تاریخ سند: 10 مهر 1342
گزارش
متن سند:
تاریخ: 10 /7 /1342
گزارش
به عرض می رساند، قبل از ظهر امروز آقایان بخشایشی1 و انزابی و دو نفر واعظ ناشناس دیگر در مسجد مقبره بالای منبر رفته [و] هر یک در مورد مسایل دینی صحبت [نمودند] ولی آقای انزابی اضافه کرد که: «چه خوب بود که روزنامه های کیهان و اطلاعات، راست می نوشتند و رادیو ایران نیز از این حرف های چرند کمی دست بر می داشت و به من مدت نیم ساعت وقت می دادند تا من صحبتهای خود را [به] وسیله رادیو به دنیا اعلام می کردم؛ منظور مراجع تقلید، این نیست که وزیر یا وکیل شوند، فقط نظر آنها این است، اشخاصی که چرخ مملکت را می گردانند مسلمان باشند و بس. حضرت امام حسین(ع) با مظلومیت خود به دنیا ثابت کرد که حق با وی بود. ما نیز در آتیه به ثبوت خواهیم رسانید.» بعداً سخنان خود را خاتمه داد.
رونوشت برابر اصل است.2
توضیحات سند:
1. حجت الاسلام میرزا عبدالرحمن واثقی بخشایشی؛ فرزند رضی در سال 1312 ﻫ ش در بخشایش از توابع شهرستان هریس متولد شد. در سن 10 سالگی به همراه پدر به تبریز عزیمت نموده و در آن شهر سکنی گزید. پس از تحصیل مقدمات عربی در مدرسه طالبیه تبریز، به حوزه علمیه قم رفت و در محضر اساتیدی چون آیتالله میرزا علیاکبر مشکینی، آیت الله ناصر مکارم شیرازی و آیت الله جعفر سبحانی به فراگیری فقه و اصول مشغول گردید. در سال 1340 پس از رحلت آیتالله سید محمد حسین بروجردی به تبریز مراجعت کرده و به تبلیغ دین و مبارزه علیه سیاست های ضد دینی رژیم پرداخت. در سال 1342 به وسیله ساواک دستگیر و به مدت 3 ماه در زندان به سر برد. وی به دلیل سخنرانیهای تند علیه رژیم شاه مدتها ممنوع المنبر و تبعید گردید. حجتالاسلام واثقی بخشایشی از سال 1348 مقیم تهران بوده و امامت جماعت یکی از مساجد غرب تهران را بر عهده داشت.
پرونده انفرادی و خاطرات 15خرداد تبریز، علی باقری
2. نامه ارسال این گزارش به این شرح است:
شماره:22496 /5 تاریخ:11 /7 /42
از: شهربانیهای آذربایجان شرقی به: تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان شرقی
درباره: اظهارات آقای انزابی
پیرو شماره 16416 /5-2 /6 /42 بدینوسیله رونوشت گزارش مأمور مربوطه در مورد اظهارات نامبرده بالا که قبل از ظهر روز 10 در مسجد مقبره ایراد نموده است جهت اطلاع اعلام می گردد.
سرپرست شهربانیهای آذربایجان شرقی- سرتیپ محمد عطایی 671 بایگانی
منبع:
کتاب
حجتالاسلام و المسلمین محمد حسین انزابی به روایت اسناد ساواک صفحه 123
