تاریخ سند: 30 آذر 1351
در تاریخ 19/9/51 در تریای دانشکده ادبیات محمد سرشار دانشجوی سال سوم دانشکده ادبیات و مدیرعامل بوفه دانشکده که جدیداً به این سمت انتخاب شده
متن سند:
از: 9/ﻫ تاریخ:30 /9 /1351
به: 323 شماره: 16199 /9 ﻫ
در تاریخ 19 /9 /51 در تریای دانشکده ادبیات محمد سرشار دانشجوی سال سوم دانشکده ادبیات و مدیرعامل بوفه دانشکده که جدیداً به این سمت انتخاب شده اظهار میکرده که میخواهم با نصب شعرهایی از شاعران متعهد که روح و مفهوم انسانیت را درک کردهاند و از جریانات اخیر جدا نیستند شعرهایی در بوفه نصب کنم؛ یا اخراجم خواهند کرد یا موفق میشوم که روحیه بچهها را با این شعارها تغییر دهم. سپس سرشار کاغذهای بلندی نشانم داده، روی آن به ترتیب اشعاری نوشته شده بود. بعد از خاتمه قطعه اول اظهار کرد این شعر برای آن گروه است که خود را فروختهاند و شعر دوم که از شفیعی کدکنی1 بود و اظهار کرد این شعر در وصف جوانانی است که جانشان را در جنگل شمال از دست دادهاند و از کتاب در کوچه باغهای نیشابور2 دکتر کدکنی میباشد.
توضیح و نظریه شنبه: محمد سرشار به واقعه سیاهکل3 و این شعر اشاره میکرد: «دردیست... عظیم دردیست... با خویشتن نشستن... در خویشتن شکستن»4 محمد سرشار با پورنغمه و حسین سروری و کیپور دوست صمیمی است و انتخاب او به سمت مدیرعامل بوفه توسط همین اشخاص صورت گرفته. عین اشعار به پیوست تقدیم میگردد.
توضیح و نظریه چهارشنبه: در مورد کیپور [و] پورنغمه قبلاً گزارشاتی طی شماره 14475 /9 ﻫ ـ 8 /10 /51 و 14660 /9 ﻫ ـ 5 /12 /50 تقدیم شده. این دو نفر با باباییان هم دوست هستند. اعمال همگی آنان وسیله شنبه تحت مراقبت است.
رئیس اداره: احمدی ـ 30 /9 اشعار پیوست شود ـ 30 /9 /51 به پیوست تقدیم میگردد. تکثیر شد ـ 6 /3 /52
توضیحات سند:
__
1. دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی متخلص به «م. سرشک» در سال ۱۳۱۸ش. در روستای کدکن، یکی از ولایتهای دوازدهگانه نیشابور کهن، به دنیا آمد. دورههای دبستان و دبیرستان را در مشهد گذراند و چندی نیز به فراگیری زبان و ادبیات عرب، فقه، کلام و اصول سپری کرد. او پس از فراگیری مقدمات علوم دینی در نزد پدر، وارد حوزه علمیه خراسان شد و بهویژه از شیخ هاشم قزوینی و ادیب نیشابوری تأثیر بسزایی گرفت. همزمان در دانشکدۀ ادبیات مشهد نیز مشغول شد و در سال ۱۳۴۴ لیسانس خود را اخذ کرد. او با همکاری عدهای از جوانان شاعر و اهل ادب خراسان، انجمن ادبی را در مشهد تشکیل دادند که دکتر علی شریعتی نیز ازجملۀ اعضای آن بود. در سال ۱۳۴۸ دوره دکترای ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران به پایان برد. او مدتی در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانه مجلس سنا به کار اشتغال ورزید و سپس بهعنوان استاد دانشکده ادبیات تهران در رشته سبکشناسی و نقد ادبی به کار مشغول شد. شفیعی کدکنی همچنین مدتی را بنا به دعوت دانشگاههای آکسفورد انگلستان و پرینستون آمریکا به عنوان استاد به تدریس و تحقیق اشتغال داشت.
2. کتاب در کوچه باغهای نیشابور مجموعه شعری از دکتر شفیعی کدکنی است که در قالبی جدید در سال 1350 منتشر شد. این کتاب که پس از حادثۀ سیاهکل و شدت گرفتن مبارزات انقلابی و چریکی علیه رژیم به بازار آمده بود و لحنی انقلابی و روان داشت، بهسرعت در میان روشنفکران سیاسی و مخالفان حکومت جا باز کرد.
3. گروه سیاهکل (جنبش مسلحانه انقلابی ایران) را شمار دیگری از مارکسیست ـ لنینیست که به مائوئیسم گرایش داشتند مانند حمید اشرف، غفور حسنپور و علیاکبر صفایی فراهانی بنیاد نهادند. این گروه برای به دست آوردن سلاح، نمایندگانی را به عراق فرستادند تا از کمکهای رژیم بعث که به ظاهر اندیشه براندازی رژیم را در سر داشت، برخورد گردد. از این رو، دو تن از اعضای گروه رهسپار عراق شدند و با مقامات امنیتی رژیم بعث ملاقات و با همکاری آنان با دکتر محمود پناهیان، نماینده «کا.گ.ب» در بغداد ارتباط برقرار کردند و در این رابطه مقداری سلاح و مهمات و مواد انفجاری دریافت داشتند. این گروه در تابستان سال 1349 به دو بانک در تهران حمله و موجودی آنها را به سرقت بردند. همچنین در شهریور سال 49 یک تیم از گروه به مازندران و گیلان اعزام شدند تا در زمینه شناسایی نقطههای استراتژیک اقدام نمایند و در میان جنگلهای شمال پناهگاهها و جایگاههایی برای نگهداری سلاحها، مواد غذایی، دارو و پوشاک بسازند و روی عناصر بومی برای کشاندن آنان به سوی گروه کار کنند. به دنبال دستگیری برخی اعضای گروه توسط ساواک، تعدادی از اعضاء به ارتفاعات رفتند و رژیم نیز در پی دستگیری آنان فعالیت گستردهای را آغاز نمود. اعضای گروه در تاریخ 19 بهمن 1349 به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله کردند و پس از کشتن و زخمی کردن مأموران پاسگاه و ربودن سلاحهای آن به ارتفاعات فرار کردند. اعضای گروه در تاریخ 29 بهمن توسط روستاییان که شنیده بودند یاغیها به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله کردهاند مورد حمله قرار گرفتند و پس از کتک سختی که به آنان زدند، تحویل ژاندارمها دادند. بدینگونه از 9 تن افرادی که در تیم کوه فعالیت داشتند، دو تن کشته شدند و 7 تن دستگیر گردیدند.
رژیم شاه در پی بازجوییهای گسترده از دستگیرشدگان و گرفتن اطلاعات آنان، بیدرنگ نامبردگان را با دیگر افراد گروه سیاهکل به محاکمه کشید. دادگاه آنان را به مرگ محکوم کرد که با اعتراض و درخواست تجدیدنظر از سوی دستگیرشدگان، بیدرنگ دادگاه تجدیدنظر آنان تشکیل و رأی دادگاه قبلی را تأیید کرد. محکومان تقاضای رسیدگی فرجامی کردند لیکن این فرجامخواهی از سوی شاه پذیرفته نشد. از این رو حکم صادره درباره آنان در سپیدهدم روز 26 /12 /49 در میدان چیتگر به اجرا درآمد و بدینگونه گروه سیاهکل از هم پاشید و از میان رفت. رِژیم شاه نیز در پایان اسفند اسامی سیزده نفر از تیرباران شدگان را در جراید منتشر ساخت. (به منظور آگاهی و شناخت دقیق این گروه و چگونگی سازماندهی و فعالیت آنان و اطلاع از جزییات محاکمه واقعه سیاهکل، ر.ک: نهضت امام خمینی، سیدحمید روحانی، ج3، ص 288)
4. این شعر از حمید مصدق است.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 07 صفحه 319