایش تاکنون به اسم یک عقیده مذهبى ولى در واقع با قدرت یک حزب سیاسى در خدمت استکبار بوده هم‌اکنون نیز آمریکا و رژیم صهیونیستى از حامیان قوى این مسلک‌اند. در حکومت محمدرضا پهلوى، به رغم مبارزه روحانیت شیعه علیه این فرقه، بهائیان موقعیتى ویژه داشتند و شاه از حمایت ایشان بهره‌مند بود. و همیشه افرادى از سران این فرقه در دربار بودند و در تصمیم‌گیریهاى دولت و سیاست خارجى تأثیر جدى داشتند و به نفع صهیونیسم جهانى فعالیت مى‌کردند. امیرعباس هویدا بهایى براى سیزده سال پست نخست‌وزیرى را در اختیار داشت. بابیان و بهائیان اعتقاد دارند که سیدعلى محمد باب شش مرتبه ادعاى خویش را تغییر داد. در مرتبه اول به سیدذکر مشهور مى‌شود و ادعاى ذکریت مى‌کند. در مرتبه دوم ادعاى بابیت مى‌نماید و خود را باب و نایب خاص امام زمان (عج) و واسطه خیر و فیض بین او و مردم معرفى مى‌کند. در مرتبه سوم دعوى مهدویت مى‌نماید و خود را مهدى موعود مى‌داند. در مرتبه چهارم ادعاى نبوت مى‌کند و خویشتن را پیامبر معرفى مى‌نماید. در مرتبه پنجم ادعاى ربوبیت و در مرحله و مرتبه ششم دعوى الوهیت مى‌کند. براى اثبات الوهیت بهاءالله‌ به چند نمونه از نوشته‌هاى او نگاه مى‌کنیم. بهاءالله‌ هنگامى که در زندان عکا گرفتار بود چنین نگاشت: «اسمع مایوحى من شطرالبلاء على بقعه المحنته و الابتلاء من سدرۀ القضاء انه لااله الا أَناالمسجون الفرید» یعنى: بشنو آنچه را که وحى مى‌شود از مصدر بلا برزمین غم و اندوه از سدره‌القضا بر ما به اینکه نیست خدایى جز من زندانى تنها. «کذلک امر ربک اذکان مسجونا فى اخرب البلاد» یعنى: اینگونه پروردگارت فرمان داد زمانى که در خرابترین شهرها زندانى بود. «تفکر فى‌الدنیا و شأن اهلها ان‌الذى خلق العالم لنفسه قدحبس فى اخرب الدیار بما اکتسب ایدى الظالمین» یعنى: درباره دنیا و حالات مردم آن بیندیش، زیرا آنکه جهان را براى خود خلق کرد، در خراب‌ترین مکانها به دست ستمکاران زندانى است.«ان الذى خلق العالم لنفسه منعوه ان ینظر الى احد من احبائه» یعنى: آن کسى که جهان را براى خودش آفرید، او را منع کردند که حتى به یکى از دوستانش نظر افکند. حسینعلى بها انبوه پرشمار مردم را که به ادعاى خدایى او وقعى نمى‌گذاشتند در شمار غافلین مى‌خواند و در جواب کسانى که ا او را مى‌پرسیدند: تو که خود را خدا مى‌دانى، چرا بعضى از مواقع مى‌گویى اى خدا و در بعضى از نوشته‌هایت از او استمداد مى‌طلبى؟ مى‌گوید: «یدعو ظاهرى باطنى و باطنى ظاهرى، لیست فى‌الملک سواى ولکن الناس فى غفلۀ مبین» یعنى: باطن من ظاهر من را و ظاهرم باطنم را مى‌خواند، در جهان معبودى غیر از من نیست، ولى مردم در غفلت آشکارند. (رک: بهائیان نوشته سیدمحمدباقر نجفى و کتاب مبین، میرزا حسینعلى نورى (بهاءالله‌) چاپ 1308 هجرى قمرى، صفحات 56، 233، 286، 342، 405 و فتنه باب، عبدالحسین نوایى، انتشارات بابک، چاپ سوم، بهار 1362، صفحات 14 تا 164، کوثر، جلد اول، دفتر نشر آثار امام خمینى (ره))

منبع:

کتاب آیت‌الله حاج شیخ محمد یزدی صفحه 137

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.