تاریخ سند: 25 دی 1344
موضوع: اظهارات حجازی واعظ
متن سند:
شماره: 2012/ست3
از ساعت 1410 روز 24 /10 /44 سید عبدالرضا حجازی واعظ در مسجدارک به منبر رفت و پس از ذکر مقدمهای درباره زمامداری حضرت علی اظهار کرد بر صفحه خورشید بنویسید تا دنیای متمدن امروز خجالت بکشد و رسوا بشود و بداند علی دیروز عصر چه کرد علی دیروز به امام حسن فرمود این شیر را ببر در زندان و به ابن ملجم بده تا بخورد و مبادا او را اذیت کنید اگر من بهبود نیافتم فقط به او یک ضربه شمشیر بزنید.
دنیای متمدن امروز خجالت بکشد و نگوید ما طرفدار آزادی و صلح هستیم زمامدار اسلام با قاتل خود این عمل را انجام میدهد.
پس بیایید دست به دامن روحانیت بزنید تا مملکت اصلاح شود علما و روحانیون در حکم سربازانی هستند که سنگرشان هیچوقت خالی نمیماند من به دولت تذکر میدهم اگر میخواهد مملکت و اجتماع و نسل جوان اصلاح شود با مذهب آشتی کند برای آزمایش یک سال از احکام دین و روحانیت استفاده کند و ببیند مملکت چگونه رو به ترقی میرود به قول بچهها امتحانش مجانی است.
این رادیوها و تلویزیون و جراید هیچکدام برنامهشان از روی اصول نمیباشد و نسل جوان را به طور صحیح رهبری نمیکنند این دستگاههای تبلیغاتی باید هر چه زودتر اصلاح شود مجلات و روزنامههای ما مطالب و عکسهای مبتذلی دارد به جرأت میتوان گفت در هیچ نقطهای از دنیا وضع مطبوعات به خرابی این مملکت نیست من به دولت اعلام میکنم که اگر میخواهد مملکت ترقی کند نویسندگان و خبرنگاران اینگونه جراید را باید به زندان بیاندازد یکی از خواستههای روحانیون همین است که به دولت میگوید به جای درج مقالات گمراه کننده عشقی و مغایر عفت عمومی در جراید و اعلام داستانهای شهوی و مضره در رادیو، داستانها و مطالب علمی را پخش کنید1 کتب درسی متوسطه و ابتدایی را اصلاح کنید.
روحانیون میگویند در کتب ابتدایی ننویسید هوشنگ با سگ بازی کرد در اینگونه کتب بنویسید پدر روحانی شما علی بود.
افسوس که من نمیتوانم آنطوریکه باید گفتنیها را بگویم.
بعضی اوقات هم از گفتار ما سوءتفاهم میشود و مأمورین گزارشات را آنطور که باید وشاید و از روی حقیقت رد نمیکنند من در یک منبر از چهارده قرن پیش و مجالس آن زمان صحبت میکردم بعداً در دادگاه به من گفتند آقا تو چرا به رئیس مملکت و مجلس توهین نمودی آقای رئیس دادگاه من از چهارده قرن قبل صحبت میکردم به رئیس مجلس چکار داشتم.
بیایید به روحانیون آزادی بدهید و بگذارید آنها حقایق را بگویند بیایید مانع روحانیت نشوید بگذارید احکام قرآن و دستورات محمد اجرا شود.
آقایان به روحانیون توجه بیشتری داشته باشید و از آنها الهام بگیرید من نام چند نفر از علماء و روحانیون را ذکر میکنم اسم آنها را در ذهن بسپارید و عکس آنان را خریداری نموده و در منزل نگهدارید.
آیتاله خویی2، آیتاله حکیم، آیتاله شریعتمداری3، آیتاله گلپایگانی، مرجع عالیقدر حضرت آیتاله خمینی (در این هنگام جمعیت حاضر در مسجد با صدای بلند صلوات فرستادند).
این مجلس که عدهای در حدود 2000 نفر در آن شرکت داشتند در ساعت 10 /15 پایان یافت.
اطلاعیه شود25 /10 /44
گیرندگان: ریاست ساواک استان مرکزی بخش امور اجتماعی 1 نسخه جهت اطلاع.
توضیحات سند:
1ـ مطبوعات عصر پهلوی: ضعفها و مشکلات مطبوعات عصر پهلوی را میتوان از سه منظر مورد بررسی قرار داد.
الف- ماهیت حکومت پهلوی که از یک سو وابسته به استعمار غرب و مروج فرهنگ استعماری غربی بود.
از سوی دیگر ماهیت ضداسلامی آنکه برخلاف فرهنگ و هویت ملی ایران و در جهت ترویج فرهنگ استعماری غرب بود.
رژیم پهلوی به دلیل عدم حاکمیت قانون و روحیهای استبدادیاش هرگونه نقد و انتقادی را که بر ضد قانونشکنیها و ماهیت استبدادی رژیم بود به وسیلۀ پلیس مخفی دوران رضاخان و اوایل محمدرضا و ساواک سرکوب و بسیاری از روزنامهها را به تعطیلی میکشانید.
ب- در عصر پهلوی دارندگان مطبوعات نیز ماهیتی چون رژیم پهلوی داشتند برخی مانند: مسعودیها، امیرانی، مصباحزاده، دشتی، فرامرزی ...
وابسته به انگلیس بودند، برخی نیز مانند داریوش همایون مدافع آمریکا و اسرائیل بودند.
تعدادی نیز بودند که مشی غیراسلامی و ضد دینی داشتند، لذا در مقالات و نوشتههایشان فرهنگ غربی ترویج میکردند و معارف اسلامی و احکام قرآنی را مسکوت میگذاردند.
اکثر نویسندگان عرصۀ مطبوعات در دورۀ پهلوی یا تربیت شده غرب و فرهنگ غربی بودند.
یا اینکه واخوردگان چپ و تودهای بودند که از منظر ماتریالیستی به تحلیل مسایل میپرداختند.
داستاننویسان و قصهپردازان نیز با کپیبرداری از مضامین مبتذل غربی و با نگارش داستانهای سکسی و غیراخلاقی تنها به دنبال افزایش تیراژ مجلههای خود بودند.
ذبیحاله منصوری از جملۀ این نویسندگان است وی تخیلات و موهومات ذهنی خود را در قالب اسلوبی روان و شیوا به خورد نسل جوان میداد منصوری در مجلۀ خواندنیها غالباً داستان تاریخی و عشقی منتشر میکرد، آنچه که وی به نام «اسلام» هم مینوشت مخالف قرآن، اسلام، تاریخ اسلام و زندگی ائمهاطهار (ع) بود.
ج- در میان این نویسندگان برخی نیز بودند که گویی مأموریت داشتند علیه هویت ملی و فرهنگی ایران به نام دفاع از حقوق بشر، حقوق زنان، آزادی جنسی و ...
مطلب بنویسند، مهرانگیز کار، مهدوی، عباس پهلوان، محمدحسین میمندینژاد، هوشنگ وزیری از جملۀ این نویسندگان بودند.
آنچه که در کنار موارد فوقالذکر قابل توجه و مایۀ عبرت است عدم توجه اکثر صاحبان مطبوعات و نویسندگان به «فرهنگ ملی، امنیت ملی، وفاق ملی، اقتدار ملی» است.
گویی همه «میهمان» یا «مستاجر» این مملکت بودند.
از اینرو روند نویسندگی و محتوای نوشتهها علناً یا تلویحاً علیه تمامیت فرهنگی، سیاسی، کشور بود، چه آنها که به نام کمونیسم،مارکسیسم، تروتسکیسم خود را چپ مینامیدند و چه کسانی که مانند ابراهیم خواجهنوری، علی دشتی، علی جواهرکلام، از سیاست استعماری انگلیس دفاع مینمودند.
مجلاتی نیز مانند آیندگان، که دفاع از اسرائیل را در رأس برنامههای خود قرار داده بودند از این قاعده مستثنی نبودند.
نکته قابل توجه اینکه از آغاز جنبش مشروطه تا کودتای سوم اسفند 1299، انگلیسها و همچنین در خلال سالهای 1320 ـ 1332، اکثر احزاب، گروهها و جمعیتها به دلیل وابستگی مستقیم و غیرمستقیم به استعمار و یا به خاطر عدم درک و تعمق سیاسی در نوشتههای حزبیشان به جای تنویر افکار عمومی اذهان جامعه را به سمت مسایل فرعی سوق میدادند، شاهد این مدعا تاریخ مطبوعات پانزده سالۀ بعد از مشروطه و دوازده سال پس از سقوط رضاخان است.
همانگونه که مطبوعات مبتذل و غیراخلاقی مروج فساد بودند و در جهت گسترش تحریکات جنسی عمل مینمودند.
این نشریات حزبی و گروهی نیز به تحریکات سیاسی منحط میپرداختند.
در دورهای که مبارزه علیه استعمارگرانی مانند؛ انگلیس، روسیه تزاری، اتحاد جماهیر شوروی، امریکا و حتی اسرائیل ضرورت داشت اذهان عمومی خصوصاً نسل جوان را به اختلافات داخلی معطوف و به سمت درگیریهای جناحی و حزبی منحرف میکردند.
حقیقتاً این عمل مطبوعات را چه باید نامید؟ آیا غفلت بود؟ و یا اینکه باید آن را جهل دانست؟ آیا برآمده از اذهان مستقل بودند و یا اینکه ریشه این را باید در جای دیگر جستجو کرد؟ از همه مهمتر اینکه عوامل نفوذی شرق و غرب در این زمینه چقدر نقش داشتند؟
نگاهی به چهرههای مشهور در عرصۀ مطبوعات در طی دوران پنجاه و هفت ساله پهلوی نشاندهندۀ وابستگی آنها به ماسونها، سفارتخانهها و سرویسهای اطلاعاتی بیگانه است.
براساس اسناد ساواک این دستاندرکاران مطبوعات فاقد عرق ملی و دینی بودهاند.
بررسی وضعیت آن دسته که در فحشا، ابتذال و فساد مستغرق بودهاند را باید در جای دیگری مورد مداقه قرار داد.
جلال آلاحمد در سه مقاله گوشهای از این فساد را نشان داده است.
2ـ آیتالله سید ابوالقاسم خویی فرزند سید علیاکبر از مراجع بزرگ شیعه در نیمه رجب سال 1317 ه.
ق در شهر خوی پا به عرصه وجود نهاد در 13 سالگی به نجف اشرف مشرف شده و از محضر استادان بزرگ آن حوزه کهن بهره برد و خود نیز از استادان علوم آن دیار شد وی از جمله موفقترین شاگردان آقای ضیاء عراقی و مرحوم نائینی و کمپانی بود و خود موفق به پرورش شاگردان بزرگی شد در ماجرای لایحه شاهانه انجمنهای ایالتی و ولایتی به مخالفت با رژیم پهلوی برخاست.
وی پس از 94 سال خدمت و تحمل فشارهای بیشمار از سوی دولت بعثی عراق روز پنجشنبه هشتم صفر 1413 ه.
ق به سرای باقی شتافت.
از وی کتابها و مقالات ارزشمندی باقی مانده است از آن جمله کتاب رجال او میباشد.
3ـ آیتالله سید کاظم شریعتمداری فرزند حسن در سال 1283 شمسی در تبریز متولد شد.
دوران تحصیل را در تبریز، مشهد و قم گذرانید و به درجه اجتهاد رسید.
در سال 1327 به دلیل استقبال از محمدرضا پهلوی در مدرسه طالبیه، تا حدودی محبوبیت خود را از دست داد.
این موضوع ادامه کار او را در آذربایجان دشوار ساخت و لذا راهی قم شد و از آن زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط خود را به طور پنهانی با دربار و رژیم حفظ نمود.
شریعتمداری برخلاف بسیاری از مراجع، قانون اساسی شاه را مورد تأیید قرار میداد و علیرغم اصرار مردم و روحانیت بر سرنگونی رژیم شاهنشاهی خواستار اجرای قانون اساسی بود.
شاه آنگاه که از سوی روحانیون مبارز و مقاوم تحت فشار قرار میگرفت چارهای جز توسل به شریعتمداری نداشت.
اسدالله علم وزیر دربار نیز در اجرای فرامین شاه، با واسطهای مطمئن و مورد وثوق با شریعتمداری تماس میگرفت و از او چارهجویی میکرد.
گاهی نیز وی را به اجرای تصمیمات موظف مینمود.
موارد زیادی از اینگونه امور دیده شده که توسط نزدیکان آگاه و وابستگان رژیم از جمله ارتشبد حسین فردوست (رئیس دفتر ویژه شاه) و احمدعلی انصاری (پسرخاله فرح) در خاطراتشان ثبت و ضبط گردیده است.
شریعتمداری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل مشارکت در کودتای آمریکایی پادگان نوژه از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از مرجعیت خلع شد و در سال 1365 در گوشه انزوا فوت کرد.
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 130