متن سند:
زهوشنگ نهاوندی من از نو
بگویم قصه ای بنشین و بشنو
شنیدم این وزیر کت سه چاکی
زمانی داشت کیش اشتراکی
در آئین سیاسی مزدکی بود
چو شیطان شهره در بد مسلکی بود
کسی کز مکتب دکتر کشاورز
بگیرد در سیاست درس و اندرز
نمی داند که معنای وطن چیست
خیانت پیشه در بند وطن نیست
دو روزی بود دانشجو به پاریس
نمی دانی چه ها کرد او به پاریس
به آئین سیاه دائی خویش
رهی چون راه او بگرفت در پیش
کسی را کآبرو یا چشم و رو نیست
حیا و شرم اندر چشم او نیست
نمی گویم چه کرد او شرمم آید
ز بی آزرمیش آزرمم آید
نمی بود ارگذشت شاه والا
یقین دارم بزندان بود حالا
نگویم قصه راه کرج را
نپویم مثل او این راه کج را
نه از دربند سازم قصه آغاز
که چون شد مست و چون زد زیرآواز
نمی گویم که در فیروز بهرام
چسان بگذاشت با منصور ایام
اگر شد خرمن منصور بر باد
نخواهد رفت اعمال وی از یاد
نخواهد رفت از یاد زمانه
زمانش پاس دارد جاودانه
بلی هر نقش نیکو یا که مخدوش
بود بر سینه تاریخ منقوش
جهان چون شد بکام کت سه چاکان
بر آمد دوره نیکان و پاکان
عجب نبود اگر این کت سه چاکی
بود بدخواه پاک و خصم پاکی
که این شبه کدوی کال دولاب
از این گونه بسی گل داده بر آب
منبع:
کتاب
هوشنگ نهاوندی به روایت اسناد ساواک صفحه 66