صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجویی از احمد جنتی لادانی اصفهانی

تاریخ سند: 30 فروردین 1345


بازجویی از احمد جنتی لادانی اصفهانی


متن سند:

تاریخ:30 /1 /1345
بازجویی از احمد جنتی لادانی اصفهانی

س: مشخصات خود را بیان نمایید.
ج: نام احمد شهرت جنتی لادانی فرزند هاشم شماره شناسنامه 121 صادره از اصفهان متولد 1305 دارای عیال و اولاد باسواد شغل مدرس و محصل حوزه علمیه قم. مذهب مسلمان تابع ایران
س: شما در ساعت 21 روز 23 /12 /44 با چه اشخاصی در منزل میرزا علی مشکینی بوده
ج: خیر من آن شب آنجا نبوده‌ام.
س: منظور از آن شب شبی است که که منزل آقای علی مشکینی جلسه‌ای بوده و آقایان حجتی کرمانی، حسینعلی منتظری و ربانی شیرازی و احمد آذری شرکت داشتند.
ج: آن شب من اصلاً نبوده‌ام ولی بعداً به من گفتند جلسه‌ای بوده.
س: چه کسی به شما گفته جلسه[‌ای] بوده.
ج: نظرم نیست که چه کسی گفت.
س: به نظر شما چه جلسه‌ای بوده.
ج: آن‌ هم اطلاع ندارم.
س: شما مقلد چه شخصی می‌باشید؟
ج: از مرحوم آیت‌اله فقید بروجردی باقی هستم.
س: بعضی از اعلامیه‌هائی که برای خمینی و یا دولت بوده شما امضاء نموده‌اید.
ج: شاید بعضی را امضاء کرده باشم البته در سابق.
س: اعلامیه‌هایی که شما امضاء نموده‌اید با نظر و قبولی خودتان بوده و به چه نحو به شما مراجعه می‌شد و تقاضای امضاء می‌شد و شخص آورنده چه کسی بوده؟
ج: آن‌هایی که امضاء من می‌باشد و جعل در آن‌ها نیست من امضاء نموده‌ام و اغلب را طلبه‌ها می‌آوردند و من می‌خواندم و پس از این‌که موافق بوده امضاء می‌نمودم.
س: نام طلابی که شما برای امضاء اعلامیه مراجعه می‌نمودند چه بود؟
ج: چون اعلامیه‌ها مربوط به گذشته بوده اسامی اشخاص آورنده در نظرم نیست
س: شما با ابوالقاسم خزعلی چه نسبت و چه رابطه‌ای دارید؟
ج: با نامبرده هم‌بحث و دوست می‌باشم.
س: نامه‌هایی از طرف آقای خزعلی برای شما نوشته که اخبار شهرستان‌هایی که بوده به شما می‌داده منظور از این کار چه بوده؟
ج: به منظور دادن اخبار نبوده چون کسی نامه‌ای که برای شخص دیگر می‌نویسد اتفاقات افتاده را هم می‌نویسد.
س: نامه‌ای از محمد محققیان از اصفهان نوشته و تقاضای تعدادی کتاب منجمله کتاب کشف اسرار نوشته آقای خمینی را نموده شما این کتاب کشف اسرار را از کجا تهیه نموده و برای وی ارسال داشته‌اید؟
ج: کتاب نامبرده را من نه تهیه کردم و نه ارسال داشتم.
س: شما مگر برای آقای خمینی سهم امام تهیه می‌نمایید و از طرف نامبرده وکالت دارید؟
ج: من از طرف آقای خمینی وکالتی ندارم فقط آقای حسین عرشی که در شهرستان اهواز سکونت دارد و شغل ایشان شاید خرازی فروشی باشد به من [داد] که به شهاب اشراقی داماد خمینی بدهم.
س: شما با شهاب اشراقی چه رابطه‌ای دارید؟
ج: رابطه‌ای که با همه آقایان طلاب داریم.
س: تعداد 5 قطعه عکس مربوط به آقای علی منعم که از خرمشهر ارسال داشته و عکس‌هایی از تعداد طلاب و اشخاص دیگر می‌باشد اسامی آن‌ها چیست و به چه منظور عکس گرفته شده؟
ج: عکس‌های مربوط به جلسه‌ای است که به مناسبت مسلمان شدن یک بهایی بوده برداشته شد و این امر در ماه شوال بوده و از علمای خرمشهر و آبادان می‌باشند که اسامی تعدادی از آن‌ها را می‌دانم.
س: شما با نهضت آزادی ایران چه رابطه‌ای داشته‌اید؟
ج: من هیچ رابطه‌ای نداشته‌ام.
س: پس این نشریه داخلی نهضت آزادی که در منزل شما بوده از کجا آورده‌اید و همچنین کتاب نوشته مهندس بازرگان؟
ج: شخصی به من داده که نمی‌شناسم ولی کتاب چون علمی [است] برای مطالعه خریداری نموده‌ام.
س: یک نشریه بعثت در منزل شما بوده از کجا آورده‌اید و چه اطلاعی راجع به گردانندگان آن دارید؟
ج: این نشریه را کسی به من داده که نمی‌شناسم و اطلاعی از چاپ و نشر آن ندارم.
س: شما اعلامیه‌هایی که امضاء می‌کردید در کجا و چه کسی چاپ می‌نمود؟
ج: اعلامیه‌هایی که می‌آورند اینجانب نه از نوشتن مینوت و یا چاپ آن اطلاعی ندارم.
س: شما با شیخ حسینعلی منتظری و ربانی شیرازی و علی مشکینی جلساتی داشته‌اید روابطتان به چه نحو بوده؟
ج: جلسات عادی و معمولی داشته‌ام به مناسبت عید و امثال آن.
س: گفته‌های خود را پس از قرائت امضاء بفرمایید.
ج: می‌خوانم سپس امضاء می‌کنم.
س: به نظر شما چه کسی این اعلامیه‌ها را چاپ و پخش می‌کند؟
ج: من احتمال می‌دهم طلاب گیلانی بیشتر در این امر دخالت داشته باشند چون زودتر تحت تاثیر قرار می‌گیرند.
س: اعلامیه‌ای توزیع شد مبنی بر این‌که حجج اسلام و اساتید حوزه علمیه قم تلگرافی برای آقایان ربانی و منتظری و آذری نوشته که شما هم آن را امضاء کرده‌اید. مشروحاً بیان نمایید اعلامیه مذکور را شما با موافقت خود امضاء کرده‌اید؟ در صورت مثبت چه کسی از شما تقاضا نموده که امضاء نمایید و چه کسی به شما پیشنهاد امضاء داده؟
ج: یک سیدی که در حدود 22 سال داشت و اسم آن را نمی‌دانم به من مراجعه نموده و من امضاء نمودم و از چاپ و نشر آن بی اطلاع هستم.
س: در نامه‌ای که اخیراً برای ابوالقاسم خزعلی نوشته‌اید یادآور شده‌اید که به منزل‌ آقا رفتم و موضوعی را که گفتید در میان گذاردم و همان بوده که شما حدس زده بودید منظور از موضوع چه بوده؟
ج: به منزل آقای خمینی رفتم و راجع به تبعید آقای اشراقی1 سوال کردم گفتند جزئی بوده و آقای شریعتمداری2 متوسل شد و تمام شد.
س: شما برای ایام محرم از طرف چه کسی و کجا جهت رفتن منبر دعوت شده‌اید؟
ج: از طرف اهالی دارخوین در اطراف اهواز وسیله آقای شوشتری.
س: آقای شوشتری در اهواز چه کاره و شغل ایشان و محل سکونتش کجاست؟
ج: شغل وی خرازی فروش و ساکن اهواز می‌باشد.
س: شما از کجا تشخیص داده‌اید که حاج میرزا خلیل کمره‌ای وابسته به دستگاه است؟
ج: مشاهداتی هست که می‌گوید نامبرده برای امتحان طلاب آمده.

توضیحات سند:

1. آیت‌الله‌ شهاب‌‌الدین اشراقى، فرزند شیخ محمدتقى، داماد حضرت امام خمینى(ره) در سال 1304 ﻫ ش، در قم متولد شد. پس از تکمیل دوره سطح، در درس خارج فقه و اصول آیات عظام سید محمد محقق یزدى، بروجردى و حضرت امام(ره) حاضر شد. بعد از تبعید امام(ره) به ترکیه در سال 1343 به عنوان وکیل تام‌الاختیار امام(ره) انتخاب شد تا به رتق و فتق امور بپردازد و در همین ارتباط فعالیت چشمگیرى در کمک‌رسانى به روحانیون مبارز و خانواده مبارزان داشت. پس از مدتى دستگیر و به همدان تبعید گردید و با سپرى کردن دوران تبعید، به تهران منتقل شد و در منزلى تحت نظر مأموران امنیتى رژیم قرار گرفت. با اوج‌گیرى انقلاب اسلامى در سال 1357 و پس از تبعید آیت‌الله‌ پسندیده، برادر و نماینده تام‌الاختیار حضرت امام(ره)، آقاى اشراقى دوباره از طرف امام(ره) به عنوان وکیل انتخاب و در قم به حل و فصل مسائل و رسیدگى به مشکلات پرداخت. پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایشان همواره در کنار امام(ره) بود و به عنوان مشاور عمل مى‌کرد و بارها به عنوان نماینده ویژه رهبر انقلاب، مسئول بررسى مسائل و مشکلات جارى مملکت شد. آیت‌الله‌ اشراقى در 21 شهریور 1360 بر اثر سکته مغزى درگذشت. چندین تألیف درباره معارف دینى از ایشان برجاى مانده است.
ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله شهاب الدین اشراقی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392
2.آیت‌الله سیدکاظم شریعتمدارى، فرزند حسن در سال 1283ﻫ ش در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در تبریز شروع کرد و سطوح و فقه و اصول را از میرزا ابوالحسن انگجی فراگرفت. سپس در سال 1305 به قم رفت و در حوزه‌ی درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری حاضر شد.
بعد از مدتی به نجف اشرف رفت و از اساتید آنجا از جمله مرحوم نائینی، آقا ضیاء عراقی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی کسب علم کرد و سپس اجازه‌ی اجتهاد یافت. در سال 1313 به تبریز مراجعت نمود. در ششم خرداد 1326 هنگامی که شاه به مدرسه‌ی طالبیه‌ی تبریز آمده بود، از شاه استقبال به عمل آورد. این موضوع ادامه کار وی در آذربایجان را دشوار ساخت، لذا راهی قم شد. از آن زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط خود را به طور پنهانی با دربار حفظ کرد. اگرچه در بعضی موارد مخالفت‌هایی نیز با اقدامات رژیم می‌نمود. موسسه‌ی دارالتبلیغ اسلامی، بنا به دستور وی در قم در سال 1344 افتتاح شد. به ادعای طرفداران این موسسه، دارالتبلیغ جهت احیای دین اسلام پایه‌ریزی شد؛ اما مخالفان آن از جمله امام خمینی(ره) آن را با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی به نفع رژیم شاه می‌دانستند. اواخر سال 1345، مقامات ساواک با وی ملاقات کردند و طرح آزمایش طلاب و اعزام آنها را به سربازی مطرح کردند و شریعتمداری طرح را تایید کرد. بعد از درگذشت آیت‌الله حکیم، شاه در دوازدهم خرداد 1349 تلگرامی به همین مناسبت خطاب به وی ارسال داشت و وی در شانزدهم به تلگرام شاه پاسخ گفت. وی با عناصر رژیم شاه ارتباط داشت و رهنمودهایی را به رژیم ارائه می‌داد که چگونه با عناصر انقلابی برخورد کند و امام خمینی(ره) را محدود نمایند. وی بارها با بهبودی و انصاری به عنوان نمایندگان شاه ملاقات داشت. مدتی پس از انقلاب و اندکی پس از تشکیل حزب جمهوری اسلامی، حزب خلق مسلمان با تایید و حمایت او شروع به فعالیت کرد. این حزب نظرات انتقادی نسبت به نظام داشت و در عوض آیت‌الله شریعتمداری را قبول داشتند. در 15 آذر سال 1358 رادیو و تلویزیون تبریز توسط حزب خلق مسلمان اشغال شد و با قطع خبر ساعت 2 صدای جمهوری اسلامی، اعلامیه‌های شریعتمداری و حزب خلق را قرائت کردند و ضمن آن خواستار آن شدند تا متجاوزان به خانه‌ی شریعتمداری، دستگیر و مسئولان غیربومی تبریز اخراج شوند و انتصابات حتماً با تایید شریعتمداری باشد. سه روز بعد رادیو و تلویزیون از اشغال خارج شد و کار عادی خود را شروع کرد. روز 14 دی ماه دوباره رادیو و تلویزیون تبریز اشغال شد. در قم نیز طرفداران وی تظاهرات کردند و شعار «رهبر ما شریعتمدار، زنده باد شریعتمدار» را سر دادند و سپس با سپاه پاسداران و حزب‌الله درگیر شدند و در نهایت در ساعت 2 بعداز ظهر، معرکه را ترک کردند.
در پی این حادثه، جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم طی اعلامیه‌ای از شریعتمداری انتقاد کرد. فردای آن روز مردم به کمک سپاه پاسداران، رادیو و تلویزیون را بعد از ساعت‌ها درگیری خونین از دست طرفداران شریعتمداری خارج کردند. چندی نگذشته بود که پس از دستگیری توطئه‌گران کودتای نوژه اعتراف کردند که آیت‌الله شریعتمداری را در جریان کودتا قرار داده‌اند و ضمن تایید متعهد شده است که از آنها حمایت کند. بعد از افشای این توطئه و جریان کودتای قطب‌زاده و همکاری شریعتمداری با آنان، وی در سال 1361 ش از طرف جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم از مرجعیت خلع شد و سرانجام در سال 1365 ش به دنبال یک بیماری سه ماهه از دنیا رفت.

منبع:

کتاب آیت‌الله احمد جنتی به روایت اسناد ساواک صفحه 61



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.