تاریخ سند: 19 دی 1357
موضوع: تظاهرات در سمنان
متن سند:
از: سمنان تاریخ:19 /10 /1357
به: مدیریت کل اداره سوم 312 شماره: 7439 /14
موضوع: تظاهرات در سمنان
1. روز 18 /10 /57 شیخ محمد ترابی، شیخ حسن و شیخ مسیح شاهچراغی، سیدمحمود و محمد موسویان و حسن شاهچراغی دبیر، به شاهرود رفته و از روحانیون خواستهاند که با کمک اهالی شاهرود، تظاهراتی در دامغان برپا نمایند که به دنبال آن عدهای از اهالی شاهرود و کارگران ترزه،1 ضمن داشتن چوب و چماق به سمت دامغان حرکت که در ابتدای شهر، چوب و چماق آنان توسط مأموران جمعآوری و تعدادی از آنان را دستگیر نمودهاند که متظاهرین در شهر دامغان، ضمن شکستن شیشههای کیوسک راهنمائی و تلفن چند مغازه و منزل 2 نفر از شاهدوستان، چند حلقه لاستیک و چند مغازه را به آتش کشیده که پلیس به ناچار افراد دستگیر شده را آزاد و متظاهرین را متفرق مینماید.
2. از ساعت 900 روز 18 /10 /57 حدود دو هزار نفر از اهالی سمنان از مسجد سلطانی به راه افتاده و ضمن دادن شعارهای ضدملی به طرف میدان سیسر حرکت و سپس وارد میدان منوچهری شده، در این محل شخصی به نام غلامعلی رحیمیان کارمند بازنشسته دادگستری که از متعصبین افراطی میباشد، شروع به سخنرانی نموده و عدهای دور وی را گرفته بودند که شناخته نشود. وی به مردم اعلام نمود که گول این دولت غاصب بختیار2 را نخورند و تا زمانی که رژیم عوض نشده است، از فعالیت دست برندارند و پول آب و برق و تلفن را ندهند. پس از سخنرانی وی مردم متفرق گردیدند.3
3. کلیه ادارات و مغازهها و مدارس ورامین تعطیل و تظاهرات پراکندهای در منطقه وجود دارد و وضع غیرعادی است. رئیس. نصر
تلفن آقای حقیقت از سمنان
در ساعت 15 تحویل افسر نگهبان اداره کل سوم (آقای راحت) گردید. 19 /10
توضیحات سند:
1. در برخی سندهای دیگر: طرزه
2. شاپور بختیار، فرزند رضا در سال 1293 ش در ایل بختیارى متولد شد. پدرش، محمدرضاخان معروف به سردار فاتح است که در سال 1313 در راستاى سیاستهاى حذف قدرتهاى منطقهاى به دستور رضاشاه اعدام شد. شاپور بختیار دوران ابتدائى را در شهرکرد سپرى کرد و در سال 1309 پس از گذرانیدن دوران دبیرستان براى تحصیل در مدرسه فرانسوى بیروت به لبنان رفت. وى که تحصیلات متوسطه را با دیپلم ریاضى به پایان برده بود، چهار سال نیز در بیروت به تحصیل پرداخت. او سپس براى ادامه تحصیل در رشته حقوق به پاریس رفت و سرانجام سه دیپلم فلسفه، حقوق و علوم سیاسى را در فرانسه گرفت. او در سال 1939 که بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلان جنگ دادند در ارتش فرانسه ثبت نام کرد و در واحد توپخانه به فعالیت پرداخت. بختیار در سال 1318 در 25 سالگى با یک دختر فرانسوى ازدواج کرد. وى در سال 1324 به ایران بازگشت و در سال 1325 به سفارش یکى از دوستان قدیمى پدرش در وزارت کار استخدام شد. پس از مدت چهار سال و نیم به مقام مسئول اداره و سپس مدیر کلى کار استان خوزستان رسید. فعالیت سیاسى بختیار پس از ورود وى به ایران شروع شد. وى که هنگام تحصیل در فرانسه سخت شیفته گفتهها و سخنان مصدق شده بود، در ایران به جمع طرفداران او پیوست؛ بختیار براى فعالیت سیاسى در سال 1329 به حزب ایران پیوست، از دید او حزب ایران با اعتقادات ملى و تمایلات سوسیال دموکراسى بود. گرایشهای اعضاى حزب به غرب، مطلوب بختیار بود. با تشکیل دولت مصدق در اردیبهشت سال 1330 به عنوان معاون وزیر کار وارد کابینه شد و در دومین دوره دولت کفالت این وزارتخانه را به عهده گرفت، عضویت بختیار در دولت با مخالفت تعدادى از سران جبهه ملى (از جمله مظفر بقائى) مواجه شد. این عده او را عامل شرکت نفت انگلیس مىدانستند. مبناى این مخالفت بر پایه اسنادى بود که در ماجراى خانه سدان کشف شد و ظاهراً ارتباط بختیار را با شرکت نفت جنوب ثابت مىکرد. پس از کودتاى 28 مرداد 1332 بختیار به اتهام فعالیت سیاسى علیه دولت به مدت یک ماه بازداشت شد. سال بعد نیز دستگیر و به سه سال محکوم شد و مدتى را در زندان گذرانید. وى پس از سقوط مصدق به اتفاق چند نفر از دوستانش از جمله مهندس مهدى بازرگان و سحابى، آیتالله سید رضا زنجانى «نهضت مقاومت ملى» را تأسیس نمودند. تا سال 1334 به فعالیت خود ادامه داد. اما به دلیل نفوذ مأمورین نظامى به درون آن اعضاى آن شناخته شدند. بر طبق اسناد منتشرشده لانه جاسوسى آمریکا، شاپور بختیار نقش رابط بین سازمان سیا و «نهضت مقاومت ملى» را ایفاء مىکرد، از سال 1339 بختیار با اعضاى حزب توده در داخل و خارج کشور به ویژه اروپا ملاقات مىنمود و نیازمندىهاى اطلاعاتى ساواک را تأمین مىکرد. ضمناً براساس اسناد ساواک بختیار یکى از اعضاى فراماسون معرفى شده است. در دهه 1340 علاوه بر فعالیت در جبهه ملى دوم به دلیل رابطه با دربار مدیریت تعدادى از شرکتهاى بنیاد پهلوى و واسطهگرى برخى کمپانىهاى فرانسه را برعهده گرفت. در سال 57 براى کسب مقام نخستوزیرى از جبهه ملى کنارهگیرى کرد بختیار به رغم موضع منفى خود در قبال تحولات آغاز نهضت در سال 1342، در آخرین سالهاى سلطنت پهلوى دوم، نسبت به قیام مردمى به رهبرى امام خمینى(ره)، در ظاهر موضع نسبتاً مثبت اتخاذ مىکرد ولى در واقع این موضع براى جلوگیرى از تخریب جبهه ملى بود. سران جبهه ملى از جمله شاپور بختیار، این جبهه را آخرین تیر ترکش شاه مىدانستند. با پیروزى انقلاب اسلامى دوران بختیار به پایان رسیده و او پس از یک انزوا و اختفاى 6 ماهه با همکارى و طراحى دستگاههاى جاسوسى آمریکایى به خارج از کشور گریخت و به فرانسه پناهنده شد. پس از استقرار در پاریس و برقرارى ارتباط با سازمانهاى اطلاعاتى غربى به ویژه امریکایى، با عناصر ضد انقلاب که به خارج فرار کرده بودند مرتبط شد و با کمکهاى مالى و امکانات وسیعى که مصر، عراق و برخى از کشورهاى غربى در اختیارش نهاده بودند رهبرى بخشى از فعالیتهاى ضد انقلابى را برعهده گرفت و سرانجام پس از 12 سال اقامت در فرانسه. در 15 مرداد سال 1370 در منزل مسکونى خود در حومه پاریس به قتل رسید.
3. روزنامه کیهان درباره تظاهرات روز 19 /10 /57 در سمنان و دامغان نوشت: «حدود 20 هزار نفر از مردم سمنان در خیابانهای شهر تظاهرات آرامی برپا کردند. آنها خواستار سقوط دولت شاپور بختیار و برپائی حکومت اسلامی بودند. به دلیل عدم مداخله مأمورین، آرامش تظاهرات تا پایان آن ادامه داشت.» روزنامه کیهان ، ش 10610 ، ص3 «دامغان نیز امروز یکپارچه تعطیل شد و طبقات مختلف مردم در مسجد جامع گرد آمدند تا اعتراض خود را به حوادث رخ داده در این شهر با تحصن اعلام کنند. گروهی از جوانان شهر نیز انتظامات دامغان را به عهده گرفتند و مشغول پاسداری شدند.» همان ، ش10609 ، ص2
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان سمنان - کتاب 4 صفحه 463

