تاریخ سند: 12 تیر 1356
موضوع: دکتر علی امینی
متن سند:
از: 20 ﻫ 12 تاریخ: 12 /4 /2536[1356] 13560412
به: 312 شماره: 21795/ 20 ﻫ 12
موضوع: دکتر علی امینی
پیرو 21693 /20 ﻫ 12- 6 /4 /36
در طی هفته گذشته (از تاریخ 2 /4 /36 الی 9 /4 /36) افراد مشروحه زیر با یاد شده بالا تماس برقرار نموده و اکثر آنان با تعیین وقت قبلی در منزل وی با او ملاقات نمودهاند. ضمناً به علت خرابی آسانسور دفتر کار مشارالیه واقع در خیابان خردمند شمالی، نامبرده دو هفته است که از رفتن به دفتر خودداری نموده است.
1. احمد نامدار 2. دکتر شجاعی 3. دکتر منتصری 4. ضیاءالدین الموتی1 5. دکتر صاحب قلم 6. صادق وزیری2 7. حائری 3 8. علی وثوق 9. دکتر مقدم 10. کاظم امانی 11. سیدغلامرضا سعیدی 4 12. مهندس آبتین5 13. احسان نراقی 14. عرب شیبانی 15. نظیف 16. شریف زاده 17. کاظم وکیلی 18. محمدرضی ویشکائی6 19. حسین نمازی
نظریه یکشنبه: مفاد گزارش خبر مورد تایید است. سیما
نظریه سهشنبه: نظریه یکشنبه مورد تایید میباشد. دهر
نظریه چهارشنبه: نظریه سهشنبه تایید میگردد. آرزو
دایره بررسی. گزارش روزانه 13 /4
در گزارش روزانه درج شد. 13 /4 /36 خوانساری
در کلاسه 47374 شخصی بایگانی شود. خوانساری 3 /6 /36
توضیحات سند:
1. ضیاءالدین الموتى: (الموتی فرد) فرزند سیدزمان، در سال 1292ش در الموت قزوین به دنیا آمد. پس از انجام تحصیلات ابتدایی و متوسطه در قزوین، در سال 1312ش در وزارت راه استخدام شد. در جریانات سیاسی کشور در دوران رضاخان، از اعضای گروه موسوم به 53 نفر بود که در سال 1316ش، به همراه برادرش نورالدین، که در سال 1325ش وزیر دادگستری بود، بازداشت و به 10 سال زندان محکوم گردید که این محکومیت، پس از ماجرای شهریور 1320ش به پایان رسید و از زندان آزاد شد. در سال 1322ش، در تأسیس حزب توده شرکت کرد و عضو کمیته مرکزی شد. پس از ماجرای سال 1327ش، و تیراندازی به محمدرضا پهلوی، مشارالیه نیز در بهمن ماه سال 1327 بازداشت و به سه سال حبس محکوم گردید، ولی در اوایل سال 1329ش آزاد شد. البته در جایی گفته شده: «این محکومیت سه ساله، با یک درجه تخفیف، به 6 ماه اقامت اجباری تبدیل شده است.»
ضیاءالدین الموتی، پس از آزادی از زندان، تا زمان کودتای 28 مرداد سال 1332ش نیز فعالیت داشت و با نام مستعار «سعید» یا «سعیدی» مسئولیت شورای متحده خوزستان را به عهده داشت، ولی پس از آن، از تفکرات قبلی فاصله گرفت و به فعالیتهای فرهنگی روی آورد. سال 1333ش، به سازمان نقشهبرداری رفت و زمانی رئیس قسمت اداری آن بود و این درحالی بود که هر از گاهی از ارتباط او با اعضای سابق حزب توده و یا فعالیت به نفع حزب، گزارشاتی به ساواک میرسید.
در سال 1339ش، معلوم شد که او نیز در جرگهی شبکهی تیمسار علویکیا قرار دارد و برای او کار میکند: « من مرتباً با تیمسار علویکیا معاونت ساواک تماس دارم و خدمت ایشان میرسم.»
مشارالیه در سال 1341ش، به عنوان بازرس ویژه، به وزارت صنایع و معادن منتقل شد و در سال 1342 نیز به سازمان برنامه رفت. از سال 1347ش، در جلسات منزل دکتر علی امینی شرکت داشت و در جلسات خلیل ملکی نیز گاهی حضور مییافت.
در سال 1349ش، در معدن سنگ شهرستان الیگودرز شریک بود.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
2. یحیی صادق وزیری: فرزند میرزامحمودخان، در سال 1290ش در سنندج به دنیا آمد. پس از تحصیلات ابتدایی، به دبیرستان رفت. از دارالفنون دیپلم گرفت و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد. در سال 1316ش، لیسانس گرفت و پس از آن به دانشکده افسری رفت و به عنوان افسر امور مالی، در هنگ پیاده کردستان خدمت نمود و پس از آن به مشاغل قضایی روی آورد. برخی از این مشاغل، به شرح زیر است:
«1318، دادیار درجه 2 دادسرای تبریز. 1320، دادیار دادسرای کرمانشاه و سپس دادستان کردستان. 1325، دادیار تهران و مأمور بازرسی نخستوزیری، در همین ایام بود که با دستور رزم آرا، قضاوت بین قاضی محمد و حکومت وقت ایران را نیز به عهده گرفت.»
مشارالیه که پس از بازگشت به تهران، بازپرس دیوان کیفری شده بود، در سال 1331ش، به عنوان بازپرس به دادسرای تهران رفت و در دولتهای بعد از فضلالله زاهدی نیز به عنوان: مأمور رسیدگی به وضع گمرک و بازرسی شهرداری نیز فعالیت نمود و در دولت علی امینی، معاون اول دادستانی شد. در دولت اسداله علم، مدیرکل بازرسی کل کشور بود و پس از آن نیز در مقامات و مأموریتهای مختلف قضائی فعالیت داشت. پس از تثبیت حکومت پهلوی، به دلیل اختلافاتی که در جایگاه و پایگاه خود در خصوص عدم تناسب مشاغل پیشنهادی داشت، مدت دو سال منتظر خدمت شد و در سال 1351ش، بازنشست گردید.
در دی ماه سال 1357ش، که شاهپور بختیار نخستوزیر شد، در کابینه او وزیر دادگستری شد، ولی پی از اخذ رأی اعتماد و خروج شاه از کشور، از این سمت استعفاء داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شرایطی که دشمنان برای مناطق مختلف کشور، از جمله کردستان فراهم نموده بودند، به همراه هیئت صلح بازرگان به کردستان رفت و در سال 1358 نیز در تدوین قانون اساسی مشارکت نمود و پس از آن نیز، به فعالیتهای شخصی روی آورد.
صادق وزیری که آخرین وزیر دادگستری رژیم شاهنشاهی بود، در سال 1391ش در تهران از دنیا رفت.
3. محمدصفا حایرى: فرزند محىالدین، در سال 1313ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات متوسطه و عالى خود را در فرانسه گذراند و بدون آنکه به اخذ مدرکى توفیق یابد، به ایران بازگشت. حائرى که همواره به خبرنگارى اشتغال داشت و همکاری با خبرگزارى فرانسه، کیهان، کیهان انگلیسى، مجله بامشاد، مجله فردوسى و... را آزموده بود، مدتى هم به استخدام رادیو و تلویزیون درآمد که به دلیل دخل و تصرف در ترجمههاى خود، از آن سازمان اخراج شد. صفا حائری در خرداد ماه سال 1338ش به عنوان مترجم تقاضاى استخدام در ساواک را نمود و در سال 1346 به عنوان خبرنگار به بیروت عزیمت کرد و به صورت تشکیلاتی و کاملاً هدفمند، چند ملاقات با امام موسى صدر انجام داد و چنانچه موفق به جلب اعتماد ایشان میشد، کار براى نمایندگى ساواک در بیروت برایش بسیار آسان مىشد. طبق گزارش سرویس امنیتى لبنان به نمایندگى ساواک، صفا حائرى از رابطان و همکاران سرویس امنیتی رژیم صهیونیستی بوده و در مقطعى با هماهنگى اسرائیلىها، کارمندان لبنانى دفتر تلویزیون ایران در لبنان را اخراج کرده است.
مشارالیه در سال 1357ش، به ساواک پیشنهاد مىکند، دفترى تأسیس شود تا اخبار ویژه محرمانه پایتختهاى خاورمیانه، جمعآورى و در نشریهاى با نام «میدلایست آبزرور» منتشر شود و از این رهگذر از کشورهاى علاقمند براى تهیه اخبار ویژه محرمانه سفارش بپذیرد.
صفا حائری پس از پیروزی انقلاب اسلامی به خارج از کشور گریخت و در همکاری با رسانههایی چون صدای آمریکا و دیگران، به فعالیت علیه جمهوری اسلامی مشغول شد.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
4. استاد سیدغلامرضا سعیدى: در اوایل سال 1314 ق در قریه «نوزاد» از توابع شهرستان بیرجند دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایى را در مکتبخانه زادگاهش گذراند و سپس همراه خانواده به بیرجند رفت. در سن 21 سالگى، پس از فرا گرفتن علومى چون: ریاضى، طبیعى، هیئت و نجوم و هم چنین زبان هاى: عربى، فرانسه و انگلیسى، به خدمت در بانک مشغول شد و مدتی هم در مدرسه «شوکتیه» تدریس نمود. در سال 1320ش به تهران آمد و با همکارى دکتر سیدجعفر شهیدى، مجله فروغ علم را منتشر ساخت. پس از تأسیس دولت پاکستان در سال 1947 م، از وى دعوت به عمل آمد تا در مؤتمراسلامى در کراچى شرکت کند و از آن پس بود که ایشان سفرهاى متعدد دیگرى به پاکستان و هندوستان کرد که همین سفرها منشأ آشنایى عمیق و جدى استاد با آراء و اندیشههاى علامه محمد اقبال لاهورى شد. این آشنایى به حدى بود که ایشان بقیه عمر را در مسیرى که اقبال نمایانده بود، یعنى در راه احیاء تفکر دینى در عصر حاضر، گام برداشت و با تألیف و ترجمه کتب و مقالات متعدد، خدمات ارزندهاى به عالم اسلام تقدیم داشت.
از آثار وى که عموماً ترجمه بوده است، به: عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن، عمّار یاسر، فلسفه و تربیت ؛ اسلام سدّ راه جاهلیّت، پاکستان، خطر جهود براى جهان اسلام و ایران ؛ انقلاب اسلامى، طریق نجات، نقش اسلام در برابر غرب ؛ اقبالشناسى ؛ اندیشههاى اقبال ؛ اولین قانون اساسى مکتوب در جهان ؛ پیامبر (ص) در میدان جنگ ؛ بزرگترین مرد تاریخ جهان یا نجاتدهنده بشر ؛می توان اشاره نمود.
استاد سید غلامرضا سعیدى در روز سهشنبه 22 آذرماه 1376 دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار معبود شتافت.
کیهان فرهنگى. مهرماه سال 1364
5. مهندس آبتین: از افراد مورد اعتماد علی امینی بود که از سالیان پیش با او ارتباط داشت. آبتینها، خانوادهی گستردهای دارند که برخی از آنها که از اعضای تشکیلات فراماسونری میباشند، عبارتند از: انوشیروان آبتین. سیروس آبتین. علی آبتین. عیسی آبتین. منوچهر آبتین. موسی آبتین
6. محمدرضی ویشکایی: فرزند مرتضی، در 1297 ش در رشت متولد شد. پس از تحصیلات مقدماتی، در رشته فارسی و فلسفه لیسانس گرفت و در سال 1319ش در وزارت دارایی استخدام و به ترتیب عهدهدار مشاغل زیر گردید: رئیس کارگزینی مرکز و شهرستانها. معاون اداره مالیات غیر مستقیم. معاون اداره املاک واگذاری و خالصه. معاون اداره کل مالیات مستقیم. رئیس اداره نظارت بر وصول و درآمد. رئیس اداره کل خالصه. پیشکار دارائی خوزستان و فارس. مدیر کل بودجه. بازرس دولت در بانک ملی.
محمدرضی ویشکائی در کابینهی اول شریف امامی، وزیر گمرکات و انحصارات شد و مدتی نیز رئیس بانک رهنی ایران گردید و زمانی هم به عنوان عضو هیئت مدیره سازمان برنامه و بودجه مشغول کار بود.
محمدرضی ویشکایی که از اعضای تشکیلات فراماسونری بود و در تأسیس لژ لافرانس نقش داشت و در جلسات لژ سعدی نیز شرکت مینمود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به همراه تنی چند، دستگیر و مدتی زندانی شد.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
اسناد فراماسونری در ایران، ج 2.
منبع:
کتاب
احسان نراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 400