تاریخ سند: 2 اسفند 1346
مصاحبه با آقای علی اکبر صفی پور فرزند ابوالفتح
متن سند:
س ـ هویت کامل خودتان را بیان فرمائید.
ج ـ علی اکبر فرزند ابوالفتح صفی پور دارای شناسنامه شماره 4807 صادره نهاوند متولد 1299
تحصیلات متوسطه را در کالج همدان و دبیرستان نظام تهران و کرمانشاه گذرانده چهار دوره
روزنامه نگاری در دانشگاه طهران طی نموده و طبق نظر شورای عالی دانشگاه طهران تحصیلات
لیسانس روزنامه نگاری شناخته شده ام.
شغلم از سال 1333 مدیر مجله امید ایران در دوره بیست
و یکم نماینده مجلس شورای ملی از نهاوند بوده ام و اکنون فقط به مدیریت مجله امید ایران
اشتغال دارم متأهلم و یک پسر و یک دختر دارم دخترم همسر دارد به نام ایرج نقیبی عضو وزارت
فرهنگ و هنر و پسرم در سن 18 سالگی است.
که در انگلستان به تحصیل اشتغال دارد.
نشانی
منزل خیابان فرح شمالی خیابان کورش تلفن 760545 و اداره خیابان سوم اسفند جنب بهمن
تور اداره مجله امید ایران.
س ـ ایا تاکنون به وسیله مقامات انتظامی بازداشت و یا احضار شده اید؟ در
صورت مثبت مشروحا بیان فرمائید.
ج ـ سابقه بازداشت در ادارات انتظامی ندارم و به طور غیررسمی به علت کار مطبوعاتی گاهی
شده است که تلفنی آقای فردوس خواسته اند با ایشان ملاقات کنم و مذاکرات ما مربوط به امور
مجله بوده است.
س ـ عضو کدام یک از احزاب و دستجات سیاسی هستید؟
ج ـ قبل از وکالت مجلس در حزب ملیون که ریاست آن به عهده آقای دکتر اقبال بوده در سال
(1339) بنا به خواهش شخص ایشان وارد شدم و آن حزب فعالیتش را تعقیب نکرد هنگامی که
نماینده مجلس بودم آقای هویدا به حوزه انتخابیه ام در نهاوند آمدند موقع صرف شام گفتند
من شام نمی خورم تا آرم حزب ایران نوین را به سینه شما بزنم پذیرفتم و اکنون عضویت حزب
ایران نوین را دارم و در هیچ حزب و دسته سیاسی از بدو تولد تا کنون جز دو فقره بالا شرکت
نداشته ام.
س ـ چگونگی فعالیت و همکاری خودتان را با جراید و مطبوعات مرقوم
بفرمائید.
ج ـ از سال 1334 سردبیر مجله بدیع بودم که مدیر آن آقای دکتر بدیع زاده بوده ایشان به امریکا
رفتند مجله منتشر نشد و من مدتی شخصا در سه راه ژاله یک کتابفروشی باز کردم در سال 1339
[1329] به بعد در مجله خواندنیها مطالبی می نوشتم و حقوق می گرفتم و آقای امیرانی1 مدیر
مجله خواندنیها در سال 1333 بعد از واقعه تاریخی 28 مرداد با وزیر کشور وقت مرحوم سرتیپ
جهانبانی دوستی داشتند و برای من امتیاز مجله امید ایران را گرفتند و یکسال امید ایران در
تشکیلات خواندنیها به خرج امیرانی انتشار یافت و بعد مستقل شد که هنوز ادامه خدمتش به
شاهنشاه آریامهر ادامه دارد.
س ـ قبل از سال 32 نحوه همکاری خودتان با مطبوعات [را] بیان بفرمائید.
ج ـ قبل از 28 مرداد این جانب تنها با آقای علی اصغر امیرانی در مجله خواندنیها همکاری
داشته ام و ایشان به نوشته های من صحه گذاشته و پول می دادند.
س ـ مقاله هایی که قبل از 28 مرداد سال 32 در مجله خواندنیها و یا سایر مجلات
دیگر می نوشتید در چه زمینه بوده است؟
ج ـ داستانها.
رپورتاژها و بیوگرافی رجال بوده است که هم اکنون در مجله خواندنیها هست و
ممکن است ارائه دهم.
س ـ آیا جنابعالی مطالبی علیه مقامات مملکتی قبل از سال 32 در مجله مذکور و
غیره نوشته اید؟ به چه نحوی بوده است.
ج ـ هیچگاه اینجانب علیه مقامات مملکتی مطلبی ننوشته ام به رژیم کشور اعتقاد دارم و عقیده
دارم اگر چنین مطالبی ملاحظه شود باید اندیشه کرد که از طرف چه اشخاصی و با چه وسایلی
خدای نخواسته به من نسبت داده شده است.
س ـ روشن فرمائید آیا در سال 32 نویسنده ای در مجله شما (امید ایران) بودند
که عضو حزب منحله توده باشند؟ چگونگی را شرح دهید.
ج ـ متأسفانه یکسال پس از انتشار امید ایران سرکار سرهنگ کیانی از فرمانداری نظامی به من
اطلاع دادند که چند نفر از نویسندگان امید ایران سوابق چپی دارند همان روز مطابق صورتی که
ایشان داده بودند به خدمت آنها خاتمه دادم و آنها هم در میان خوانندگان شهرت داشتند در
روزنامه کیهان و اطلاعات آن زمان به طور دسته جمعی مطالبی علیه من که ظاهرا عدم همکاری
بود درج کردند و شروع به مخالفت نمودند و اغلب آنها هم به فرمانداری نظامی احضار شدند.
س ـ آیا شما با افراد حزب منحله توده در آن موقع و یا در حال حاضر در تماس
بوده اید؟
ج ـ هیچگونه تماس قبل از اینکه بدانم حزبی هستند نداشتم و بعد از آنکه فهمیدم همکاری نکردم.
س ـ جزوئیکه [جزوه ایکه] به نام «گرگ مجروح» توسط نصرت اله
[نصرت اللّه ]نوحیان در سال 33 تهیه گردیده بوده و در آن علیه مقام شامخ
سلطنت نوشته شده بود و در آن موقع وی با مجله شما همکاری می نمود
همکاری داشتید یا خیر؟ در هر صورت جریان امر را روشن فرمائید.
ج ـ در سال 1333 یک روز یک نفر سرگرد به دفتر مجله من آمد و شروع به بازرسی کرد خودم که
نمی دانستم موضوع چیست در انبار را باز کردم همه اطاقها را دید و رفت بعد فهمیدم یک شاعر به
نام نوح که به مجله امید ایران شعر عشقی می داده را دستگیر کرده است برای اینکه آن شاعر کتابی
نوشته است بعد بنده را به باغ شاه[جهت] بازپرسی احضار کردند از من سؤالاتی شد گفتند این
شخص گفته است مشوق من بوده اند من اشعاری را که عشقی بود و می داد چاپ می کردم تعریف
می نمودم ولی اطلاع نداشتم که او توده ای است یا کتابی مخالف مقام شامخ سلطنت نوشته و حتی
کتاب را هم تا امروز ندیده ام در همان زمان بود که توده ایها را اخراج کردم و او هم رفت و دستگیر
شد و از آن زمان تا این تاریخ هم ایشان را برای همکاری ندیده و نپذیرفته ام.
س ـ در تاریخ 4 /11 /45 در صفحات 10 و 11 تحت عنوان (دنیای هرزگان) به
نقل از مجله لایف تصاویر نامناسب و زننده گراور گردیده در این مورد چه
می فرمائید.
ج ـ آقای افراسیابی در آن زمان سردبیر مسئول مجله بودند سه روز بعد از انتشار آقای فردوس
جریان عکس را به من اطلاع داد.
پس از ملاحظه آن شخصا به اداره سازمان امنیت آمدم و تقاضا کردم تحقیقات کافی بفرمایند که
روشن شود این کارشکنی را چه عاملی انجام داده است چون در آن زمان من هم نماینده مجلس
بودم هم مدیر مجله امید ایران و هم مورد عنایت شاهنشاه آریامهر باید دیوانه می بودم که چنین
حماقتی بکنم سازمان امنیت دنباله اقدامات را گرفت و هنوز هم بنده در انتظار کشف علت هستم و
باید عرض کنم که این نوع سابوتاژ انتخاباتی برای خراب کردن سوابق و خدمات بنده بوده که به
آن وسیله توانستند اسم بنده را از لیست کاندیدا خارج کردند و به مقصود خود رسیدند.
س ـ آیا متعهد می شوید که در هیچ یک از احزاب و دستجات سیاسی که علیه
مصالح مملکت فعالیت مضره داشته باشند شرکت نفرمائید در صورت تمایل
تعهد خود را مبنی بر عدم شرکت در احزاب و دستجات مضره سیاسی مرقوم
فرمائید.
ج ـ نه در گذشته یک قدم به طرف این گونه دستجات مخرب برداشته ام و طبق سوابق همیشه
مخالف آنها بوده ام و در آینده هم مسلما جز راه صواب و خدمت به مملکت و شاهنشاه آریامهر
طریقی را انتخاب نخواهم کرد.
توضیحات سند:
1ـ علی اصغر امیرانی فرزند
مظفر در سال 1294 در بیجار
متولد شد.
نامبرده ابتدا در
گروس در مکتب درس خواند و
در سن ده سالگی به تهران آمد و
در منزل ستوان محمودخان
اورلین خان در خدمت
فرزندانش بود.
مشارالیه سپس
در دبیرستان شرف تحصیل نمود
و از دارالفنون دیپلم گرفت و به
کار صحافی پرداخت و در سال
1319 در روزنامه اطلاعات
مشغول بکار شد و از همین
زمان به فکر انتشار مجله
خواندنیها افتاد که تا پیروزی
انقلاب اسلامی منتشر می شد.
علی اصغر امیرانی از دوستان
نزدیک سپهبد زاهدی و با
نامبرده در جهت مخالفت با
مصدق همکاری داشته است در
مجله اش در خدمت رژیم ظالم
پهلوی بود و در همین راستا
هنگامیکه در سال 38 مجله اش
توقیف شده بود با دستور
محمدرضا پهلوی از آن رفع
توقیف می شود.
ارزیابی ساواک در سال 39 از
مجله خواندنیها بدین شرح
می باشد : «یک مجله حرفه ای
است تیراژ قابل توجهی دارد.
با
مصدق مبارزه کرده در سیاست
داخلی انتقادی ملایم، در
سیاست خارجی با دولت متابعت
کرده طرفدار مقام شامخ سلطنت
بوده و با دولت سپهبد به علت
دوستی با وی همکاری نزدیک
داشت.
»
نامبرده با مقامات انگلیسی
ارتباط داشت و ضمن جلوگیری
از چاپ هرگونه مقاله ای برعلیه
انگلیس و امریکا در مجله از
چاپ چنین مقالاتی در سایر
روزنامه ها بشدت ناراحت
می شد و از طریق دکتر رضا
امینی که کارمند سفارت آمریکا
در تهران بود با مقامات سیاسی
امریکا در تماس بود و در انجمن
فرهنگی ایران و آمریکا
عضویت داشت.
علی اصغر امیرانی در جهت
برخورد با اتباع خارجی و
ملاقات با نمایندگی مطبوعات
سفارتخانه ها و کادر سیاسی آنها
و کنترل آنها با ساواک همکاری
داشت و از سال 47 جهت
ارتباط گیری سهل الوصول و
انتقال به موقع گزارشات از
طرف آن سازمان دارای بی سیم
بود.
ساواک به دلیل همکاری
مفید وی، کمک های زیادی از
مجاری مختلف از جمله دادن
آگهی به مجله از طریق وزارت
اطلاعات، کمک های بلا عوض
از طریق شرکت نفت و وامهای
متعدد با مبالغ زیاد از طریق
بانک های مختلف، به او
می نمود.
مشارالیه در سال 44
به نمایندگی از طرف مطبوعات
ایران به اسرائیل سفر نمود و در
سفرهای مختلف خارجی با
مسئولین دولتی همراه بود و از
جمله سفری با محمدرضا پهلوی
به خارج از کشور داشت.
علی اصغر امیرانی با اکثر
مسئولین مملکت در دوره های
مختلف ارتباط نزدیک داشت و
در سال 45 در جلسه ای با
نخست وزیر و در سال 55
ملاقاتی با فرح دیبا داشت.
نامبرده در سال 48 دو جلد کتاب
با عنوان خواجه تاجدار را جهت
فرح ارسال نموده که ضمن
تشکر متقابل دفتر فرح تلگرامی
سی وهشتمین سال انتشار مجله
خواندنیها را به امیرانی تبریک
گفته است و در سال 57
رئیس ساواک نیز طی نامه ای از
امیرانی و مجله خواندنیها به
دلیل چاپ مقالات میهن پرستانه
و مفید تشکر کرده است.
مشارالیه در کلوپ عصر و
باشگاه سوارکاران که وابستگی
به دربار داشتند عضویت داشت
و با پیروزی انقلاب اسلامی با
حکم دادگاه اعدام گردید.
منبع:
کتاب
مطبوعات عصر پهلوی - مجله امید ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 371