تاریخ سند: 23 آبان 1357
سید محمدتقی حسینی طباطبایی
متن سند:
از : 11 ه ز ـ 11 ه
به : 11 ه 312 شماره : 6869 /11 ه ز
در تاریخ 20 /8 /57 (روز عید قربان) از ساعت 0730 مردم به تدریج برای
نماز عید به مسجد حکیم زابل وارد و پس از اجرای نماز جماعت عید قربان سید
محمدصادق حسینی طباطبایی برادر سید محمدتقی افرادی را که در خارج از
مسجد بودند به داخل مسجد دعوت و سپس سید محمدتقی حسینی طباطبایی
در حالی که یک جلد قرآن مجید در دست داشت بالای منبر رفت و عصایش را به
مردم نشان داده و گفت نظامیان ترسیده اند که شاید من شمشیر دارم در صورتی
که این چوبی بیش نیست نامبرده ضمن سخنرانی و تفسیر آیاتی از قرآن مطالب
تحریک آمیزی عنوان نموده و ضمن اشاره به مرگ اظهار داشت مرگ باید با
هدف باشد نه بیهوده یعنی در راه اسلام و دین باشد و مطالبی مبنی براینکه ما
نهضت خود را به رهبری خمینی ادامه می دهیم اضافه کرده که خودم اگر حرف
می زنم شخصا هم در پیشاپیش شما خواهم ایستاد.
ضمنا از سیاست دولت و
حکومت انتقاد و در مورد دستگیری آقای هویدا1 اشاره نمود که چرا در طول
این مدت وی را آزاد گذاشتند و قبلاً مورد تأیید بوده است و ضمن اظهار این
مطلب که عده ای از وزرای شما (خطاب به حاضرین) بهایی بوده اند به طور
سرپوشیده عنوان می کرد که مسئول این کارها رهبر مملکت می باشد یادشده در
تمام طول
مدت سخنرانی اشاره می کرد که راه پیروزی ما نزدیک است و باید مبارزه کرد و
سخنان وی به منظور برانگیختن احساسات مردم سراسر تحریک آمیز بود و فقط
ظاهرا از مردم خواست که آرامش را حفظ کنند و اضافه کرد که نه از ترس آنها را
به آرامش دعوت می کند بلکه به خاطر اینکه با حفظ آرامش و عدم ایجاد
برخورد و فتنه کمتر تلفات می دهیم و باید اصولی مبارزه کرد و به نظامیان که
مراقب هستند اشاره و در سخنرانی خود نیز نظامیان را مورد اهانت قرار داده و
نادان توصیف کرد که برای پول اسلحه می کشند و مردم را می کشند در جلسه
مزبور هادی مهری و هوشنگ رفیق دوست دبیر، حاج علی شفیعی و حاج عودی
کاسب نیز دیده می شدند.
پس از سخنرانی سید محمدتقی که در ساعت...
خاتمه
یافت جمعیت از مسجد خارج و تعدادی متفرق لیکن عده ای جلوی مسجد
توقف نموده و قصد تظاهرات داشته که با اخطار و تیراندازی مأمورین متفرق
گردیدند و سید محمد تقی نیز پس از پایان سخنرانی به اتفاق برادرش سوار
ماشین خود شده و رفتند.
نظریه شنبه : خبر صحت دارد ضمنا چند برگ اعلامیه در مسجد بین جمعیت
پخش گردیده (وسیله ایادی سید محمدتقی) و دست به دست مورد مطالعه قرار
می گرفت که یک برگ نمونه آن به پیوست می باشد.
نظریه یکشنبه : نظریه شنبه مورد تأیید و یک برگ اعلامیه موصوف که یک نمونه
از اعلامیه های پخش شده مورد بحث می باشد به پیوست تقدیم می گردد.
سعید
نظریه 11 ه ز : نظریه یکشنبه مورد تأیید می باشد.
جهت هوشنگ رفیق دوست تکثیر شد.
توضیحات سند:
1ـ هویدا، دستگیری، زندان و
محاکمه: هنگامی که آتش
انقلاب اسلامی فراگیر شد و
می رفت تا لهیب آن، تار و پود
دودمان پهلوی را بسوزد،
محمدرضا پهلوی پس از
مشورت های خارجی و داخلی،
که نمونه ای از آن در کتاب
«توقیف هویدا» نوشته «سعید
پاکروان» آمده است،
خیمه شب بازی عوامفریبانه
دستگیری تعدادی از
سردمداران رژیم خود را که به
نظر او و مشاورانش؛ جزو
منفورترین چهره ها نزد مردم
بودند، به راه انداخت.
یکی از
این افراد نخست وزیر سیزده
ساله اش امیرعباس هویدا بود.
او در نخستین هفته مرداد ماه
1356، تعطیلات تابستانی خود
را آغاز کرد و به همراه همسر
سابقش لیلا امامی و عباسعلی
خلعتبری و همسرش راهی یکی
از جزایر یونان شد و پس از یک
هفته در سیزدهم مرداد ماه به
تهران بازگشت.
روز بعد به
دیدار محمدرضا پهلوی که در
نوشهر استراحت می کرد رفت.
در همان روز جمشید آموزگار
به عنوان نخست وزیر برگزیده
شد و در همان جلسه شاه او را به
جای علم به وزارت دربار
گمارد.
مؤلف کتاب معمای
هویدا، که علت بازداشت هویدا
را به امید تطمیع موج فزاینده
انقلاب توسط شاه عنوان می کند
می نویسد: «شاه در ابتدا پست
سفارت ایران در بلژیک را به
هویدا پیشنهاد کرد که او
نپذیرفت و تصمیم گرفت که در
ایران بماند.
»
آنتونی پارسونز ـ سفیر انگلیس
در ایران ـ که در خصوص
سرنوشت هویدا نگران شده
بود، به دیدار محمدرضا پهلوی
رفت:
«شاه به سفیر انگلیس در ایران،
اطمینان خاطر داد که هویدا را
بازداشت نخواهد کرد.
او باور
نکرد و پس از بازگشت از کاخ
سلطنتی به هویدا زنگ زد و
توصیه کرد که هر چه زودتر
ایران را ترک کند»
عصر روز هفدهم آبان ماه شاه به
هویدا زنگ زد و به او گفت: «به
خاطر حفظ سلامت شما، دستور
دادیم چند روزی شما را به محل
امنی ببرند»
پس از این تصمیم، او را به یکی
از خانه های امن ساواک در
خیابان فرشته، در شمال شهر
تهران بردند و پس از مدتی او
را به ویلای ساواک در شیان
منتقل کردند.
حدود سه هفته
پیش از ورود حضرت امام
خمینی (ره) به ایران، مقامات
فرانسوی بار دیگر از طریق
رابط معتمدی، با دکتر فرشته
انشاء ـ دختر خاله هویدا تماس
گرفتند و از او خواستند موافقت
هویدا را برای یک عملیات
کماندویی جلب کند.
قرار بود کسی زندانبان های
هویدا را به مدددارویی
مخصوص به خواب کند.
آن گاه
یک گروه کماندوی مزدور و
زبده آمریکایی هویدا را از
زندان به فرودگاه ببرد و به
وسیله هواپیمای ویژه ای از
ایران خارجش کند.
در مدت بازداشت او، لیلا
امامی و دکتر فرشته انشاء، به
طور مرتب با او ملاقات
می کردند.
در این ایام یک نفر
دیگر هم در زندان به ملاقات
هویدا رفت، او «یوری
لوبرانی» نام داشت که در عمل
سفیر اسرائیل در ایران بود
و با هویدا روابط ویژه و
نزدیکی داشت.
روز بیست و
دوم بهمن ماه سال 1357،
انقلاب اسلامی ایران به
پیروزی رسید، امیرعباس
هویدا را از شیان به مرکز شهر
آوردند و پس از دو جلسه
محاکمه در روز 18 فروردین
سال 1358 حکم محکومیت او
که اعدام بود، به اجرا درآمد.
رجوع کنید به : مرکز بررسی
اسناد تاریخی وزارت
اطلاعات.
امیرعباس هویدا
تهران: مرکز بررسی اسناد
تاریخی 1382 قسمت مقدمه.
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبایی صفحه 506