تاریخ سند: 24 دی 1343
موضوع: جلسه وضع [وعظ]در مسجد جامع
متن سند:
شماره: 2037 س ت / 3
در ساعت2 /1 13روز 23 /10 /43 شیخ غلامحسین جعفری پیشنماز شبستان گرمخانه مسجد جامع در همان شبستان به منبر رفته و گفت من اهل منبر نیستم که بخواهم برای شما صحبت کنم و حافظهام هم آن قدر قوی نیست که مطالبی را از حفظ بگویم لذا از روی قرآن آیهای را عنوان میکنم و ترجمه آن را نیز بیان مینمایم سپس آیهای از کلامالله مجید را قرائت نموده و ترجمه آن را چنین بیان نمود: (ای پیغمبر پیرمردان و جوانانی که در موقع خطر تو را یاری میکنند و شمشیر به کمر بسته و به جنگ دشمنان دین میروند و زخم برمیدارند و هنوز زخمشان بهبود نیافته به جنگ دیگری میروند از مردان راه حق و ایمان هستند)1 سپس اضافه کرد ای پیرمردان ای جوانان، اسلام امروز غریب است ـ قرآن غریب است باید در نجات قرآن و اسلام بکوشیم ما از شما نمیخواهیم که شمشیر به کمر ببندید و به جنگ بروید بلکه آن قدر شهامت داشته باشید که بتوانید زندان و شکنجه را بر خود هموار سازید و نگذارید که دینتان از دست برود ما روحانیون که نمیخواهیم ریاست و حکومت کنیم تنها هدف ما ارشاد و هدایت مردم است من امروز امید نداشتم که بتوانم پیش شما بیایم ولی لطف پروردگار شامل حالم شد و توانستم از خطر رهایی یافته و در این مجلس حاضر شوم سپس حدیثی از قول پیغمبر به شرح زیر قرائت نمود: (اگر عالمی در موقعی که دین در خطر است سکوت کند لعنت خدا بر آن عالم باد) لذا من تا به حال مدت شانزده سال است در این مسجد نماز میخوانم کاری هم به کار کسی نداشتم ولی اکنون نمیتوانم ببینم که دین دارد از دست میرود در این حال نمیتوانم ساکت بنشینم تا موقعی که جان در بدن دارم با کمک شما مردم مسلمان که حقیقتاً معلوم است به دین خود ایمان دارید در راه از بین بردن دشمنان اسلام گام برمیدارم ما که غیر از سیاست اسلام چیز دیگری نمیگوییم.
حضرت آیتالله خمینی که اکنون در تبعید به سر میبرد مگر چه میگوید به جز این که معتقد است باید قوانین و دستورات اسلام در این مملکت اسلامی اجرا شود او کجایش خارجی است این حرفها را یزید و یارانش به امام حسین و دوستانش میگفتند وظیفه یک روحانی این است که در مواقع خطر از هیچگونه فداکاری در راه دین دریغ ننماید لذا گناه است که ساکت بنشینیم و حقایق را بیان نکنم با این که منبری نیستم برای این که وظیفه دینی خود را انجام داده باشم در روزهای آینده مطالبی را به عرض میرسانم بگذارید مرا بگیرند و هر کاری دلشان خواست انجام دهند تمام روحانیون با اعمال این دستگاه مخالف هستند این دستگاه جبار دارد حیثیت اسلام را از بین میبرد در خاتمه ضمن دعا گفت خدایا زنان نجیب و با عفت را نصرت بده.
خدایا زنانی را که دارند تیشه به ریشه اسلام میزنند نابود فرما.
خدایا آقای خمینی را صحیح و سالم به وطن بازگردان.
خدایا به جوانان و مردان ما شجاعت و تهور بده تا از دین خود در مقابل خائنین به دین دفاع نمایند.
خدایا علماء را از شر دشمنان دین محفوظ بدار در ساعت 15 ـ 14 نامبرده به سخنان خود خاتمه داد و یک نفر شیخ طلبه که گویا نامش طاهری است به منبر رفت و ضمن بیان مقدمهای از فجایع معاویه و یزید نسبت به اسلام اضافه کرد در حال حاضر هم وضع به همین منوال است مردم تا کی باید خون دل بخورند.
آقایان دین در خطر است و باید در مقابل دشمنان دین ایستادگی کرد در پایان صحبتهایش ضمن دعا گفت خدایا حضرت آیتالله خمینی را به سلامت دار.
نامبرده در ساعت [16]15ـ 15 به سخنان خود خاتمه داد و جمعیت متفرق شدند و عدهای از آنها نیز جعفری و شیخ طاهری را تا سر خیابان بدرقه کردند و آنگاه هر یک جداگانه سوار تاکسی شده و رفتند.
نظریه : مأمور نفوذی که سال گذشته نیز در جلسات مسجد جامع شرکت داشته نظر میدهد که امسال نیز جعفری تصمیم دارد مراسم سال گذشته را در این مسجد انجام دهد به این معنی که از طلاب و وعاظ گمنامی که اکثراً مقیم شهرستان قم هستند دعوت مینماید که بر روی منبر اظهارات بیرویه بیان کنند و چنانچه یکی دستگیر شد دیگری به منبر برود به نظر این ساواک نیز وضع این مسجد کمکم به صورت سال قبل درآمده و چنانچه از هماکنون پیشبینیهای لازم جهت تعطیل مجالس وعظ شبستان گرمخانه مسجد جامع و دستگیری شیخ غلامحسین جعفری که از فدائیان خمینی و از روحانیون بیسواد و ناراحت میباشد به عمل نیاید ممکن است حوادث ناگواری به وقوع پیوندد و گذشته از این که وضع این مسجد به صورت زنندهای درخواهد آمد تجری جعفری و وعاظ گمنام دیگری که برای کسب شهرت و پول مسجد مزبور را میدان تاختوتاز خود قرار دادهاند نیز موجب تحریک احساسات سایر وعاظ به خصوص وعاظی که در منطقه ساواک جنوب شرق که در حدود 80 الی 90 منبر صحبت میکنند خواهد شد.
اطلاعیه شود 26 /10 /43
امور اجتماعی 26 /10 /43
گیرندگان : ریاست ساواک استان مرکزی جهت اطلاع (2 نسخه) پیرو 2036 س ت / 3 ـ 23 /10 /43
تعداد نسخه: 3
توضیحات سند:
1.
ترجمه آیه 172 سوره آلعمران است و شأن نزول آن چنین است که: در پایان جنگ اُحد، لشکر فاتح ابوسفیان، پس از پیروزی به سرعت راه مکه را پیش گرفتند، هنگامی که به سرزمین «روحاء» رسیدند از کار خود سخت پشیمان شدند و تصمیم به مراجعت به مدینه و نابود کردن باقیمانده مسلمانان گرفتند.
این خبر به پیامبر (ص) رسید فوراً دستور داد که لشکر اُحد خود را برای شرکت در جنگ دیگری آماده کنند، مخصوصاً فرمان داد که مجروحان جنگ اُحد به صفوف لشکر بپیوندند، یکی از یاران پیامبر (ص) میگوید: من از جمله مجروحان بودم ولی زخمهای برادرم از من سختتر و شدیدتر بود، تصمیم گرفتیم هر طور که هست خود را به پیامبر (ص) برسانیم، چون حال من از برادرم کمی بهتر بود هر کجا برادرم باز میماند او را به دوش میکشیدم و با زحمت، خود را به لشکر رسانیدیم و به این ترتیب پیامبر (ص) و ارتش اسلام در محلی به نام «حمراء الاسد» که از آن جا به مدینه هشت مایل فاصله بود رسیدند و اردو زدند.
این خبر به لشکر قریش رسید و مخصوصاً از این مقاومت عجیب و شرکت مجروحان در میدان نبرد وحشت کردند و شاید فکر میکردند ارتش تازه نفسی نیز از مدینه به آنها پیوسته.
در این موقع جریانی پیش آمد که روحیه آنها را ضعیفتر ساخت و مقاومت آنها را درهم کوبید، و آن این که یکی از مشرکان به نام «معبدالخزاعی» از مدینه به سوی مکه میرفت و مشاهده وضع پیامبر (ص) و یارانش او را به سختی تکان داد، عواطف انسانی او تحریک شد و به پیامبر (ص) گفت: مشاهده وضع شما برای ما بسیار ناگوار است، اگر استراحت میکردید برای ما بهتر بود.
این سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمین «روحاء» به لشکر ابوسفیان رسید، ابوسفیان از او درباره پیامبر اسلام (ص) سؤال کرد، او در جواب گفت: محمد را دیدم با لشکری انبوه که تاکنون همانند آن را ندیده بودم، در تعقیب شما هستند و به سرعت پیش میآیند!.
ابوسفیان با نگرانی و اضطراب گفت: چه میگویی؟ ما آنها را کشتیم و مجروح ساختیم و پراکنده نمودیم، معبدالخزاعی گفت: من نمیدانم شما چه کردید؟ همین میدانم که لشکری عظیم و انبوه، هماکنون در تعقیب شما است!.
ابوسفیان و یاران او تصمیم قطعی گرفتند که به سرعت، عقبنشینی کرده و به مکه باز گردند و برای این که مسلمانان آنها را تعقیب نکنند، و آنها فرصت کافی برای عقبنشینی داشته باشند از جمعی از قبیله عبدالقیس که از آن جا میگذشتند و قصد رفتن به مدینه برای خرید گندم داشتند خواهش کردند که به پیامبر اسلام (ص) و مسلمانان این خبر را برسانند که ابوسفیان و بتپرستان قریش با لشکر انبوهی به سرعت به سوی مدینه میآیند تا بقیه یاران پیامبر (ص) را از پای در آوردند.
هنگامی که این خبر، به پیامبر و مسلمانان رسید، گفتند: حسبناالله و نعمالوکیل: «خدا ما را کافی است و او بهترین مدافع ما است» اما هر چه انتظار کشیدند خبری از لشکر دشمن نشد، لذا پس از سه روز توقف، به مدینه بازگشتند آیه اشاره به این ماجرا میکند و میفرماید:
«الذین استجابوا لله و الرسول من بعد ما اصابهم القرح للذین احسنوا منهم و اتقوا اجر عظیم:
آنها که دعوت خدا و پیامبر (ص) را اجابت کردند و بعد از آن همه جراحاتی که روز احد پیدا نمودند، آماده شرکت در جنگ دیگری با دشمن شدند از میان این افراد برای آنها که نیکی کردند و تقوا پیش گرفتند یعنی با نیت پاک و اخلاص کامل در میدان شرکت کردند پاداش بزرگی خواهد بود».
(تفسیر نمونه، آیتالله ناصر مکارم شیرازی، جلد سوم، صفحه 174 تا 176، درالکتب الاسلامیه، سال 1354)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 171