مطلقگرایی
متن سند:
مطلقگرایی
مجموعهای از علل و عوامل درونی و بیرونی موجب گشته که مهدی هاشمی به فردی «سیاسیکار» و «خطی» مبدل شود و همه چیز را به چشم خط و طیف نگاه کند و جریانات سیاسی اجتماعی، فرهنگی، و حتی مذهبی جامعه را در چارچوب معادلات خطی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.
بیشک اولین نمود روحیه سیاسیکاری و نگاه خطی به مسایل گوناگون، مطلقانگاری افراد و اشخاصی است که به نحوی با جریان و یا تشکلهای سیاسی وابسته به او در ارتباط هستند. بهگونهای که فرد سیاسیکار و خطی با بینش مطلقنگری، بر همه گفتار و کردار همفکران و همراهان خود هرچند خلاف قانون و شرع باشد اصالهالصحه جاری میسازد و بهنوعی قایل به اباحهگری درونگروهی میشود. چنین فردی درستی و نادرستی افراد، خطوط و جریانات سیاسی را با معیار خط و جریان خود و همفکر و همراهش میسنجد، و از شرع و قانون در راستای توجیه و درستی خویش و دوستانش مایه میگذارد و اقدامات خود و طیف خود و طیف وابسته به خود را قانونی و قابل دفاع قلمداد مینماید.
مهدی هاشمی درخصوص این ویژگی غیراخلاقی و غیرقانونی در صحنه عمل میگوید:
«... در مورد دوستان خودمان، نهی از منکر، خودمان که کم میکردیم؛ به خاطر این بود که من دوستان خودم را یک مقدار همچنین در جو خطی بعد از انقلاب، مطلقشان میکردم و به قول آن مثل معروف که میگویند بین لیلی و مجنون چون رابطه عشق حاکم بوده و اینها خربزه تلخ را شیرین احساس میکرده از دست معشوق. ما هم آن رابطه تنگاتنگی که بین دوستانمان برقرار شده بود و همه را حق میدانستیم. این رابطه اسلامی را حق میدانستیم مثلاً چقدر خب، دوستان دروغ میگفتند، غیبت میکردند در مجمعی، البته حالا من گاهی نهیشان میکردم؛ منتهی این سیره بر من حاکم بود که در همه موارد اگر یک روزی توی مراسم غیبت شده جلوش را بگیرم یا اگر تهمتزده شده بگیرم و اگر مثلاً منکر، بیتقوایی شد بگویم این کار را نکن. این سنت نهی از منکر بین دوستان خودمان، میتوانم بگویم که به طور مطلق نه به طور نسبی متروک بوده عمل نمیشده مضافاً به اینکه مثلاً در همان زمان یادم است که قبل از بازداشت، بعضی دوستان بودند که خوشبختانه این کار را میکردند و همین کارشان باعث خشم مفرط بقیه دوستان میشد که چرا جلوش را میگیرند و اعتراض میکنند به بعضی از منکر؛ ولی خود من نهی از منکرم کم بود، ضعیف بود، متأسفانه.»1
توضیحات سند:
1. کالبد شکافی انحراف، مهدی هاشمی، نوار ۲.
منبع:
کتاب
بنبست - جلد دوم / مهدی هاشمی مبانی اخلاقی صفحه 89