تاریخ سند: 25 فروردین 1347
موضوع : اظهارات شیخ فضل اللّه مهدیزاده محلاتی. جواد کمیلی. محمد مهدی تاج لنگرودی در هیات متحده انصارالقرآن
متن سند:
از : 20 ه 3
به : 316 شماره : 1629 /20 ه 3
جلسه هیئت فوق الذکر در تاریخ 17 /1 /47 از ساعت 2000 در
حسینیه رسول اکرم واقع در خیابان بابائیان چهارراه اناری تشکیل گردید ابتدا
جوانی 16 الی 17 ساله به
نام آقای جواد کمیلی فرزند
آقای علی اصغر کمیلی
اشعار مذهبی خواند سپس
محمدمهدی تاج لنگرودی
روضه خوانی کرد و ضمن
صحبتهایش عده ای از
خانمها که در پس پرده
شلوغ کرده بودند چنین
گفت زنها چه خبر است
ساکت شوید آنوقت
می گویند زن و مرد مساوی
است ملاحظه کنید تمام
مردها آرام نشسته اند و به
حرف واعظ گوش می کنند
ولی خانمها اصلاً تربیت
ندارند در اواخر صحبتش گفت شخص موحد و با ایمان بایستی مخالف با
بی حجابی باشد.
بعد از آن محلاتی روضه خواند و ضمن حرفهایش چنین گفت به
جوانهای تحصیل کرده ما آنقدر که قصه رستم و اسفندیار درس داده می شود 1%
آن مسائل دینی تدریس نمی شود یکی برای من می گفت که از جوان دانشگاهی
سئوال کردم که زرتشت چه موقع روی کار آمد جواب داد 30 سال بعد از پیغمبر
روی کار آمد و دین اسلام را از بین بردند اینقدر سطح معلومات دینی جوانهای ما
پایین است.
بعد گفت برای جوانهای ما شخصیت قائل نمی شوند جوانهای ما تا
پارتی نداشته باشند آنها را در ادارات استخدام نمی کنند روی این اصل جوانها
دنبال مکتب کمونیستی و لنین می روند یک عده استعمارگر روح کمونیستی در
جوانهای ما بوجود می آورند.
در آمریکا رهبر سیاه پوستها را کشتند در نتیجه
سیاه پوستها و سفید پوستها به جان یکدیگر افتادند.
خداوندا آنها را همیشه به
جان یکدیگر بیانداز و ما را از شر آنها حفظ کن.
بعد در بین حرفهایش نامی از
خلیفه برد و و گفت خلیفه همان عمر است که من جمله ای درباره عمر دو سه شب
پیش گفتم بماند دیگر نمی گویم بیشتر از این نمی توانم انتقاد کنم چون خطرناک
است.
بعد راجع به زندان
صحبت کرد و گفت
زندانهای اروپا غیر از
زندانهای مملکت ما است
در زندانهای اروپا همه جور
وسائل استراحت و غذای
خوب و تعلیم و تربیت
صحیح به زندانیان یاد
می دهند بعد گفت
زمامداران ما باید اول فقرا
را سیر کنند بعد خودشان
غذا بخورند نه اول خودش
غذا بخورد و به فکر فقرا
نباشد.
ملاحظات : جهت استحضار
و هرگونه اقدام مقتضی .
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام فضلالله مهدیزاده محلاتی به روایت اسناد ساواک - کتاب اول صفحه 293