ذهنیت پیش ساخته
متن سند:
ذهنیت پیش ساخته
تحلیل و تفسیر آیات قرآن و روایات ائمه(ع) با ذهنیتی پیش ساخته، از نشانههای اصلی التقاط فکری است. این شیوه، پیش از آنکه روش تحقیقی به شمار آید، نوعی تاکتیک در به خدمت گرفتن ظواهر آیات و روایات، برای نیل به مقاصد خود است و این تاکتیک ویژه کسانی است که به مفهوم واقعی اسلام دست نیافتهاند و برای افکار غیراسلامی خود زرورقی از دین جستجو میکنند. تاریخ دقیق پیدایش این شیوه را که هنوز نیز در بین روشنفکران غربزده رواج دارد و پیش از این نیز از سوی سازمان مجاهدین خلق، جنبش مسلمانان مبارز، فرقان و دیگر گروههای مخالف انقلاب اسلامی به کار گرفته میشد، نمیتوان ذکر کرد؛ اما توسعه این روش و پذیرش آن به آغاز دوره مشروطه و میرزا ملکم خان* بازمی گردد. که وی با تز عرضه کردن فرهنگ غرب در لعاب و ظاهر دین، تحصیلکردگان بازگشته از فرنگ را ترغیب به اتخاذ این تاکتیک و روش برای به کرسی نشاندن ایدهها و اندیشههای خود نمود. روشی که همواره به عنوان ابزاری علیه اسلام ناب، نظام حوزه و روحانیت به کار گرفته شده است. نه تنها مهدی هاشمی و همفکرانش با این شیوه به سراغ آیات و روایات رفتند، بلکه درصدد بودند این شیوه را در بین طلبههای جوان حوزه علمیه نیز ترویج کنند. مهدی هاشمی در کلاسهای درس خود، به ویژه جلسات «روش تفسیر قرآن»، همواره بر آزاداندیشی و خالی بودن ذهن از هر شائبهای در برداشتها، تحلیلها و تفسیرها تکیه میکرد. اما خود با ذهنیتی پیشساخته به سراغ آیات و روایات میرفت. در بخشی از نوارهای مصاحبه وی در اینباره چنین آمده است:
«محور بعدی مراجعه کردن به اسلام با ذهنیتهای پیشساخته بوده؛ وقتی که از یک طرف عوامل نفسانی در حال گسترش و توسعه بوده در انسان، از آن طرف یک منبع الهام و تغذیه مطمئن هم انسان نداشته باشد، بعد با یک سلسله نیازهای اجتماعی مواجه باشد این حالت در او بوجود میآید که در من هم به شدت بروز کرده بود که یک سلسله ذهنیتهایی، نظریاتی بطور پیشساخته یا پیش داوریهایی در ذهنم بروز میکرد، پیدا شد؛ بعداً میرفتم سراغ اسلام و آیات و اخبار و اینها؛ برای اینکه تأییدی بر آن نظریات پیشساخته خودم پیدا بکنم که در مقولههایی مثل خشونت فرض کنید، خشونت چقدر اصل است و چقدر ضرورت دارد و بعد هم برای اینکه حقانیت این اصل و این بافت فکری را تأیید بکنم میرفتم سراغ یک سری آیات قرآن که آن آیات هم باز به یک روش سطحی تفسیر به خشونت میکردم با روایات یا حوادثی در تاریخ صدر اول وجود داشته همچنین است که روی هم رفته در یک سلسله مسایل فکری، اجتماعی، سیاسی و بینالمللی ما یک سری ذهنیتهایی برایمان عارض میشد که این ذهنیتها را حق و مطلق فرض میکردیم بدون اینکه احتمال بدهیم که ما در این تصور دچار گمراهی واشتباهی شدیم میرفتیم سراغ اسلام و منابع اسلامی و مبانی اسلامی و تأییدی و توثیقی برای آن ذهنیتهای خودمان پیدا میکردیم.»1
مهدی هاشمی در جای دیگری به ذهنیتهایی اشاره میکند که خود در گذر زمان و فعل و انفعالات سیاسی و اجتماعی بدان دست یازیده بود. ذهنیتهای خام و ناپختهای که درصدد بود آنها را به واقعیت نزدیک سازد. بیشک این سنجش از ذهنیتهای وی نیز در برخورد با آیات، روایات و تاریخ اسلام بیتأثیر نبوده است. در سخنرانیهای او به مناسبتهای مختلف، که گاهی شنوندگان را به تأمل وامی داشت، آیات و روایات مطرح شده با محورهای بحث همخوانی نداشت. این مسأله، به ذهنیتهای پیشساخته نپختهای باز میگردد که در هیچیک از مکاتب سیاسی یافت نمیشود.
مهدیهاشمی خود در اینباره میگوید:
«...نحوه برداشتهایم معمولاً این طوری بود که در مجموعه تأملات و تفکرات درونی که داشتم گاهی مثلاً تو یک مسئلهای جرقهای به ذهنم میرسید و یک برداشت خیلی خام و بسیطی به مغزم خطور میکرد و همین را پیش خودم میپختم و پرورش میدادم بدون اینکه با کسی مطرح بکنم یا در جایی بنویسم. مثلاً با یک نوشتهای تطبیق بکنم حتى با نوشتههای خودم قبلاً تطبیق بکنم این جرقه که در مغزم حاصل میشد تا یک مدتی رویش هی مرور میکردم و مطالعه میکردم تا اینکه این پخته میشد و نضج میبست. همین که [به] نضج میرسید در قالب یک سخنرانی این را ارآیه میکردم در حالی که مثلاً این نیاز وجود داشت و بعضی دوستانم این نیاز را مطرح میکردند منتهی من گوش نمیدادم به این نیازها...»1
این گروه سعی داشت با ارائه مفاهیم ذهنی و شعارهای جذاب، موضوعات گوناگون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در ذهن افراد جامعه، به ویژه نسل جوان، القا کند که بسیاری از آنها با مفاهیم عمیقی چون تعبد، ولایت شیعی و... در تضاد بودند. مهدی هاشمی بیشترین انحراف خود و همفکرانش را در بخش نگرش به مفهوم «ولایت فقیه» و شخصی حضرت امام(ره) دانسته میگوید:
«آن زمان ما میگفتیم حالا این نظریات ممکن است خام باشد و نپخته؛ این در طی تاریخ کامل میشود. منتهی آن چیزی که باید کامل بشود این را ما به عنوان نظریه کامل ارآیه میدادیم فعلاً مینوشتیم و ارائه میدادیم و در انعکاسهای ذهنی مردم جا میدادیم و آنها متوجه این نظریه نبودند و این باعث شد در اثر همین [کار] بیتوجهی ذهنی برای مستمعین و افراد کلاس بوجود بیاید. منتهی بیشترین انحراف که ما داشتیم در این مسئله در خود ولایت فقیه و در تبلور عینی حضرت امام [بود].»
توضیحات سند:
* میرزا ملکم خان دربارهاین روش میگوید «چنین دانستم که تغییرایران به صورت اروپا کوشش بیفایدهای است. از این رو فکر ترقی مادی را در لفافه دین عرضه داشتم تا هموطنانم آن معانی را نیک دریابند.
(اندیشه ترقی، فریدون آدمیت ص64)
1. نوار شماره یک.
2. نوار شماره 3.
3. نوار شماره 3.
منبع:
کتاب
بنبست - جلد اول / مهدی هاشمی ریشههای انحراف صفحه 87