صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

درباره: سانسور مکاتبات

تاریخ سند: 6 شهریور 1348


درباره: سانسور مکاتبات


متن سند:

شماره: 1650 /344 تاریخ:6 /6 /1348
از: اداره چهارم پشتیبانی عملیاتی(344)
به: ریاست اداره یکم عملیات و بررسی (312)
درباره: سانسور مکاتبات

چون مدت انجام سانسور مکاتبات افراد مشروحه زیر به پایان رسیده و از طرفی در اجرای بخشنامه شماره 25 /342- 23 /1 /48 تا کنون نسبت به ادامه کنترل مکاتبات این افراد اظهار نظری از طرف آن اداره نشده است لذا بخش 344 نسبت به قطع سانسور مکاتبات آنها اقدام لازم به عمل آورده و مراتب بدین وسیله جهت استحضار اعلام می‌گردد.1
رئیس اداره چهارم پشتیبانی عملیاتی. امیدی
1. سیدرضا عاصی 2. مهدی غضنفری2 3. عبدالرحمن برومند3 4. ناصر کمیلیان4 5. ناصر وهداد 6. هوشنگ سیاح‌پور5 7. محمد طاهری 8. امیرمسعود نوربخش 9. افتخار آیت الهی6 10. کریم خداپناهی7 11. کتابخانه‌های ‌دانشگاه تهران و دانشگاه ملی 12. دکتر احسان نراقی 13. مهندس ایرج بهی 14. غلامعلی حدادعادل8 15. مصطفی آیت الهی9 16. تابانفر
رونوشت برابر اصل و اصل در پرونده سانسور بایگانی است

توضیحات سند:

1. اداره یکم عملیات و بررسی، پاسخ این نامه را طی شماره 3622 /312- 15 /6 /48 به شرح زیر داده است: « خواهشمند است دستور فرمائید مکاتبات پستی افراد مشروحه زیر را از تاریخ 15 /6 /48 به مدت شش ماه دیگر مجدداً تمدید نمایند. 1. ناصر کمیلیان 2. ناصر وهداد 3. امیرمسعود نوربخش 4. افتخار آیت الهی 5. کریم خداپناهی 6. دکتر احسان نراقی 7. مهندس ایرج بهی 8. غلامعلی حدادعادل 9. مصطفی آیت الهی 10. مجتبی تابانفر 11. کتابخانه‌های ‌دانشگاه تهران و دانشگاه ملی و دانشگاه صنعتی آریامهر و دانشگاه‌های ‌(تبریز. مشهد. اصفهان. شیراز. جندی شاپور و نفت ملی آبادان) 12. مهدی غضنفری »
2. مهدی غضنفری: فرزند اسماعیل، در سال 1300 ش در کرمانشاه متولد شد. نامبرده به شغل خیاطی اشتغال داشت و طی سال های 42 تا 57 از طرفداران جبهه ملی بود و چند نوبت در سال های 34، 39 و 41 به اتهام پخش نشریات جبهه ملی دستگیر و پس از تحمل حبس‌های کوتاه مدت، آزاد گردید‌ و در سال 1345ش نیز به همراه شیبانی و بازرگان به برازجان تبعید گردید و در سال 1355ش، از طریق مرز بازرگان به اروپا سفر کرد‌.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
3. عبدالرحمن برومند: فرزند محمد، در سال 1306 ش در گز برخوار اصفهان در خانواده‌اى از ملاکین بزرگ و اشرافى به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتى و متوسطه، جهت ادامه تحصیل عازم سوئیس شد و پس از بازگشت به ایران، به عنوان وکیل دادگسترى مشغول به کار شد. در انتخابات دوره بیستم مجلس شوراى ملى، کاندید جبهه ملى در اصفهان بود که انتخاب نگردید.
عبدالرحمن برومند که در دیوان سالاری دربار پهلوی، دارای جایگاه بود و با شرکت چند تن از اعضای خاندان پهلوی و برادران خود، شرکت عمران ملی شاهین شهر را تأسیس نموده بود، پس از تأسیس حزب ایران نوین، به آن پیوست و از اعضاى فعال این حزب در اصفهان بود.
عبدالرحمن برومند، از سال 1336ش، با نام رمز «اس. دی. اس. تی» با سفارت آمریکا‌‌ در تهران ارتباط جاسوسی داشت که اسناد این ارتباط، توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره) به چاپ رسیده است.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى، به علت ظلم‌ و ستم‌هائى که مشارالیه و خانواده‌اش در حق مردم مظلوم منطقه برخوار اصفهان نموده بودند، به مصادره اموال و دو سال حبس محکوم شد که به علت متواری شدن و خروج از کشور، حکم دستگیری او عملی نگردید.
عبدالرحمن برومند در خارج از کشور، به همراه تشکیلات سلطنت‌طلبان آغاز به فعالیت نمود که در دهه 70، به علت نامعلومى در پاریس به قتل رسید.
4. ناصر کمیلیان: فرزند حسین قلی، در سال 1317ش در تهران به دنیا آمد. در برخی از اسناد، نام پدر وی «حسن علی» نوشته شده است. شهرت قبلی (مشهدی محمد). تحصیلات ابتدایی‌‌ در دبستان دانش بود و به مدت یک سال نیز در دبیرستان مروی تحصیل کرد و سپس در بازار تهران مشغول به کار شد.
مشارالیه که در بازار بزازها، خرازی فروش بود، از سال 1334ش در جلسات جبهه ملی شرکت کرد که به همین دلیل در سال 1340ش، به ساواک احضار شد. در همین احضار بود که مدرک تحصیلی خود را سوم دبستان عنوان نمود.
در بهمن سال 1341ش، به علت ارتباط با جبهه ملی و شرکت در جلسات فردی به نام نجمی، دستگیر گردید و حدود 6 ماه زندانی و 20 روز پس از واقعه‌‌ی 15 خرداد آزاد شد.
ناصر کمیلیان که به همراه برادران خود، تجارتخانه‌‌ی کمیلیان را اداره می‌کرد، در سال 1346ش، عضو جبهه ملی بازار و از افراد متعصب آن معرفی شد که در چاپ و پخش تراکت‌های ‌مربوط به برگزاری مراسم بزرگداشت غلامرضا تختی، از مسئولین بوده است. در همین سال، قصد مسافرت به کشور آلمان را داشت که مورد موافقت ساواک قرار نگرفت.
ناصر کمیلیان، از جمله بازاریانی بود که در سال 1347ش، با اللهیار صالح و شمس الدین امیرعلائی رابطه داشت و همراه آنها به مسافرت می‌رفت. در همین سال بود که گفته شد او به همراه چند تن دیگر، هیئت مکتب صادقیه را تشکیل داده‌اند.
این فعالیت‌ها، موجب دستگیری مجدد او در مهرماه 1347 گردید که یکی از سئوالات بازجوئی، ملاقات وی با سیدصادق روحانی در گیلان بود، که علت آن را درخواست استخاره! از ایشان بیان کرد. در همین موقع بود که در زندان، بافتن عکس مصدق را بر روی یک قالیچه، به یک زندانی سفارش داد.
ناصر کمیلیان که در تجارت ترقی کرده و در سال 1349ش، دارای کارخانجات فروزان بود، در سال 1349 نیز تقاضای گذرنامه برای سفر تجاری به خارج از کشور را نمود که مورد موافقت قرار نگرفت.
یکی از شرکت کنندگان در مراسم ازدواج او در بهمن ماه سال 1350ش، خوشدل تهرانی بود که قطعه شعری نیز به این مناسبت قرائت کرد.
مشارالیه که در کنار فعالیت‌های ‌تجاری، به فعالیت‌های ‌سیاسی نیز مشغول بود، در سال 1355ش، از هواداران سازمان مجاهدین خلق و جنگ مسلحانه معرفی گردید و به مدت 18 روز تلفن او تحت کنترل قرار گرفت.
او که بارها به بهانه‌های ‌مختلف از جمله سفر حج، تقاضای گذرنامه کرده و مخالفت شده بود، در نهایت در زمان اوج گیری انقلاب اسلامی، در خردادماه سال 1357 موفق به این امر شد.
مشارالیه برای بار سوم، سه روز پس از واقعه‌‌ی خونین 17 شهریور در میدان ژاله تهران، دستگیر شد و مدت 13 روز در بازداشت به سر برد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ناصر کمیلیان یکی از افرادی بود که در دفتر بنی‌صدر مشغول به کار شد و همراه او در توطئه‌های ‌مختلف شرکت کرد و به همین علت در سال 1361ش، دستگیر شد و مدتی را در بازداشت به سر برد.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
5. هوشنگ سیاح‌پور: فرزند عبدالله،‌ در سال 1315 ش در تهران به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتی، از سال 1335ش به دانشکده پزشکى رفت و در سال 1347ش، با تخصص بیهوشى فارغ‌التحصیل شد.
مشارالیه در سال 1345 سوابق خود را چنین بیان کرد: «... در سال 1331 با حزب زحمتکشان همکارى داشته و به دنبال آن در حزب نیروى سوم بودم... در شروع فعالیت‌هاى سیاسى مجدد، در چند سال اخیر به دفتر مجله علم و زندگى، رفت و آمد داشته و در ضمن آن به سپاه بهداشت رفته... به دریافت جایزه از دست جناب آقاى وزیر نائل گردیدم و سپاهى نمونه استان شناخته گشتم...»
مشارالیه که در سال 1343 دوره دکتراى عمومى پزشکى را به پایان برده بود، در همان سال به سپاه بهداشت اعزام گردید و پس از پایان خدمت، با استخدام وى با سمت پزشک بهدارى استان، موافقت شد. در سال 1347 در بخش 2 جراحى بیمارستان سینا به فعالیت مشغول بود و در عین حال در قلهک، مطب شخصى داشت و از اواخر این سال به بیمارستان 25 شهریور رفت و در همین سال با استخدام وى در شیر و خورشید سرخ نیز موافقت شد. دکتر سیاح‌پور که در کنار تحصیل در دانشکده پزشکى، حدود دو سال (39 ـ 37) در دانشکده حقوق نیز تحصیل کرده بود، در سال 39 به علت شرکت در تظاهرات دانشگاه دستگیر شد و شش روز در زندان به سر برد.
وى با خانواده حاج سید جوادى وصلت کرد و در طول سال‌هاى فعالیت، به طور مستمر در جلسات نیروى سوم، که به جامعه سوسیالیست‌هاى نهضت ملى تغییر نام داد، شرکت داشت.
دکتر سیاح‌پور که در سال 1357، در بیمارستان بهادرى به فعالیت مشغول بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اتریش رفت و ضمن شرکت در تشکلی چند نفره به نام « جمهوری خواهان ملت ایران » عضو هیئت تحریریه‌‌ی ماهنامه‌‌ی آن نیز شد و به فعالیت علیه انقلاب اسلامی مشغول گردید.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى)
6. افتخار آیت‌اللهی: فرزند محمدکاظم، در سال 1312 ش در خانواده‌ای روحانی در شیراز به دنیا آمد. پدرش، در عین آنکه اهل علم و امام جماعت مسجد ناموری و دارای جلسات تفسیر قرآن بود، به شغل زراعت نیز اشتغال داشت.
افتخار آیت اللهی پس از تحصیلات مقدماتی به دانشگاه رفت و در رشته زبان فارسی لیسانس گرفت و در اسفندماه سال 1334ش، به استخدام آموزش و پرورش درآمد و سال‌ها در هنرستان کاوه به تدریس زبان فرانسه اشتغال یافت.
او که با خانواده‌‌ی آیت‌الله شهید دستغیب(ره) وصلت کرده بود، در سال 1340ش، به عنوان عضو کمیته دبیران جبهه ملی معرفی گردید و در سال 1343ش با گذرنامه‌‌ی خدمت، سفری به فرانسه داشت.
مشارالیه که زمانی در تهران سکونت داشت، در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران فوق لیسانس گرفت و همزمان در رشته علوم اجتماعی هم به تحصیل پرداخت و مفوق به اخذ فوق لیسانس این رشته نیز شد.
در اسفندماه سال 1346 در مراسم سالگرد دکترمصدق شرکت کرد و در فروردین 1347 به ساواک احضار شد. در این موقع بود که در حال طی دوره‌‌ی دکترای روانشناسی معرفی گردید.
در اردیبهشت همین سال، به عنوان فردی که « به خمینی سخت معتقد است و آقا مصطفی پسر او را را فردی رشید می‌داند.» معرفی شد. او که به جلسات مسجد هدایت و جلسات منزل دکتر صدیقی تردد داشت، چند ماهی را نیز در دانشگاه اصفهان به تدریس مشغول بود که به علت مشکلاتی که در سر راه او قرار گرفت، مجبور به بازگشت به آموزش و پرورش گردید.
افتخار آیت اللهی که با محافل مذهبی و ملی ارتباط داشت، پس از چندی، برای اخد دکترا به فرانسه رفت و در آنجا نیز با محافل مذهبی و ملی دانشجویی ارتباط گرفت و به فعالیت مشغول شد.
مشارالیه نیز یکی از کسانی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی رودرروی انقلاب اسلامی قرارگرفت و در سال 1360 دستگیر شد و حدود 3 ماه در بازداشت بود.
7. محمدکریم خداپناهی: در سال 1323ش در قزوین به دنیا آمد. در سال 1343ش، پس از دریافت دیپلم، به آلمان رفت و در رشته روانشناسی فیزیولوژیک، در دانشگاه کنستانتس ادامه تحصیل داد. 1354ش، فوق لیسانس گرفت و در دوره‌‌ی دکتری مشغول به تحصیل شد. با اوج گیری انقلاب اسلامی، تحصیل را ناتمام گذاشت و در 12 بهمن سال 1357ش به ایران بازگشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سازمان صدا و سیما، وزارت امورخارجه و نخست‌وزیری فعالیت کرد و از سال 1363ش، به عنوان عضو هیئت علمی در دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی استخدام شد. در سال 1369ش، در دوره‌‌ی دکتری رشته روان شناسی دانشگاه تربیت مدرس، به تحصیلات خود ادامه داد و در سال 1374ش، دکترا گرفت و از آن پس در دانشگاه شهید بهشتی به تدریس و تحقیق و پژوهش اشتغال یافت.
دکتر کریم خداپناهی که سردبیری فصلنامه روان شناسی را نیز در عهده داشت، دارای تألیفاتی نیز می‌باشد، که از آن جمله است: « روان شناسی فیزیولوژیک. انگیزش و هیجان. نوروسایکولوژی و سایکوفیزیولوژی. فیزیولوژی عمومی »
8. غلامعلی حداد عادل: فرزند محمدعلی، در سال 1324ش در تهران به دنیا آمد. در سال 1342ش از دبیرستان علوی دیپلم گرفت و سپس به دانشگاه رفت. در سال 1345 از دانشگاه تهران لیسانس فیزیک و در سال 1347 از دانشگاه شیراز فوق لیسانس فیزیک دریافت کرد که همزمان، به تدریس فیزیک در دانشگاه شیراز نیز مشغول بود. در این ایام بود که انجمن اسلامی دانشگاه شیراز را پایه گذاری نمود و مورد حساسیت ساواک قرار گرفت و در همین موقع بود که با آیت‌الله شهید مرتضی مطهری ارتباط گرفت. ایشان، پس از بازگشت به تهران، از سال 1347 تا 1350ش، در دانشگاه ملی تدریس نمود. در این موقع، به اتهام فعالیت‌های سیاسی به همراه برادرشهیدش، مجید، دستگیر و مدت 66 روز در زندان به سر برد. او که به مطالعات فلسفی روی آورده بود، در این رشته نیز ادامه تحصیل داد و در سال 1351ش، از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فوق لیسانس فلسفه گرفت و پس از آن نیز در سال 1353ش، در همین رشته دکترا دریافت کرد و از آن پس نیز، تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی در دانشگاه صنعتی به تدریس فلسفه مشغول بود.
دکتر غلامعلی حداد عادل، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ضمن تدریس در حوزه و دانشگاه، در مشاغل و فعالیت‌های ‌بسیاری حضور داشت که از آن جمله است: معاون وزیر ارشاد. معاون و مشاور وزیر آموزش و پرورش. عضویت در شورای مدیریت صدا و سیما. نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره‌های ‌مختلف و پنجمین رئیس مجلس. عضویت در مجمع تشخیص مصلحت. رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی. عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی. کاندیدای ریاست جمهوری در سال 1392ش.
9. مصطفی آیت‌اللهی: فرزند آیت‌الله سیدکاظم آیت اللهی، در جریان نهضت امام خمینی(ره) در سال 1342ش، زمانی که دانشجوی فنی بود، عضو نهضت آزادی معرفی شد. او که در دوران انقلاب اسلامی، یکی از افراد فعال بود، در سال‌های ‌پایانی عمر رژیم شاهنشاهی نیز، در شیراز، دارای نقشی تأثیرگذار بود.
مرحوم آیت‌الله ملک حسینی، درباره‌‌ی این نقش و ماجرای مسجد حبیب شیراز، در خاطرات خود می‌گوید:
«چند روز قبل از روز عید غدیرخم، مهندس مصطفی آیت‌اللهی و برادرش علی آیت‌اللهی که فرزندان عالم بزرگ، آیت‌الله سیدکاظم آیت‌اللهی و از طرفداران جدی و قاطع امام خمینی(ره) بودند، به نزد من در شیراز آمدند و گفتند که مردم در شهرهای تهران، قم و سایر نقاط کشور تظاهرات و تجمع می‌کنند؛ اما در شیراز هنوز خبری نیست و شما باید فکری بکنید... بیانیه‌ای دادم و به مناسبت روز عیدغدیر خم، مردم را به مسجد حبیب شیراز دعوت کردم و در ضمن، در این بیانیه نوشتم: پس از مراسم، برای عرض تبریک به ساحت امامزاده احمد بن موسی شاهچراغ (ع) تا بارگاه این امامزاده راهپیمایی می‌کنیم.»

منبع:

کتاب احسان نراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 285

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.