تاریخ سند: 8 اردیبهشت 1350
موضوع : گزارش دبیرکل در کنگره دوم حزب ایران نوین
متن سند:
از : 20 ه 4
به : 321 شماره : 21557 /20 ه 4
گزارشی که قرار است آقای دبیرکل در کنگره دوم حزب ایران نوین قرائت
کنند به سه قسمت تقسیم گردیده است 1ـ مقدمه و تشریح انقلاب و علل پیدایش
حزب ایران نوین که در آن فصولی تحت عناوین وحدت ملی تعمیم دموکراسی.
دگرگونسازی محیط و وضع
اقتصادی ایران در دوران
پس از انقلاب قرار دارد 2ـ
گزارش تفصیلی و تطبیقی
امور ستادی و اجرائی حزب
طی چهار سال اخیر 3ـ
برنامه های آینده.
پیش از
عید نگارش قسمت دوم به
عهده آقای تفویضی و آقای
حسین کیهانیان واگذار
گردید و پس از اتمام آن و
تائید دبیرکل آقای ناصرزاده
رئیس قسمت دبیرخانه
حزب نامبردگان را احضار
نمود اظهار داشت نگارش
قسمت اول گزارش به عهده
قسمت پژوهشهای تئوریک حزب واگذار شده و نوشتن آن را آقای علی اللّه
همدانی1 عهده دار شده بود ولی امروز وقتی دبیرکل آن را به اتفاق من مورد
مطالعه قرار دادند خوشایند قرار نگرفت دبیرکل آن را پاره نمود و قرار شد بقیه
گزارش راهم من تهیه کنم اینک از شما دو نفر می خواهم براساس نکاتی که من
می گویم و شما یادداشت می کنید آن را بنویسید.
آقای ناصرزاده سپس نکات
موردنظر را بیان داشت و ضمنا تأکید نمود که من قصد دارم به کمک شماها به این
گزارش حزب را در مسیر جدیدی قرار دهم.
باید در عین رعایت اصول اولاً
دستگاههای اجرائی مملکت را مورد حمله قرار دهیم مفاسد آن و به خصوص در
زمینه ادارات و انقلاب اداری ناتوانی دولت را مشخص سازیم ضمنا به عنوان
نظریات و برنامه های آینده حزب چیزهائی را که مورد نظر شخص ما است در آن
بگنجانیم تا برای حزب تعهد ایجاد شود.
طی ده روز آقای تفویضی به اتفاق آقای کیهانیان در داخل اطاقهای در بسته
مشغول مطالعه اصول و عقاید حزب کتاب انقلاب سفید و متن سخنرانیهای
شاهنشاه شده اند و بالاخره قسمت اول گزارش را تهیه و در حدود ده روز قبل
تسلیم آقای ناصرزاده
نموده اند ایشان پس از
مطالعه شخصا مطالبی مبنی
بر مفاسد دستگاههای
اجرائی خواستهای جوانان و
تائید آنها از طرف حزب
بنوشته.
نامبردگان افزودند و
وقتی آقای تفویضی اظهار
داشت این قبیل اظهارنظرها
از طرف دبیرکل حزبی که
دولت منتسب به او است
صحیح نیست آقای
ناصرزاده گفت ما که نباید
خود را گول بزنیم.
دولت
کجا مبعوث حزب است؟ من
البته بسیار تلاش می کنم که
چنین باشد ولی متأسفانه نمی شود.
چند بار به کلالی تلقین کرده ام که به هنگام
شرفیابی موقعیت حزب را به عرض رساند و از شاهنشاه استدعا نماید که در
برابر تسلط دولت بر حزب، حزب را یاری فرمایند اما حجب و ترس دکتر کلالی
مانع گردیده است.
عصر روز سه شنبه 31 فروردین نیز آقای ناصرزاده تلفنی نامبردگان را احضار
کرد و در اطاق جنب دفتر ایشان پس از بستن درب ضمن اعلام مطالبی که باید در
قسمت سوم گزارش تحت عنوان برنامه های آینده حزب نوشته شود ضمن درد
دل و تشکر از نامبردگان گفت من کاکل خود را به کاکل دبیرکل بسته ام اکنون در
باطن رشته امور حزب بدست من و کلالی است.
به همین جهت قسمت عمده
مطالبی را که برای قسمت اول گزارش تهیه کرده بودیم به او قبولاندم ولی برخی
مطالب را که خیلی تند به نظرش می رسید حذف نمود اما همان باقیمانده نشانه
توفیق من بود.
سپس آقای ناصرزاده اضافه کرد که به دبیرکل گفتم باید
ملاحظات را کنار بگذاری.
اگر تو به خاطر ملاحظه اطرافیان متنفذ شاه حقایق را
کتمان کنی نه تو بر جای خواهی ماند نه حزب.
و بعد از مقداری بحث که درگرفت
آقای ناصرزاده گفت در این
حزب تنها کسی که جرئت
می کند علنا حقایق را بگوید
من هستم.
من بارها علنا
پشت میز خود گفته ام که در
این مملکت افرادی مرتبا
شعار می دهند زنده باد شاه
می گویند و در پشت این پسر
پدر مردم را در می آورند.
بالاخره در مورد برنامه های
آینده حزب از جمله مطالبی
که آقای ناصرزاده در نظر
داشت گنجانیده شود.
بازرسی و نظارت مستمر بر
دستگاه های اداری مملکت
بود که آقای تفویضی شدیدا
با این مطلب مخالفت کرده و گفته است به استناد چه قانونی حزب می تواند اعمال
بازرسی در دستگاه دولت کند تنها بازرسی شاهنشاهی دستگاه قضائی و
سازمان های بازرسی خود وزارتخانه ها هستند که حق چنین کاری دارند و این
بحث به طول انجامید تا آقای بدرخانی رئیس قسمت خدمات حزب هم که برای
انجام کاری وارد اطاق شده بود به تأیید نظر آقای تفویضی برخاست و موضوع
منتفی شد.
در مورد انجمن های شهر و تغییر قانون انتخابات هم آقای ناصرزاده
نظریاتی داشت که آقای تفویضی رد کرد و گفت تغییر قانون انتخابات اولاً باید
دلیلش روشن و موارد تغییر مشخص باشد ثانیا قبلاً موضوع مورد قبول دولت و تأیید شاهنشاه قرار گرفته
باشد.
بدین ترتیب گزارش تمام شد ولی هر گاه تذکرات آقای تفویضی و هوشیاری نسبی دبیرکل نبود
امکان داشت موضوعاتی در گزارش دبیرکل گنجانیده شود که به هیچ وجه به صلاح مملکت و حزب نبود
اگر چه گزارش فعلی هم بسیار ناهماهنگ و در برخی موارد ناقص است.
نظریه یکشنبه ـ آقای ناصرزاده رئیس دبیرخانه حزب ایران نوین سعی می نماید هر چه بیشتر خود را به
دبیر کل نزدیک نموده و خواسته های خود را در گزارش دبیرکل در کنگره دوم حزب گنجانده و به نامبرده
به قبولاند.
نظریه چهارشنبه ـ نظریه یکشنبه تأیید می گردد.
ارشاد
محترما به استحضار می رساند.
9 /2 /50
توضیحات سند:
1ـ علی اللّه همدانی فرزند
نبی اللّه سال 1307 در شاهرود
متولد شد.
وی تحصیلات خود
را تا دکترای حقوق سیاسی ادامه
داد.
طبق اسناد موجود سال
1328 کار در آموزش و
پرورش را آغاز که تا سال
1332 ادامه داشته و در این
سال به وزارت کار منتقل
می گردد.
علت انتقال ایشان
عضویت وی در حزب توده بوده
است.
وی به اتمام عضویت در
این حزب دستگیر که ضمن ابراز
تنفر و انزجار اطلاعات حزبی
خود را در اختیار گذاشته است.
در خلاصه سوابق او می خوانیم :
معاون امور بین الملل، مدیر کل
دفتر تحقیقات اقتصادی وزارت
کار، مشاور وزارت کشور و
رئیس مؤسسه کار و تأمین
اجتماعی وزارت کار.
علی اللّه همدانی در سندیکای
نویسندگان و حزب ایران نوین
عضویت داشته و در روزنامه
حزب مقالاتی را ارائه می نموده
است.
(اسناد ساواک)
منبع:
کتاب
حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک - جلد 4 صفحه 75